بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
سال 91 سالی پرالتهاب برای فضای سیاسی کشور بود؛ جریان کارگزاران همه هجمههای خود را بر دولت احمدینژاد و به بهانه احمدینژاد به همه اصولگرایان وارد میکرد و مدیریت کشور را به بنبست رسیده فرض میکرد. آنها تنها راهکار خروج از بنبست و بحران مدیریتی کشور را آمدن هاشمی به عرصه مدیریت اجرایی کشور میدانستند. این جریان بعد از انتخابات سال 84 و روی کار آمدن گفتمان عدالت از فضای سیاسی کشور کنار رفت اما حضور جریان انحرافی در دولت دهم بویژه در مباحث فرهنگی و اقتصادی فرصتی را به این جریان به محاق رفته داد تا به بهانه احمدینژاد به گفتمان عدالت و پیشرفت حمله کند و آن را فاقد کارآمدی نشان دهد. این موضوع با بحرانسازیهای واهی جریان سازندگی شروع شد. هاشمی که دولتش بنای انحراف در الگوهای اجتماعی را گذاشت و سیاستهای اقتصادیاش فشار تورم 50 درصدی را بر گرده مردم مستضعف جامعه گذاشت با القای بحران مدیریت در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «مدیریتها هم واقعاً اشکال دارد. من سالها پیش تذکرات جدی دادم. این سبک مدیریت در نهایت نمیتواند خوب باشد. شاید بعضیها به سوءنیت منتسب میکنند اما اینگونه نیست. معتقدم مسؤولان، کشور و انقلابشان را دوست دارند و مسؤولیتشان را میفهمند ولی عدم کارآیی یک مساله است و باید در مسؤولیتها کارآیی باشد و شرایط یک مدیر چه در مقدمه یک بحران و چه در خود بحران شرایط ویژهای دارد که به اصطلاح بحران مدیریت و مدیریت بحران میگویند».
بعد از آن سلسله مصاحبهها درباره بحران مدیریتی در کشور شروع شد. حسن روحانی در همایش «برند برتر، کیفیت برتر» در جمعی از اصلاحطلبان با حمله به ادبیات خدمترسانی گفت: «مردم دلار نمیخواهند، صداقت و برنامه میخواهند. ما نیاز به نوکر نداریم نیاز به مدیر داریم. ما نیاز به نوکر مدیر داریم، نه نوکر خالی، تنها نوکر بودن کافی نیست».
در شرایطی که رهبر انقلاب در خراسان شمالی از اتحاد سیاسیون و دوری از تنشهای سیاسی صحبت کردند و فرمودند: «در مدت باقیمانده تا انتخابات و در خود انتخابات، همت همه مسؤولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالی شدن فضای سیاسی کشور متمرکز باشد و مسؤولان، سیاستمداران، تریبونداران و مدیران عرصههای گوناگون نیز کاملا مراقب باشند با یک حرف یا عمل نسنجیده و اختلافی، موجب متلاطم شدن فضای سیاسی نشوند»، سلسله مصاحبهها ادامه داشت و محمدعلی نجفی که خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده میکرد در مصاحبه با آسمان بر طبل «بحران مدیریت» هاشمی کوبید و گفت: «وضعیت فعلی یک فاجعه است و باید یک دولت ملی روی کار آید». همه اطرافیان هاشمی او را تشویق به حضور در عرصه انتخابات میکردند و با سیاهنمایی وضعیت کشور زمینهها را آماده میکردند. کلیدواژه کارگزاران این بود که «80 درصد مشکلات کشور از سوءتدبیرهای مدیریتی است» و اگر آیتالله هاشمی روی کار آید این مسائل حل خواهد شد. شاید خود هاشمی آن زمان میدانست به خاطر کهولت سن و خیلی مسائل دیگر تایید صلاحیت نخواهد شد و در مصاحبهای که شخصا انجام داد، گفت: «بنا ندارم در انتخابات آینده نامزد شوم».
جدیترین اظهارنظرها درباره حضور هاشمی در انتخابات را بعد از وی فرزند کوچکش در مصاحبه با نشریه مثلث انجام داد. یاسر هاشمی که ظاهرا از پدر خود یک اسطوره شکستناپذیر ساخته بود، گفت: «آقای هاشمی انقلاب را فرزند خود میداند و تلاش دارد کمک کند انتخابات در یک شرایط مطلوب برگزار شود». یاسر هاشمی در این گفتوگو حسن روحانی را گزینه مناسبی برای جانشینی پدرش در انتخابات معرفی میکند و میگوید: «حسن روحانی گزینه مورد علاقه هاشمی است که میتواند وحدت ملی را با هدایت هاشمی به سرانجام برساند».
