خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

در بستر بیماری

یکی از مسلمانان در بستر بیماری افتاده بود. پیغمبر خدا با گروهی از اصحاب خود بر بالین او حاضر شدند. وی در حال بی هوشی بود.

رسول خدا فرمود:

ای فرشته مرگ این شخص را آزاد بگذار تا از او سؤ ال کنم .

ناگاه مرد به هوش آمد .

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

چه می بینی ؟

مرد گفت :

سفیدی بسیار و سیاهی بسیار می بینم .

- کدام یک از آن دو، به تو نزدیکتر هستند؟

- سیاه به من نزدیکتر است .

حضرت فرمود؛ بگو:

الهم اغفر لی الکثیر من معاصیک و اقبل منی الیسیر من طاعتک

خدایا گناهان بسیارم را ببخش و طاعت اندکم را بپذیر!

مرد این دعا را خواند و بی هوش شد.

پیغمبر دوباره به فرشته فرمود:

ساعتی بر او آسان بگیر! تا از او پرسش کنم .

در این وقت مرد به هوش آمد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

چه می بینی ؟

مرد: سیاه بسیار و سفید بسیار می بینم .

- کدام یک از آنها به تو نزدیکتر است ؟

- سفید نزدیکتر است .

پیامبر صلی الله علیه و آله به حاضران فرمود:

خداوند این رفیق شما را بخشید.

امام صادق علیه السلام پس از نقل این داستان می فرماید:

وقتی به بالین فردی که در حال جان دادن است رفتید، این دعا (دعای ذکر شده ) را به او بگویید و تلقین کنید

گفتگو با محمد احمدی علی آبادی (فیلمساز)

عکاسی که فیلم ساز شد

 عصر جمعه 24 تیرماه 1390، جانباز هنرمند محمدرسول شجاعی گفت : محمد احمدی به تفت آمده است. من هم فرصت را غنیمت شمرده، صبح بیست و پنجم تیرماه برابر با 14 شعبان المعظم 1432 به منزل پدرش واقع در شهرک قدس تفت رفتم و تصمیم خود را مبنی بر انجام مصاحبه با او در میان گذاشتم . او هم مرا به اتاق مهمانی هدایت کرد و بلافاصله با یک سینی چای کنارم نشست. در حالی که پاکت حاویc.dآخرین فیلم سینمایی اش را به نام« لطفاً مزاحم نشوید» در دست داشت !!

محمد احمدی که تصمیم دارد یک سال دیگر، پنجاه همین سال تولدش را جشن بگیرد، بر خلاف صورتی خُشک، سیرتی خوش دارد و اگر چه فعالیت هنری را در سال 1360ش. از «صفر» شروع کرده ولی امروز اعتقاد دارد پس از سی سال فعالیت در عرصه عکس و فیلم می تواند ادعا کند اندکی بیشتر از صفر است. او با این که متولد و بزرگ شده تهران است، اما خودش را شهرستانی می داند و حاضر نیست خاطرات خوش کودکی اش در علی آباد پیشکوه را با چیز دیگری معامله کند. شما هم می توانید شنونده پرسش های من و پاسخ های او باشید.

  • بفرمایید سریال زندگی شما کی و کجا کلید خورد؟

در حالی که 22 روز از نوروز سال 1341 گذشته بود، یگانه هنرمند جهان آفرینش پروانه پخش نمایش زندگی مرا صادر کرد و از سه ماه پیش چهل و نهمین قسمت فیلم پر فراز و فرود زندگی ام شروع شده است.

  •  در صورتی که تمایل دارید از خانواده خود بفرمایید.

