به نام خدا
نام داستان:بچه ای که زرنگ بود!
یکی بود،یکی نبود.در زمان های دور پسر بپه بنام علی بود که خیلی زرنگ بود.او خیلی مهربان بود و به همه کمک می کرد.او خانواده نداشت و جایی برای خوابیدن نداشت.فقط یک چیز داشت و آن هم علم و دانش و زرنگی بود.او بار های مردم را به خانه ی مردم می برد.علی از آن ها پولی نمی گرفت.یک روز آدم مهربانی آمد و گفت:((سلام پسرم این بار ها را برای من می بری؟))علی گفت:((بله می برم.))در راه آن مرد از او پرسید:((تو خانواده داری؟))علی گفت:((خیر من خانواده ندارم و پولی هم ندارم و جایی ندارم که بخوابم.))آن مرد تا این حرف را شنید ناراحت شد و گفت:((بیا خانه ی من یک جای کوچکی است که برای تو خوب است.هر وسایلی که بخواهی آنجا وجود دارد.))علی قبول کرد.بعد به خانه ی آن مرد رسید.مرد به علی مقداری پول داد.علی قبول نکرد و گفت:((نه آقا شما به من جایی برای خواب دادید بسته،ممنون.))علی آنجا زندگی می کرد و دیگر غصّه ای نداشت.
میگم معطّری پاشو منو ببر یه زیارتی دلم پوکید حیف از من که با تو پیرمرد دوغوز دوغوز سر می کونم ، چی شده خانم باز صبح اوِّل صبح قندیل نبات بار ما می کونی؟ میگم پاشو منو وردار ببر شابدالعظیم زیارت و پشت بندش هم یه کباب و ریحون با دوغ مفصل بهم بده د پاشو دیگه انگاری متکّا مراد بش میده حنّاق گرفته خواب آلو ، خانم خواب چیه من کجا خواب بودم؟ من که بعد نماز نخوابیده ام که هی شامورتی بازی در میاری واسه من اصلش این چه طرز حرف زدن با شوهره؟ خوبه خوبه پاشو سمورتو رووشن کن یه چایی بخوریم پاشیم بریم من دیگه حوصله ندارم و از این دس به دبنگی ها هم سرم نمیشه وا ، الو ننه علیرضا تویی؟ خالقزی بفرمائید بنده در خدمتم ، وا ننه یادم رفت چی می خواستم بگم این معطّری که حواس مواس واسه آدم نمیذاره که از بس که ننه صب تا شوم مخ آدمو می خوره ، شما ببخشینش دیگه خالقزی ، وا ننه سلاطون گرفته از صب هی میگه پاشو بریم زیارت نه که خیلی خوش اخلاقه هی خوورتّه فرمایش هم داره حالا بیبین ننه تا ما میریم و برمی گردیم گاهی یه چشی به حیاط ما بنداز ، چشم خالقزی التماس دعا ، محتاجیم به دعا ننه تا میریم و برمی گردیم آتیش نسوزونی ننه وا ، چشم خالقزی شما خیالت راحت باشه ، ننه چیزی نمی خوای واست بیارم؟ نه خالقزی سلامتی تون رو می خوام...میگم معطّری یه وختا یاد بچگیم میوفتم یادته با ماشین دودی میومدیم زیارت؟ آره خانم یادمه میگم معطّری واسه چی درشکه های شابدالعظیم رو جم کردن؟ نمی دونم خانم بعضی ها میگن یارونه کاه و جو قطع شده شاید از اون خاطر باشه ، وا چه حرفا مگه کاه و جو هم یارونه داشت؟ بله که داشت شما کجای کاری؟ میگم معطّری این مترو بیتره یا ماشین دودی؟ خوب معلومه دیگه مترو بیتره ، میگم معطّری پس واسه چی نشستی؟ نامه بینویس فامیلات هم از داهات پاشن بیان آهای معطّری چرا جواب منو نمیدی؟ حوصله کل کل ندارم خانم ، وا کل کل کدومه؟ بگو عرضه جواب دادن ندارم ، بله فرمایشت شما صحیحه بنده عرضه جواب دادن ندارم ، میگم معطّری ناهار کباب با ریحون و دوغ یادت نره وا ، نه خانم یادم نمیره می خوای نامه بینویسم فامیلام هم از داهات بیان با ما شریک شن؟ وا حالا دیگه منو مسخره می کنی؟ نه خدا به سر شاهده مسخره چیه بنده سگ کی باشم شوما رو مسخره کنم ، میگم معطّری تو منو دوست داری؟ خیلی وخته بهم نگفتی منو دوست داری وا ، بنده شما رو روی تخم چشام می ذارم خانم ، تخم چشات به سلامت می میری یه کلوم بگی دوست دارم ، خانم زشته قباحت داره واسه سن و سال من و تو این حرفا ، وا چه قباحتی؟ یادت رفته جوونیات چه بغبغویی واسم می کرتی؟ لا اله الا الله ، خوبه حالا لابد می خوای زیارت نومه هم واسم بوخونی؟ خانم بوخشین ها شوما امروز چه حال و حوصله ایی داری ، معطّری واسه چی هی عرق می کونی؟ معطّری با تو ام ها چرا جواب نمیتی؟ بله خانم ؟ میگم چرا عرق کرتی؟ حالت خوب نیس؟ نه خانم خوبم ، خوب پس پاشو بریم ناهار بخوریم ... بله خانم چی بذارم براتون؟ سه تا کوبیده با یه گوجه و فلفل کبابی دوغ هم پاش باشه ، معطری میگم یادته چقد اون وختا میومدیم اینجا بهمون خوش می گذشت؟ بله خانم یادمه ، میگم معطّری یادته اون موقع ها کباب ها یه مزه دیگه ایی داشتن؟ بله خانم یادمه ، میگم معطّری یادته درشکه ها رو؟ کورسی دوزار کرایه اشون بوت؟ بله خانم یادمه ، میگم معطّری یادته باغ طوطی رو؟ چقد قشنگ بوت؟ بله خانم یادمه؟ میگم معطّری یادته چقد قربون صدقه ام می رفتی؟ بله خانم یادمه ، میگم معطّری یادته تو همین شابدالعظیم می گشتیم پی دو تا اطاق کرایه ایی؟ بله خانم یادمه همش یادمه ، میگم معطّری یادته ...چرا نمی خوری؟ سرت شد که کباب ، دارم می خورم خانم ، معطّری حالت خوب نیس؟ راستش نه خانم حالم خوب نیس ، وا خاک عالم هی آقا حساب ما چقد شت؟...هی آقا تو رو خدا زوتّر شوهرم حالش خوب نیس زوتی برسونش بیمارستان ، هی آقا موبال داری؟ بله خانم دارم ، تو رو خدا این شوماره رو بگیر ، الو ننه علیرضا معطّری حالش خوب نیس دارم می برمش بیمارستان راه آهن شوما هم بیا...چی شده خال قزی؟ والله چی بگم ؟ داشتیم ناهار می خورتیم دم حرم یه دفه معطّری حالش بد شت ، ببخشید آقای دکتر حال بیمار ما چطوره؟ شما چه نسبتی باهاش دارین؟ من همسایه اشون هستم ، میشه گفت که امیدی به زنده موندنش نیست برین خانمش رو آماده کنین... خالقزی یادته مرحوم پدر منو؟ خوب آره ننه ، داییم رو چی یادته؟ بله ننه یادمه ، الان کجان؟ ننه علیرضا تو هم اصول دین می پرسی وا خوب خدا بیامرزتشون الان گوشه قبرستونن دیگه ، می دونم خالقزی می خواستم بهت بگم مرگ حقّه همه می میرن از رسول خدا عزیز تر نزد خدا که کسی نبود اون هم از این دنیا رفت ، خوب که چی؟ این آسمون ریسمونا چیه می بافی؟ (همین موقع دکتر از توی اطاق سی سی یو اومد بیرون و سری تکون داد که یعنی کار بنده خدا تموم شد) خالقزی جان پاشو بریم شب شد ، کجا بریم ننه؟ وایس بیبینم معطّری حالش چجور میشه ورش داریم ببریمش خوشش نمیات از مریضخونه من اخلاقش رو می دونم ، خالقزی جان آقای معطّری امشب نمی تونه بیاد پاشو بریم فردا میایم می بریمش ، یعنی آمبولانس بهشت زهرا خودش میاد دنبالش ، وا خاک عالم به سرم چی میگی ننه؟ علیرضا خالقزی رو بغل کرد و بهش گفت خالقزی جان خدا بیامرزه آقای معطری رو انشاالله با اولیا خدا محشور بشن خدا رحمتشون کنه دکتر الان گفت که به رحمت خدا رفت (صدای گریه خالقزی) خالقزی جان خدا بیامرزدش دیگه تموم شد آقای معطّری عمرش تموم شده بود... آقا شما چه نسبتی با متوفی دارید؟ من هیچی ما همسایه هستیم و آشنای قدیمی ، شما می دونید اسم کامل متوفی چیه اینجا فقط اسم فامیلش رو نوشته اند؟ بله خانم می دونم اسم ایشون فرهاد بود فرهاد معطّری ، اسامی ورثه اشون رو هم بفرمائید کی قراره فردا بیاد برای تحویل گرفتن جنازه؟ ایشون جز همین همسرشون که اینجا بودن کس دیگری رو ندارن اسم خانمشون هم ژاله صابریه که البته همه خالقزی صداش می کنن برای تحویل گرفتن جنازه هم خودم میام و از بابت صورتحساب بیمارستان هم مشکلی نیست فردا تسویه حساب می کنم ، بسیار خوب الان جنازه رو می برن سرد خونه شما دیگه می تونید برید ولی اوّل وقت فردا اینجا باشید برای پیگیری گرفتن جواز دفن ، بسیار خوب حتما" میام انشاالله فرمایش دیگه ایی نیست؟ خیر بفرمائید... چی شت علیرضا تسویه کرتی؟ بله آمبولانس بهشت زهرا هم اومده... آآآآآآآآآآآآآآخ معطّری کجا رفتی؟ نه دیگه دیگه بت نمیگم معطّری همون اسمت رو صدا می زنم کجا رفتی فرهاد بی وفا؟ شصت و دو ساله دارم جیگرت رو می خورم و هی بهت غر می زنم ولی تو هیچوخت دم نزتی شصت و دو ساله هی یه ریز غر به جونت سوار می کونم ولی تو جیکّت در نیومد شصت و دو ساله یکبار بت نگفتم دوست دارم ولی تو همون یسره خانم خانم صدام زتی ، این خانم بدبخت اسمم داره وا اسمش ژاله اس واسه چی اسمم رو صدا نمی زتی؟ من کجام خانم بوت؟ من کجا واسه تو عزیز دلم لیاقت اسم خانم رو داشتم؟ من کی بجز اذیّت واسه توی نازنین کاری کرتم؟ ووووووویییییی فرهادم بلند شو بلند شو بریم خونه من پیر زن بیکس و تنها رو دس کی سپردی و رفتی؟ تو که همیشه ناموس ناموس می کرتی ناموستو دس کی سپرتی رفتی باشرف؟ ووووووویییییییییییی ووووووووووووییییییییییی وووووویییییییییییی ژاله ات بمیره برات عزیز دلم ژاله ات بمیره برات کنیزت بمیره برات دورت بگردم پاشو بریم شب شد پاشو بریم بعد شصت و دو سال چجوری امشب بی تو بخوابم؟ بی مروّت رفیق نیمه راه بی انصاف چرا منو نبرتی؟ الهی که خدا از سر تقصیراتم نگذره عزیز دلم که یه عمری جیگرت رو سوزوندم الهی خدا از سر تقصیراتم نگذره که یه عمری بهت بی محلّی کرتم الهی خدا از سر تقصیراتم نگذره که خودم اجاقم کور بوت و هی به تو غر می زتم الهی خدا از سر تقصیراتم نگذره که تو فرهادم بوتی ولی من شیرین که سهله زهر مار هم برات نبوتم الهی خدا به زمین گرمم بزنه که شصت و دو سال نذاشتم آب خوش از گلوت پائین بره ای خدا چیکار کنم بی این خدا بیامرز؟ ای خدا چیکار کنم بی این فرهادم؟ ای خدا چیکار کنم که از اول جوونی هر وخت بهم گفت عاشقتم زدم تو دهنش و خودمو براش گرفتم و حالا مث سگ پشیمونم؟ووووووووییییییییی ووووووووووییییییییی ووووووووووییییییییی د آخه من سیاه روز برات یه بچّه ایی هم نیاورتم که اقلّش الانه بیات زیر تابوتتو بیگیره ولی تو هیچوخت به روم نیاورتی (خالقزی اینو که گفت دیگه از حال رفت) علیرضا گفت خالقزی خدا بیامرزه آقای معطّری رو همه رفتنی هستیم یادمون نره یه وقت./.
مرتضی رفته بود واسه شیمی درمانی .با یکی از دوستامون قرار داشتیم .مرتضی دیر اومد .من و این دوستمون خیلی با هم حرف زدیم . یه داستانایی از زندگیش تعریف کرد .نور خیلی کم بود . دوستم بغض کرده بود .دوازده اینا مرتضی اومد و اون دوست دیگه رفته بود .نشست پای ملودی ....همش حرفای دوستم تو گوشم بود . رفتم تو براش تعریف کردم . گفتم بیا آهنگ جدیدتو یه جور بسازیم که به داستان زندگیش ربط داشته باشه .شروع کرد ...من داشتم املت درست می کردم .تموم شد .کاغذشو ندارم ولی قشنگ یادمه اولش یه جپر دیگه بود .این پیشنهاد مرتضی بود که تو قسمتای تاکبدی ملودی یه کلمه تکرار شه.مث هق هقمث پرپرخلاصه نوشتم و خوند . خیلی بهش فشار میومد .تموم که شد گفت بدبخت شدیم .گفتم چرا !!!؟؟؟؟؟؟گفت گام و پایین گرفتم ترجیع بند هیجان نداره جونم ندارم از اول بخونم .انقد گفتم تا قبول کرد که همین شکلیم حسش خوبه .سه مدل تنظیم کرد تا شد این .روزای سخت .میکسش مثل همیشه نیست ولی کدر بودنش دقیقا مثل اون روزامونه . روزایی که فقط به خاطر همدیگه لبخند می زدیم .راستی املتمونم سرد شد نخوردیم آخراین روزا ....
اینم پست دیشب
سلام به آبجیای عزیزم خب پیاما
خب اول از همه آبجی همای عزیزم چندتا از پیامای دیگم مث پیام آبجی هما هس من خیلی دوس دارم جوری بهتون بگم که اصلا به این چیزا فکر نکنید و مشکلاتتون.هر بارم که سر میزنم بخش پیاما توی این چند ساله خیلی زیاد حرفای آبجیای عزیزدلمو خوندم که برام نوشتن.