کرباسچی، دبیر کارگزاران نیز حسن روحانی را بدل هاشمی دانست و معتقد بود او میتواند اعتدال را رعایت کند. وی تلاش کرد همفکرانش نیز در کنار روحانی قرار بگیرند. هاشمی با فشار اطرافیان در لحظات آخر به میدان انتخابات آمد و با رد صلاحیت خیلی سریع هم از این میدان خارج شد و همه پتانسیل هاشمی پشت روحانی جمع شد. این بار این روحانی بود که فرشته نجات کشور لقب میگرفت، فرشته نجاتی که همه هماهنگیها را برای اجرای هر کاری با هاشمی انجام خواهد داد.
روحانی نیز در کوران تبلیغات انتخاباتی بر این ناکارآمدیها و سوءمدیریتها تکیه میکرد، او میگفت میتواند هم چرخ اقتصاد را بچرخاند و هم چرخ سانتریوفیوژها را! و با همین شعارها هم رأی آورد.
روحانی از همان ابتدای انتخابات مدیریت صحیح را در «بستن با کدخدا» میدانست و تعامل با دنیا را راهکار برونرفت از مشکلات میدانست. او در اولین اظهارنظرهای انتخاباتیاش نیز دوباره به سراغ رابطه با آمریکا رفت و از 3 مرحلهای بودن رابطه با آمریکا گفت: «آمریکا یک واقعیت در دنیای امروز است که نمیتوانیم آن را انکار کنیم، چون یک ابرقدرت است. قدرت اول اقتصادی و علمی و نظامی را در دنیا دارد و در مجامع بینالمللی تأثیرگذار است. جمهوری اسلامی ایران هم یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در منطقه و جهان است. دلایل اینکه ما به این شرایط با آمریکا رسیدهایم، به خاطر اقداماتی بوده که آمریکا پس از پیروزی انقلاب آغاز کرده و اقداماتش منجر به روابطی پرتنش بین دو کشور شده است و بعد هم به روابط تخاصمآمیز رسیده است».
وی با بهانه قرار دادن منافع ملی درباره تایید رابطه با آمریکا گفت: «اینکه با آمریکا حرف بزنیم یا نزنیم و رابطه داشته باشیم یا نداشته باشیم، اصل نیست. اصل منافع و امنیت ملی ما است که باید ببینیم اهداف ما چگونه تأمین میشود».
وی در این زمینه ادامه داد:«شاید دولت آینده فرصتی بیابد که طی آن بتواند حداقل روابط ایران و آمریکا را که امروز تخاصمآمیز است، به یک رابطه توأم با تنش تبدیل کند. یک زمانی دولتها دنبال کاهش تنش بودند، حتی در رابطه با آمریکا اما امروز سطح روابط 2 کشور از تنش بالاتر است و رابطه ما با آمریکا در حد تخاصم است. در قدم اول دولت بعد باید تخاصم در رابطه با آمریکا را به تنش تبدیل کند و در مرحله دوم بکوشد تنش را کاهش دهد و حتی اگر توانست به تنش پایان دهد. پس از طی این 3 مرحله، میتوان به مراحل بعدی رابطه هم فکر کرد».
روحانی پیروز شد و همه منتظر بودند ببینند منتقدان مشکلات فعلی و کارگزارانی که مدعی بهبود وضعیت کشور هستند چه میکنند اما وی از همان ابتدا به سراغ تعامل با آمریکا رفت، اقتصاد داخلی را فراموش کرده و سیاست خارجه و تعامل با غرب را اصلیترین استراتژی خود قرار داد. توافقنامه پرانتقاد هستهای ژنو امضا شد که همچنان هیچ عایدی برای جمهوری اسلامی نداشته است.
در این یکسال و اندی بیتدبیریهای بسیاری در عرصه اقتصادی کشور شاهد بودیم که نمونه آن «نحوه توزیع سبد کالا»، «متوقف شدن مسکن مهر»، «سیاستهای ضد اقتصاد مقاومتی دولت»، «بسته شکست خورده خروج از رکود غیر تورمی» و... بوده است که به همه آنها باید عدم چرخیدن سانتریفیوژها و چرخهای اقتصاد و صنعت و تولید ملی را نیز اضافه کنیم.
روحانی در آخرین پرده از حُسن مدیریتهایش، همایش اقتصاد ایران را برگزار کرد؛ همایشی که همگان تصور میکردند در آن چند راهکار مدیریتی جهت بهبود وضعیت اقتصادی از سوی دولت بیان شود حال آنکه روحانی در نهایت تعجب همگان در این سخنرانی اعلام کرد: «در کشور ما سالها و دهههاست که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه میدهد، اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟ باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد. من به عنوان مسؤول اجرای قانون اساسی دلم میخواهد شرایطی فراهم شود تا به این اصل قانون عمل کنیم و یک بار هم که شده آن چیزی را که برای همه مهم است و اهمیت دارد را از مردم بپرسیم».
