خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

فرشته کوچولو28...

سلام خدایا!

هستی؟، بازم مزاحم همیشگی!

نمیدونم چرا حس می کنم تو هم حوصلمو نداری!

حالم بده؛ واست مهمه خدا؟

دلم براش تنگ شده؛ خیلی بیشتر از خیلی....

وقتی میگم فقط مرگه ک میتونه این نفهمیای دلمو تموم کنه کاری نمیکنی.

دیگه خودمم حرفای خودمو نمی فهمم! نمیدونم چی میخوام، اصلا مگه دیگه چیزی هم خواستنی هست واسم؟

بعضی وقتا دلم میخواد بدون اینکه ازدواج کنم وکسی بیاد تو زندگیم بهم ی بچه بدی!

ی دختر، ی فرشته کوچولوی خوشگل، درست مث فرشته کوچولوی خودم...

ک ی اسم خوشگل براش بذارم، قشنگترین اسم دنیا، اسمشو بذارم سعیده، واقعا بشه فرشته کوچولوی من، دیگه هیچوقت فرشته کوچولومو از دست ندم.

ی فرشته کوچولویی ک فقط مال خودِ خودِ خودم باشه، روزی هزار بار اسم عشق خودمو با جرات صدا کنم و روزی هزار بار ببوسمش، واسش بشم بهترین پدر دنیا، همه عاشقونه هایی ک تو دلم مونده ک ب فرشته کوچولوی خودم نتونستم دیگه بگم ب این سعیده کوچولو بگم، روزی هزار بار قربون صدقه ش برم، تموم حرفایی ک تو دلم موندو نتونستم بهش بگمو ب این فرشته کوچولو بگم......

بازم خیالپردازی!، کاش میشد......................................................................../.

 

+ صفحه ی آخر شناسنامه مهم نیست، بعضی وقتا باید توی اینه ی نگاه ب خودت بندازی ببینی زنده ای یا نه... :(

 ++ خدایا میگن بلاخره ی روزی عاشقا رو ب عشقشون میرسونی، اونو نمیدونم ولی خودت ک از دلم خبر داری ک چقد دوسش دارم، قول میدی اون دنیا فرشته کوچولوم مال خودم باشه؟؟؟؟؟

برگ نوزدهم

یه حس خوب ، یه خوشحالی نه برای خودت، یه خداروشکر از ته دل برای برآورده شدن یک آرزو

و یه ای کاش و آهی از ته دل برای گذشته ها ، یه حس دلتنگی

اینا این روزا زیاد برام تکرار می شه

دیروز رفتم دیدن دختر همسایمون

اون سن بارداریش یه ماه از من کمتر بود و حالا فرشتشو کنارش می دیدم

لبخندی تلخ رو صورتم بود پشتش گریه ای بود که فقط اجازه منو واسه ریختن می خواست

با خودم ای کاشهایی می گفتم  ولی داشتم خودمو اذیت می کردم

خیلی با خودم کلنجار رفتم تا برم دیدنش

ولی گفتم تا کی می خوای دوری کنی از همه اونایی که تو رو به یاد گذشته می ندازن

وقتی اومدم خونه به همسرم گفتم کجا رفتم و چی دیدم

اونم گفت خیلی زود زایمان نکرده اون که سنش از بچمون کمتر بود

بچمون ، بچمون این کلمه آتیشم زد

بعد اون اتفاق هیچ وقت در موردش با همسرم صحبت نکردم تا ناراحت نشه

اونم اشتیاقش واسه داشتن یه فرزند رو همیشه از من پنهون می کنه تا یه وقت ناراحت نشم

ولی تو رفتارش کلامش می شه همه چیو خوند

شب دوستمو دیدم همونی که گفتم پولش از پارو بالا می ره ولی فرزند نداره

گفته بودم حامله شده

گفت می بینی کار خدارو ، اون همه قرص و دارو اون همه آمپول و آی یو آیی که بی نتیجه بود هیچ اثری برام جز ناراحتی نداشت و حرفای دکتری که پشتش یه قطع امید از بارداری بود

ولی حالا با یه قرصی که دزش از اون همه دارویی که می خوردم کمتر بود و دکتر اونو به خاطر اینکه به من بفهمونه دیگه هیچ داد دیدی چطور تبدیل به یه امید شد

یه خداروشکر ازته دل  فقط همین

دیشب این دومین خوشحالی بود که داشتم که بعد اون آه و ایکاش

الآن ماه پنجشه همه چیزش خوبه و از خدا می خوام که تا آخر هم خوب باشه و ناامیدش نکنه

دلم خیلی گرفته

داشتم کم کم همه چیو یادم می رفت ولی قرار گرفتن تو جمع و سوالای گاه و بیگاه مردم و نگاههای از روی ترحمشون سخت اذیتم می کنه

و باز خدای خوبم امید دارم و این امید که منو سر پا داره

تو سن کم داره یکی یکی موهام سفید می شه

ولی نمی ذارم به پای غم

هر روز که تو آینه چن تا تار سفید مو رو می بینم می گم ناراحت نشو اینا از کمبود یه عنصر تو بدنته

و اینجوری خودمو دلداری می دم

و مطمئنم که منم یه روز به ارزوم می رسم وتا اون روز صبر می کنم و از خدا می خوام نمی گم صبر ایوب ولی مقداری از صبرش رو به من بده و نذاره حرفها ، نگاهها منو اذیت کنه

خدا جون پشتم باش منو تنها نذار

 

 

پروفسور

من خودمو وصل هیچکس نکردم

برای بزرگی ، برای شهرت، برای پول

من خودمو وصل هیچکس نکردم 

حتی تو! استاد کبیر عشق...

من وصل خودم هستم و خدای خودم

و ایمان دارم

که این اتصال

همین روزا

کاری میکنه

که آرزوی همه تون

وصل شدن به من باشه...

 

 

 

 

پ.ن: میرسه ...