پدرم علی اکبر احمدی علی آبادی و مادرم بی بی صدیقه میرکریم زاده تفتی هستند که پس از سال ها زندگی در تهران نتوانستند فرقت و غربت زادگاه خویش را تحمل کنند و عاقبت در آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی به تفت مراجعت نمودند. بنده چهار برادر و دو خواهر دارم. برادرم حسن که چهار سال کوچکتر ولی چهار قرن جلوتر از من بود شهید شد و برادر دیگرم حسین، طلبه علوم دینی در سطح خارج فقه است . خواهرانم نیز در آموزش و پرورش شاغل هستند. من که فرزند اول خانواده ام در سال 1368ش. زندگی مشترک خود را با دختر عمویم مهناز احمدی که کارمند شرکت نفت است آغاز نمودم و در صبح زیبای زندگی ما دختری به نام «پگاه» طلوع کرد که در رشته حقوق تحصیل کرده و به کار هنری هم علاقمند است.

  •  سیر تحصیلات خود را بفرمایید.

تحصیل را در تهران و از دبستان خواجه نصیرالدین واقع در خیابان کارون آغاز کردم. سپس به مدرسه راهنمایی فرمانیه واقع در خیابان آذربایجان رفتم. سال اول متوسطه را در دبیرستان سیدجمال الدین اسدآبادی شروع کردم ولی به علت مصادف شدن با نهضت اسلامی مردم ایران و نیمه تعطیل بودن مدارس، رها کردم و با مهاجرت به تفت، رشته علوم تجربی را در دبیرستان دکتر شریعتی که بعدها به شهید صدوقی تغییر نام داد، برگزیدم. عاقبت دیپلم را در سال 1361 و لیسانس عکاسی را در سال 1370 از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران گرفتم.

  •  چگونه به دنیای هنر وارد شدید؟

ذوق هنری بنده در دوره متوسطه به همت دبیر فیزیک دبیرستان دکتر شریعتی تفت آقای سیدحسن بی کس[حیان]، شکوفا شد . ایشان از ما خواستند نمایشی با عنوان «شهر اعداد» اجرا کنیم و من نقش عدد «صفر» را بازی کردم. سپس چند نمایشنامه ی دیگر هم کارگردانی و بازی کردم تا این که پس از کسب دیپلم، شخصاً با همکاری محمدرسول شجاعی اقدام به ساخت فیلم سوپر 8 با نام «حقیقت گمشده» کردم که رتبه هایی هم به خود اختصاص داد.

  •  چند نفر از همشهریانی که در زمینه هنر عکس و فیلم می شناسید نام ببرید.

از بچه های تفتی باید به مرحوم ناصر مکزی و آقایان محمدرسول شجاعی، مجیدرضا دهقانی، عمار دهقانی، اردشیر تفتی، کامران تفتی، سجاد شاهدی، اشاره کنم و از دیگران همشهریان هم با روح الله مفیدی نصرآبادی، محمد مطیع نصرآبادی، طاهره طایفی نصرآبادی، آشنا هستم اما خودم را بیشتر مدیون مرحوم ناصر مکزی می دانم که باعث ورود من به عرصه فیلم سازی و سینما شد.

 · هنر تعاریف متعددی دارد اما بفرمایید شما چه تعریفی از هنر دارید؟

به اعتقاد من هنر یعنی خلاقیت و نوآوری. چون عقیده دارم انسان به عنوان نماینده خدا، خدای کوچکی بر روی زمین است . یعنی نمونه بسیار کوچک شده صفات خداست. چون بر طبق آیه قرآن خداوند پس از آفرینش آدم از روح خود در آن دمید . پس درصدی از صفات خداوند در انسان هست. مثلاً نظم و زیبایی را فطرتاً دوست دارد .از طرفی همانگونه که خداوند از خلقت خود لذت برد و فرمود: « فتبارک الله احسن الخالقین» پس انسان هم از آثار هنری خود که نوعی آفرینش است لذت می برد . به همین دلیل ساده ولی محکم، ما موظف هستیم زیبایی ها و حتی زشتی ها را، به شکلی زیبا بیان کنیم. بنا براین «هنر یعنی بیان زیبای زیبایی ها. به شرط آنکه با خلاقیت همراه باشد ».

