خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

 

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

 

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

 

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم

 

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

 

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

 

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز

که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

 

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

 

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

 

صفحه انتهایی سری اول مجموعه یک از هزاران / ما تا آخر ایستاده ایم

صفحه انتهایی سری اول مجموعه یک از هزاران / ما تا آخر ایستاده ایم


 

هوالمحبوب

سلام علیکم

همانطور که دیروز عرض شد، برای دوستانی که قصد چاپ این مجموعه رو دارند چه به عنوان محتوا برای اردوهای راهیان نور و چه برای استفاده های دیگر، پیش تر طرح جلد رو تقدیم کرده بودم اما به دلیل زوج بودن تصاویر معمولا یک صفحه خالی در انتهای کار باقی می ماند که امروز صفحه آخر رو هم خدمت شما تقدیم می کنم.

در این تصویر از جمله معروف امام خمینی (ره) استفاده شده که ایشان فرمودند:

«ما تا آخر ایستاده ایم»

برای دریافت تصویر، یک صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفرستید.

یک از هزاران / ما تا آخر ایستاده ایم

یک از هزاران / ما تا آخر ایستاده ایم

برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
-
هر گونه استفاده از تصاویر (در قالب بنر ، پوستر و یا امور تجاری) که موجب نشر فرهنگ اسلامی می شود موجب خوشحالی و رضایت ماست.

یا علی مدد

زندگی حقیر....

    شمال که بودم، فکرم مشغول دو سه تا فیلم بود که به صورت رمز دار تو کامپیوتر ذخیره کرده بودم و هر وقت یادم می افتاد واقعا سرم گیج می رفت. این فیلمها بی ربط به مطلب قبلی نبودن. همش خدا خدا می کردم که به هر شکلی که هست ترم تموم شه و زود بیام و اون فیلمارو پاک کنم که خدارو شکر الان پاکشون کردم. این کار برام خیلی خیلی مهم بود شاید اغراق نباشه بگم به اندازه زندگیم. الان که اونارو از بین بردم انگار یه بار خیلی سنگینی از دوشم برداشته شده، گرچه هنوزم احساس گناه می کنم.

    تو این چند ماه اخیر به یه سری خطوط باریکی تو زندگی پی بردم و به نظرم هرچند که نامرئی و غیر قابل لمس باشن، اما به شدت موجودیت ما رو تحت تاثر قرار میدن. تو یکی از سکانس های سریال «روزی روزگاری» که قدیم پخش می شد، راه زنی که یه عمر دزدی کرده و حالا به آخر خط رسیده، به یکی از دوستاش میگه: هزاران بار راه غافله هارو بستم و هزاران بار نذاشتم تا باری سالم به مقصد برسه، اما حالا که خواستم فقط و فقط یک کاروان رو سالم به مقصد برسونم،دریغ که نتونستم.یکمی عمیق تر که به روابطم با دیگران فکر میکنم، می بینم چقدر راحته خیانت به دیگران، مخصوصا به اونایی که بهت اعتماد میکنن. اما در عوض چقدر سخته کسی رو آزار ندی و پیش خودت سربلند باشی.

شاید تو را از نو ، ببینم

شاید تو را از نو ، ببینم
در هیات مرغی مهاجر
جوری نگاهم کن ، که انگار
نام مرا داری به خاطر
*
شاید هزاران سال دیگر
من_ بچه ای در هند ، در چین
تو ،مادرم باشی و هرشب
دورت بگردم با دل و دین
*
شاید که من یک کوه باشم
شاید تو ، رودی جاری از من
از لمس تو حس میکنم که
تو خاطراتی داری از من

تو_ خنده ای، عکسی ، عصایی!
من_ آینه ، قابی ، کلاهی
شاید که ما هر چیز باشیم
هر چیز خوبی که بخواهی

من چشمه ای شاید، تو ماهی
در من برقصی شاد و آزاد
دنیا به پاس عشق این بار
یک زندگی از نو به ما داد !!!

شاید که من در کارگاهی
مردی هنر ورزیده باشم
دارم به یاد تو شب و روز
از سنگ ها ، بت میتراشم

شاید به جرم عشق صد بار
محکوم حکم مرگ باشم
اما طناب دار من شو
تا خون به دنیایت بپاشم

*****

شاید هزاران سال دیگر
تو رد شوی از یک خیابان
من عاشقت خواهم شد از نو
در کوچه های سرد تهران
*****
ما پیش از این ها قرن چندم
ما پیش از این یکبار تهران
تو عاشقم بودی.... ولی نه
من عاشقت بودم به قرآن

شعر اعترافات تریاک و عاقبت معتادان

 

 منم تریاک  هم درمان هم درد

دوای درد معتادان ولگرد

ولی درد خودم درمان ندارد

دوائی بهتر از زندان ندارد

چنان من نعشه میسازم خماران 

 تمام سینه ها را دود باران

نه پندارید بنده ناتوانم

هزاران رستم از پا در میارم

منم در پیش من معنا ندارد

محبت در کنار م جا ندارد

اگر شیری

اگر تو هستی هرکول

اگر تو داری میلیون ها تومن پول

دو زانوی تو پیش من زمین است

سرانجامت سیاهی در کمین است

اگر تو عاشقی همچو فرهاد

در آخر میبرم شیرینت از یاد

دو دستان نیازت پیش مردم

شود مرد انگی و هیبتش  گم

زمانی میرسد تنها و غمگین

که کل هستیش  را برده پایین

هر آن  شیری   که دودم سیر خورده

شده همچو شغالی تیر خورده

من از فرعون  و هیتلر بدتر هستم

من از هر کافری  کافر تر هستم

جوانان زیادی  روزگاران

به پای  بنده گشتن تیر باران

بسی از دست  من دیوانه گشتن

بسی بی خانه و کاشانه گشتن

بسی آواره کردم کودکان را

 بسی یچاره کردم من  زنان  را

بسی پیوندها از هم گسستم

هزاران قلب کودک را شکستم

تو همچو کوه باشی موم سازم

سرانجام تورا من شوم سازم

هر انسانی که با من یار باشد

به جز من پیش هر کسی خار باشد

شبش بیدارو روزش خواب باشد

شب و روزش  همه  بی تاب باشد

همیشه خسته و دل گیر باشد

شود تنها وتک گر شیر باشد

نه فکر همسرو فرزند باشد

نه فکر دلبرو دلبند باشد

نه دیگر ثروت اموال دارد

نه یک لحظه دگر احوال دارد

به پیش دوست و دشمن خار باشد

میان جمعیت سربار باشد

بسی افراد را ولگرد کردم

بسی سیمای  خوش  را زرد کردم

جنایت های  نامحدود کردم

بسی سرمایه ها را دود کردم

سراسر خانمان سوز پلیدم

زه خود  بدتر دگر چیزی ندیدم

من استعمار غربم ای عزیزان

برانیدم دگر از خاک ایران

همیشه با نشاط و شاد باشید

همیشه خرم آزاد باشید

اگر تو مردی  و حرفم را شنیدی 

زه من بگذر   شتر دیدی ندیدی