روحانی در این همایش گفت ما در مذاکرات بر سر آرمانها مذاکره نمیکنیم: «تجربه سیاسی ما میگوید کشور با انزوا نمیتواند رشد مستمر داشته باشد این بدین معنی نیست که ما دست از اصول و آرمانها برداریم مگر کسی در میز مذاکره درباره اصول و آرمانها صحبت میکند، یک عده در توهمات زندگی میکنند، دنیای امروز بحث منافع است. تهدیدها، فرصتها و منافع مشترک اساس بحث سیاست خارجی است و اصول و آرمان در سیاست خارجی بحث نمیشود، مگر ما در مرحله اول در توافق ژنو آرمان و اصول را معامله کردیم. ما با هم حرف زدیم و توافق کردیم، مگر اصول بردیم تا معامله کنیم؟ تمام مذاکرات اینگونه است که میخواهد پلی بین خواست طرف و خواست ما وصل شود، آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست. اگر از آن طرف ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و فلان غنیسازی که به آن نیاز نداریم متوقف کنیم یعنی آرمان ما رفت؟»
روحانی تمام سرمایه خود را روی همین مذاکرات با غرب گذاشته بود؛ مذاکراتی که همه ملت بدان بدبین هستند. شاید نتیجهای که روحانی تا اینجا بهدست آورده همانی باشد که رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان مرحلهای برای «بلوغ فکری جامعه» نام بردند. بلوغ فکری که 2 ثمره اصلی دارد؛ ثمره اول آنکه تنها راه برونرفت از مشکلات تکیه بر توان داخلی، منابع غنی و نیروهای متخصص و جوانی است که در کشور وجود دارند و میتوانند چرخ اقتصادی کشور را بچرخانند و دوم «اثبات ناکارآمدی رویکرد جریانی که سالها همگان را به سوءتدبیر مدیریتی متهم میکرد و خود را نماد کارآمدی و «کارگزاری» معرفی میکرد»، رویکردی که تنها راهکارش توسعه برونزا و «بستن با کدخدا» بود.
چند آدم بدبخت
«پنج ستاره» غافلگیرکننده است. بر خلاف ظاهر دم دستی فیلمنامه اش، موفق می شود ایده یک خطی خود را به خوبی گسترش دهد. آدم هایی را معرفی کند که شناختنشان کار زیاد سختی نیست و مسائل و مصائبی را پیش بکشد که درد بسیاری است. پس «پنج ستاره» قادر به جلب درک مخاطب نسبت به قصه و آدم هایش است و این نکته برای مهشید افشارزاده که این نخستین فیلم اوست، گوهر گرانبهایی است.
او بی مقدمه اضافی، سراغ اصل قصه می رود و از همان ابتدا نخستین چالش قهرمان را به بهانه ای برای ورود به دنیای چند آدم گرفتار و بدبخت تبدیل می کند و در ادامه بحران را از راه می رساند و اوضاع را اندکی -و فقط اندکی- دگرگون. بحرانی که پیکانش آبروی همان چند آدم بدبخت را نشانه رفته. خوبی فیلم در این است که پایش را از این سادگی قصه و البته رِقت بحران فراتر نمی گذارد. نه می خواهد از آن چند آدم بدبخت قدیس بسازد و نه از شخصیت منفی قصه ابلیس. فیلم نمایش روند ایجاد، گسترش و خاتمه این بحران است و در این لابلا نقبی هم می زند به زندگی دردمندانه آدم هایی که با هر نقص و عارضه ای می کوشند تا به هر قیمتی از آبروی خود نگذرند. همین.
وگرنه «پنج ستاره» نه حائز دست آوردی فرمالیستی است و نه قصه ای منقلب کننده را تعریف می کند. بلکه تنها یک فیلم عادی است که این روزها فقدانش در سینمای نیمه جان ایران بسیار احساس می شود. بله، فیلم عادی، با قصه ای عادی که در ریتم و ضرباهنگی مناسب (با سپاس از کار تحسین آمیز واروژ کریم مسیحی در مقام تدوینگر) بتواند مخاطبش را تا به انتها با خود همراه کند. به دور از جاه طلبی اطواری و یا نگاهی اندرزگو و نسخه پیچ.!!!