  • با کدامیک از کارگردانان و هنرپیشه های سینمای ایران همکاریداشته اید؟

بنده به عنوان فیلمبردار تاکنون افتخار همکاری و کسب تجربه در کلاس کارگردانانی از قیبل: بهرام بیضایی، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، کیومرث پوراحمد و علی شاه حاتمی نصیبم شده و با هنرپیشه هایی مانند جمشید هاشم پور، پرویز پرستویی، مهدی هاشمی، حامد بهداد، باران کوثری، پریوش نظریه، مهناز افشار، نیکی کریمی هم کار کرده ام و یا آشنایی دارم.

  • آشنایی و کار با محسن مخملباف را چگونه توصیف می کنید؟

بنده از سال 1376 تا 1386 به مدت 10 سال با آقای مخملباف کار کردم و بیش از دو سال است که با هم ارتباط نداریم . او کارگردانی هنرمند است که متاسفانه هنر را به سیاست پیوند زد. ای کاش با زبان هنر حرفش را زده بود نه با زبان سیاست.

  •  به کدامیک از کشورهای خارجی مسافرت کرده اید؟

علاوه بر این که چهار بار توفیق تشرف به مکه و مدینه نصیبم شده، برای شرکت در جشنواره های فیلم و عکس به کشورهای آلمان، ایتالیا، افغانستان، اوکراین، تاجیکستان، ترکیه، ژاپن، فرانسه، هند، کره جنوبی، نیز سفرکرده ام. ضمناً به جشنواره فیلم در کشورهای آمریکا، استرالیا، کانادا هم دعوت شده ام که به دلایلی نتوانستم شرکت کنم.

  •  تاکنون با کدامیک از نهادهای دولتی همکاری داشتید؟

در ابتدا مدت سه سال با حوزه هنری تبلیغات اسلامی کار کردم و بعد به مدت 10 سال برای ثبت و ضبط میراث فرهنگی ایران در نقاط مختلف با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری همکاری داشتم ولی هم اکنون شاغل و بازنشسته ی هیچ سازمان دولتی نیستم و آزاد کار می کنم.

  •  تاکنون چند جایزه داخلی و خارجی گرفته اید؟

تاکنون موفق به کسب 9 جایزه از جشنواره های خارج از کشور و 8 مورد هم از جشنواره های داخل کشور شده ام که به قرار ذیل است.

  •  جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران – دوره 13. بخش مسابقه مواد تبلیغاتی فیلم ها ۱۳۷۳بهترین عکاسی برای فیلم های : آخرین شناسایی و سجاده آتش
  •  جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره 14. بخش مسابقه مواد تبلیغاتی فیلم ها ۱۳۷۴ بهترین عکاسی برای فیلم : به خاطر هانیه
  •  جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره 15بخش مسابقه مواد تبلیغاتی فیلم ها ۱۳۷۵ بهترین عکاسی برای فیلم : گبه
  •  جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره 21. بخش مسابقه سینمای ایران۱۳۸۱ بهترین فیلم برداری برای فیلم : کولی
  •  جشنواره بین المللی فیلم اوش فرانسه بخش مسابقه۱۳۸۲ برای فیلم : دو فرشته
  •  جشنواره بین المللی فیلم دو آرننه فرانسه ـ دوره 26 بخش مسابقه ۱۳۸۲ برای فیلم: دو فرشته
  •  جشنواره بین المللی فیلم کن فرانسه ـ دوره 56 بخش مسابقه ۱۳۸۲ برای فیلم : دو فرشته
  •  جشنواره بین المللی فیلم گاردن فرانسه بخش مسابقه۱۳۸۲برای فیلم : دو فرشته
  •  جشنواره بین المللی فیلم لاروشل فرانسه ـ دوره31 بخش مسابقه۱۳۸۲ برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم مونترال کانادا ـ دوره 27بخش مسابقه۱۳۸۲ برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم کارتاژ تونس ـ دوره 20بخش مسابقه۱۳۸۳برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم پالماس پرینگ آمریکا ـ دوره 11.بخش مسابقه۱۳۸۳ برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم سائوپائولو برزیل ـ دوره 28بخش مسابقه۱۳۸۳ برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم میلان ایتالیا بخش مسابقه ۱۳۸۴
  • جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و بهترین کارگردانی برای فیلم :شاعر زباله ها
  • جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره26 بخش خارج از مسابقه سینمای ایران ۱۳۸۶ برای فیلم : حقیقت گمشده
  • جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره 30. بخش مسابقه فیلم های اول1390 برای فیلم : آزمایشگاه
  •  لطفا فهرست کاملی از آثار خود را، ارائه بفرمایید.