اول از همه بگم که من اصلش سنمو بهتون گفتم چون خیلی از دوستام هم سن خودم هستن یا چند سال کوچیکتر یا بزرگتر .مزدوج نیستن همیشه حرف که میزنیم یا میچتیم یا پیام میذارن( آخه چند گروه دوست دارمهمشهریای خودم و هم کلاسیام ، وبلاگیم و یگی هم چتی یکی هم وبلاگای خود بچه ها)خلاصه همه از مزدوج نشدنشون باطنا غصه میخورن.من بهتون هم هی بگم یا همون لحظه قانع میشید و روحیتونو به دست میارید یا اینکه بهم میگید تو دلت خوشه اینا رو میگی
تازه یکی واسم پیام گذاش خودت شوهر میخوای هی درباره شوهر حرف میزنییعنی تا این حد نامردولی کاری ندارم فحشم زیاد میشنوم اینجا ولی بخوام توجه کنم باید همون اولش ازاین قهرای وبلاگی هس که مد شده منم ازاین قهرا بکنم دم به دقیقه ولی من حوصله اینکارا رو ندارم
ولی بذارید بگم اصلا روحیه داشتن و بانشاط بودن و شاد بودن ربطی به دل خوش داشتن نداره.اصلا هم سعی نکنید قانعم کنیدچرااااااااااااااااااااااااااااا؟ زیرا مگه من دلم خوشه؟آجی هما جونم این بخشش رو به شما نیستما.به آبجی سارینا هستماصن قاتی شد همه پیاما
منم خدایی از مشکلات سرشارم کل زندگیمم همیشه سرشار از خوشی و این چیزا نبوده.اینو بدونید هیچ وقت هیچ وقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت هیچ کسی توی زندگیش بدون مشکل نیس همه مشکل دارن. من یه دوستم ندارم که بدون مشکل باشه .نگید هم مشکل شماها مث من نیس . چون واقعا تمام مشکلات همه ی ما بزرگه تا دلتون بخوادولی خدایا شکرت.ناشکری نیستاااااااااا
یعنی میگم دلیل این نمیشه که آدم از ته قلبش شاد نباشه و آخرش ته دلش احساس غصه نکنه
هر چی هم موقعیت بد باشه خونه پدرتون، هر چقدر اعصاب خورد کن باشه بازم فقط خودتونید هیچ مسئولیتی ندارید یعنی شما رو از صبح تا شب فلک کننا بازم راحتید چون فقط خودتونیدبه این میگن دختر سرسخت
یعنی من نمیدونم آخه اینقددددددددددددد چیزا هس که آدم باهاش شاد بشه ذوق مرگیات بهش دس بده که حد ندارهکلی سرگرمی و چیزای جالب انگیز هس
اینو هم بدونید روحیه ی شما روی خونوادتونو و دوستاتونم اثر میذاره مخصوصا مادرتون.خیلی خیلی لذت بخشه آدم وقتی ببینه از روحیه آدم کسی روحیه میگیره.
کلا هم اولین چیزی که اثر میذاره روی اعتماد به نفس و شادیتون خداس.شما هر چقدر غیر از نمازای واجبتون ،کارای دیگه هم انجام بدید که به خدا نزدیکتر بشید با کوچیکترین کار شما هی نزدیکتر میشید به خدا و نتیجشم روح شادیه که بهتون داده میشه.این چیزی نیس که توضیحش داد باید انجامش بدید.همت کنید .
اصلا کاری نداره به خدا.یعنی عبادت کردن اعصاب نمیخواد.خود عبادت کردن به آدم اعصاب میده. هیچ وقت نگید اعصاب ندارم دیگه بشینم ذکر بگم یا چیکار کنم با این زندگیه که من دارم
هیچ وقت اینطوری نگید چون نمیدونید چه چیزی به دست میارید وگرنه اصن این غصه خوردنا و این آرزوها واستون مسخره میشه.بعدا خودتون خندتون میگیره از این لحظه های بی حوصلگی که داشتید
مثلا اگه بخواید پرشی به خدا یهو نزدیک بشید میانبر بزنید، نماز شب هس.نماز شب از عبادتای توی روز خیلی بالاتره.آخه واسه نماز صبح که باید پاشد خب چه کاریه یه ساعت قبل اذوون یا اگه کسی خیلی کم همت هس و نماز صبحشم دم آفتاب میخونهخب اولش عادت کنید اذوون پاشید مرحله بعد یه ربع قبل اذوون پاشید همون سرجاتون که خوابیدید یه رکعت نماز بخونید.من یادمه یه بار یه آقا توی تلویزیون میگفت حتی همینطور خوابیدید هم سرجاتون یه رکعت نماز بخونید همینطور همه نماز رو به زبون بیارید و تمومش کنید خودش چقدر ثواب داره .