چه بسا اگر نام فیلمساز اسم و رسم داری پای «پنج ستاره» بود تا کنون جوایزی هم می گرفت و در محافل و جراید بیشتری به بحث و نظر گذاشته می شد. چه حیف که این بی التفاتی را نیز باید به سترونی این روزهای سینمایمان افزود.....
آرش سیاوش
فیلمولوژی-دی 93
هنگامی که به اندازه کافی آب آشامیدنی مورد نیازوجود ندارد، خطر بحران آب حس میشود. با توجه به اینکه این مساله یک نگرانی جهانی است، سازمان ملل متحد و دیگر سازمانهای جهانی مناطق گوناگونی را، مناطق دچار بحران آب در نظر میگیرند. دیگر سازمانها مانند سازمان غذا و کشاورزی، استدلال میکنند که هیچ بحران آبی در این مکانها وجود ندارد، اما که باید گامهایی برای جلوگیری از بروز چنین بحرانی برداشته شود. نشانهها چندین نشانه اصلی برای بحران آب وجود دارد. نبود دسترسی به آب آشامیدنی سالم کافی برای حدود ۸۸۴ میلیون نفر نبود دسترسی به آب بهداشتی کافی و دفع پساب برای ۵/۲میلیارد نفر برداشت زیاد از آبهای زیرزمینی که منجر به کاهش بازده کشاورزی میشود استفاده بیش از حد و آلودگی منابع آب آسیب رساندن به تنوع زیستی درگیریهای منطقهای بر سر منابع کمیاب آب که گاهی ناشی از جنگ است. بیماریهای ساری از راه آب و نبود آب بهداشتی لوله کشی یکی از علل عمده مرگ و میر در سراسر جهان هستند. برای کودکان زیر پنج سال، بیماریهای ساری از راه آب علت اصلی مرگ و میر است. در هر زمان، نیمی از تختهای بیمارستان در جهان توسط بیماران مبتلا به بیماریهای ساری از راه آب اشغال شده است. به گفته بانک جهانی، ۸۸ درصد از تمام بیماریهای ساری از راه آب توسط آب آشامیدنی ناسالم، نبود بهداشت و بهداشت نامناسب ایجاد میشود. آب توازن شکننده اساسی برای تامین آب سالم است، اما عوامل قابل کنترل مانند مدیریت و توزیع منابع آب خود سهم بیشتری در کمبود آب دارند. گزارش سازمان ملل متحد ۲۰۰۶ که بر مسائل مربوط به حکومت به عنوان هسته اصلی بحران آب متمرکز است، میگوید: "آب به اندازه کافی برای همه وجود دارد" و "کمی آب اغلب به دلیل مدیریت نادرست، فساد، نبود نهادهای مناسب، سستی بوروکراتیک و کمبود سرمایهگذاری هم در ظرفیت انسانی و هم در زیرساختهای فیزیکی است ". دادههای رسمی همچنین نشان میدهند ارتباط روشن بین دسترسی به آب سالم و نسبت تولید ناخالص داخلی به درآمد سرانه وجود دارد.[۸] همچنین اقتصاددانان ادعا کردهاند که وضعیت کنونی آب به دلیل نبود حقوق مالکیت، مقررات دولتی و یارانهها در بخش آب، باعث قیمت بسیار پایین و مصرف بیش از حد بالای آن است.[۹][۱۰][۱۱] پوشش گیاهی و زندگی وحش اساساً بستگی به منابع آب شیرین دارد. مردابها ،باتلاقها و مناطق ساحلی وابسته به منابع پایدار آب هستند، اما اگر دستیابی به آب کاهش یابد، جنگلها و سایر اکوسیستمها نیز به همان اندازه در معرض خطر تغییرات عمده خواهند بود. در مورد تالابها، با گسترش جمعیت انسانی مساحت قابل توجهی از حیات وحش گرفته شده تا برای منابع غذایی و خانه سازی استفاده شود. اما مناطق دیگری از کاهش تدریجی آب شیرین آسیب میبینند چون در بالادست، برای استفاده انسان از منابع آب انشعاب گرفته میشود. در هفت ایالت از ایالات متحده بیش از ۸۰ درصد از تمام تالاب تاریخی در دههٔ ۱۹۸۰ پر شدهاند، تا اینکه کنگره آمریکا قانون "no net loss"را برای حفاظت تالابها تصویب کرد. در اروپا نیز از دست رفتن گستردهٔ تالابها و در نتیجه از دست رفتن تنوع زیستی رخ داده است. برای مثال بسیاری از باتلاقها در اسکاتلند با افزایش جمعیت انسانی گسترش و یا کاهش یافتهاند. یکی از نمونهها پورتلنتن موس (Portlethen Moss) و درابردین شایر (Aberdeenshire) است. بحران آب در ایران