من فراموش نمی کنم.. اه بازهم این رود مرا به کجا می کشاند .. من قاصدکی در دست باد نیستم.. هان ... ای بادها.. کوه ها ... سخنم با شما است.. من با قدم هایی به استواری تاریخ سرزیمنم ره می سپارم... اندیشه، اآری اندیشه کجاست؟! .. سرزمینم... کتاب هایی را باید مرور کنم تا معنایی این واژه را دوباره دریابم.. چه سنگین و مبهم.. دوست داشتنی و فرار ... سرزمینم... سرزمینم.. نیاکان من... نیاکان من ... آنها در من زنده اند.. پس سرزمین من آیا مقدس است؟
من شاید نمیدانم معنای این واژه را.. اما می دانم که برای چه زنده ام.. مرزها بسیار تنگ و جیار اند... . سرزیمنم را می خواهم اما بدون مرز!
**هزاران زه و زهازه نثار نیاکان ما
روزگاردرپس پرده تلاش گذشته ی گذشتگان ، میراثهائی ارزشمنددر همة انحاء فعالیتهای آدمی برای ما برجای نهاده که نگاهداشت آنها به تنهائی خود به منزلة کاری دشوار است وانتظار حفاظت کلی از سوی متولی(میراث فرهنگی)نمی تواند منطقی باشد. شاید همین دشواری کار است که میراثداران فرهنگ ما را در برابر حفاظت از آنها عاجز نشان داده است. آنچه که به ما رسیده است هرچند دایره اش وسیع و حوزه اش گسترده می باشد اما در همه حال باید حفظ شود.زیرا نتیجه دورههای فکری و ذوقی ایرانی میراثهای واقعا ایرانی هستنداگر در عصرکنون ما نه میراث فرهنگی درستی داریم و نه دانش نگاهبانی قابل ملاحظهو نه مستحق توجه ای
دلیلش آن است که آنچه از نیاکان ما بازمانده تنها در کتابهایی حفظ شده وبخش قابل توجهی نابود شده اند. که تصاویر و رد و نام و نشان بیشتر آن درکتاب ها 0(آنهم کتاب هایی که از ایران بیرون برده شده اند باید یافت.تخریب هایی که در میراث وارد شد مایة باز پس افتادن ما و تمدن ماشده است،این انحطاط مکب و مدهشی بود که همراه خود هم دانشها را به دیار فراموشی کشانید و هم میراث فرهنگی را را به کما
امروز خیلی درتلاشیم که پیشانی خود را از زیرپردههای اعصار بیرون کشیم لیکن نباید فراموش کنیم که باید به همان میزان که به دانشها و پیشهها و پیشهدانیها روی میآوریم به بازگشت تاریخی خود و به میراث فرهنگی خود و آماده ساختن آن برای بیان اندیشهها و اثبات هویت های تاریخی متوجه باشیم .به عبارت دیگر باید راهی را پیش گیریم که ایرانیان پیشرفتة ماقبل ما برگزیده بودند ، یعنی تقویت اندیشهها از همه راه و با توجه به همة سنتها که از نیاکان به میراث برده و نگاهداشت آنها را با حیات اجتماعی عصر خود معارض نیافته بودند. روزهائی بود که بیگانگان محیط میراث و فرهنگ و تاریخ و هنری ما را دستخوش ترکتازی خود کرده بودند امروز ما بر بیمبالاتی نیاکان خود در آن باب خرده میگیریم ، که چرا سکوت کردند و خیانت های حاکم و عوامل آنها را پاسخ ندادند.گام هایی را که هزاران فرسنگ و فرسخ برداشتند تا میراث و فرهنگ این ملت را به یغما ببرند سنگباران نشدند.باز هم اگر چنین باشد باید بدانان از باب علاقه و ارادتی که به هنر خویش و میراث کشور هر بامداد و نیمروز و شبانگاه از خود نشان میدادند هزاران زه و زهازه گفت. هزاران زهازه بر آنها که خود میراث خویش تخریب نکردند وبا تخریبگران آثارباستانی از خویش تا بیگانه مجادله نمودند.پیشگیری از شکستن وتخریب و ویران ساختن خانه ها و بناها و اماکن و محوطه های ارزشمندکه از بهر دل عامی چند هر روز با آن مواجهیم ، و کوششهای پیاپی دیگری از اینگونه که بتواند میراث فرهنگی ما را از زوال و از گرایش به نژندی و انحطاط که دامان آن را در چند سده واپسین گرفته است ، رهائی بخشد. هر آنچه که مایة تقویت میراث و هنر ایرانی و وسیلهیی برای ستردن غبار اندوه و ملال از روان مردمان میراثدوست باشد افزون یابد، ونه آنها که همه میراث فرهنگی ما را از همگامی با سایر تمدن ها بازمی دارند.)
تورج رهبرگنجه.باستان شناس