اینطوری کم کم شروع کنید تا حال و هواشو به دست بیارید یککککککککککککک روحیه ای بگیریدددددددددددد
خب رفتم مثلا پیام آبجی هما رو بجوابم بینش پیامای آبجی الهام و هانیه و اون صفحه هم اسما یادم رفت خلاصه چندتا یکی شد خلاصه در کل حرف اینه در بدترین شرایط زندگی هم روحیه داشتن و شاد بودن دست خود آدم هست و خدا.شما مگه بدتر از اینا هستید که از ترس این گروه های وحشتناک که حمله کردن به کشورشون دارن توی کوه و بیابون فرار میکنن از دستشون.بعضی وقتا باید به خیلی چیزا شکر فرستاد و برای بقیه هم آرزوی این موقعیت خودمونو بکنیم و براشون دعا بکنیم
خب بچه ها خسته شدم دوباره پیام میجوابم فعلا خسته شدم بعدش بقیشو هم میجوابم.نصف پیام آبجی هما موند به خاطر جواب دادن چندتا پیام دیگه همزمان با هم.اون نصف پیامت رو هم عزیزم جواب میدم اینبار بیام.بقیه هم جواب میدم.
راستی آبجی آسیه جونم یه مدته اصن ازت خبر ندارم اگه وقت داشتی نی نی نازت گذاش یه پیام بذار حتی کوتاه.ان شائ الله که زیاد اذیت نمیکنهاجی انجمن پیام نذار فعلا شارژ نکردم انجمن رو یه ماهه اکانت مدیریت باز نمیشههمینجا پیام بذار عزیزدلم
آبجی ماهی سیای عزیزدلکم توی انجمن آموزش انواع خمیر گلسازی و این چیزا هس.من زیاد وارد نیستم ولی اگه ترک میخوره واسه اینه که وازلینش کمه.ورز هم خیلی باید بدی خیلی هم نذار داغ بشه روی گاز.یعنی همین که گرم باشه.زیاد هم نذار روی گاز یه چند لحظه.چسب چوبشم زیاد بزن توی ترک نخوردنش اثر داره.اندازه هاشو والا نمیدونم من حسی کار میکردمولی چسب چوب و وازلینش باید کم نباشه خیلی این دوتا روی کیفیت خمیر اثر داره.آرد ذرت هم میخواد
وای بکشمتون به خدا اینقد سوال آموزشی نپرسید من هر چی صفحه میزنم نصف بیشترش سوال آموزشیه
آبجی سانیای عزیزم و بقیه خیلیییییییییییییییییییی این سوالو مپرسید.ای خدا از دست شماها که این سوالا رو نپرسیدببینید بچه ها شما چرا اینقد حساس هستید روی اندازه ی الگوهای عروسک که چقدی باشه.
عروسک دوختن اصلا یه قاعده کلی داره که خودش باید یه کلاس واستون بذارم بگم که دیگه نیاز نباشه همیشه دنبال الگو باشید خودتون میتونید با دیدن یه عروسک یا هر چی الگوشو درست کنید
این آموزش که خیلی مفصل هس یه بار بهتون میگم فقط یادم بیارید اگه یادم رفت ولی حالا الگو کشیدن رو از رو کامپیوتر هم که آخه اونم باید با عکس بهتون بگم اینم باشه خب روی اون موضوع.اینجا بنویسم که اولین آموزشیم همین باشه
خب چندتا از پیاما مونده پست بعدی هم پیام میجوابیموالسلام علیکم و الرحمه الله و برکاته
یا علی تا فردااااااااااااااااا ان شائ اللهههههههههههه
در ضمن شما شماره میدید به پسرا نتی.یکیش پسر شرقی بود که شمارتو داشته.پس حرفام درست بوده.