این روزها اسم شهید شهریارى را مىآوریم، چون این روزها سالگرد شهادت او است؛ بقیّه هم همینطور: رضایىنژاد، علىمحمّدى، احمدى روشن؛ اینها نخبگانى بودند در وادى علم و تحقیق که بسیجىوار کار کردند؛ شهید شهریارى بسیجىوار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملّت ایران خواستند ببندند - با آن شیوههایى که حالا خیلىها از آحاد مردم در تلویزیون، در خبرها چیزهایى را شنفتند، خیلىها هم پشت پرده است که بعدها روشن خواهد شد که چقدر خباثت کردند - که محصول این رادیوداروها به دست مردم نرسد و جمهورى اسلامى دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تهران تعطیل بشود، اینها - مرحوم شهید شهریارى - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لولهى سوخت و صفحهى سوخت را هم ساختیم؛ دشمن [متحیّر] ماند. این کار کار بسیجى بود؛ این کار کار معمولى نبود.
بیانات امام خامنه ای در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین
حالم "خوب" نیست !!!
پزشکان گفتند:...
هوا " آلوده " است !
باید از این شهر بروم !!!
کوچ کردم ...
درمان نشدم !!!
باز گفتند:...
باید خارج شهر بروم !!!
به یک روستا رفتم...
چوپان...
گوسفندانش را با آب و نمک ،
فربه میکرد !!!
شیر گاوش را با آب ،
بیشتر میکرد !!!
دهقان ...
گندم سال گذشته را ،
با گندم امسال قاطی میکرد !!!
دختر "مش حبیب" ...
نانش را از نانوایی میخرید !!!
و پسران روستا ...
با نگاه هوس آلود ،
منتظر آمدنش بودند !!!
حالم " خوب " نیست ...
هوای روستا هم " آلوده " است !!!!!!!
(ققنوس)