اگر بخواهم کارنامه مختصری از خودم ارائه کنم باید عرض کنم که مجموعا تا کنون در 14 رشته هنری از هنرهای نمایشی فعالیت داشته ام و جمعاً بیش از 60 کار هنری ارائه نمودم. البته در بسیاری از فیلم ها الزاماً چند مسئولیت به عهده داشتم.

  • کارگردانی : حقیقت گمشده (۱۳۸۶) / شاعر زباله ها (۱۳۸۴)
  • دستیارکارگردان: مادر (۱۳۶۳)
  • منشی صحنه :سجاده آتش (۱۳۷۲)
  • نویسنده : حقیقت گمشده (۱۳۸۶)
  • بازیگری: ستاره ها (۱۳۸۴) / زخمی (۱۳۷۶) / گروگان (۱۳۷۴) / تحفه هند (۱۳۷۳) / تابستان 58 (۱۳۶۸)/ انسان و اسلحه (۱۳۶۷) / تیر باران (۱۳۶۵)
  • تهیه کننده : آزمایشگاه (۱۳۹۰) /لطفاً مزاحم نشوید (۱۳۸۸) / حریم (۱۳۸۷) / خواب است پروانه (۱۳۸۷) /حقیقت گمشده (۱۳۸۶) /دو فرشته (۱۳۸۱)
  • مجری طرح : دو فرشته (۱۳۸۱)
  • مدیر تولید : دو فرشته (۱۳۸۱) /آوای جبرئیل (۱۳۸۰) /تخته سیاه (۱۳۷۸) / داستان های جزیره (۱۳۷۷) / سکوت (۱۳۷۷) /قصه های کیش( اپیزود اول،کشتی یونانی ) (۱۳۷۷) / قصه های کیش ( اپیزود دوم، سفارش) (۱۳۷۷) / قصه های کیش ( اپیزود سوم، در) (۱۳۷۷) /مدرسه ای که باد برد (۱۳۷۶) / گبه (۱۳۷۴) / نون و گلدون (۱۳۷۴)
  • مدیر فیلمبرداری : آزمایشگاه (۱۳۹۰) / لطفاًمزاحم نشوید (۱۳۸۸) / حریم (۱۳۸۷) / حقیقت گمشده (۱۳۸۶) / غروب شد بیا (۱۳۸۳) / کولی (۱۳۸۱)/ دلبران (۱۳۷۹) / روزی که زن شدم (۱۳۷۹) / داستان های جزیره (اپیزود سوم، باران و بومی) (۱۳۷۷) / قصه های کیش ( اپیزود سوم، در) (۱۳۷۷)
  • فیلمبردار : سیب (۱۳۷۶)
  • عکس : دو فرشته (۱۳۸۱) / مدرسه ای که باد برد (۱۳۷۶) / گبه (۱۳۷۴) / نون و گلدون (۱۳۷۴) / به خاطر هانیه (۱۳۷۳) / آخرین شناسایی (۱۳۷۲) / پرواز از اردوگاه (۱۳۷۲) / سجاده آتش (۱۳۷۲)
  • فیلمبردار پشت صحنه : گنگ خواب دیده (۱۳۷۴)
  • تدوین : حقیقت گمشده (۱۳۸۶)
  • در باره آثار مکتوب و مصور خود توضیحاتی بدهید.

در مدتی که برای سازمان میراث فرهنگی کار می کردم، بنا بر ضرورت شغلی و علاقه قلبی، دو مجموعه عکس درباره صنایع دستی چاپ کردم.

  • زیراندازهای عشایر(عکس)، محمداحمدی علی آبادی، 1371، سازمان صنایع دستی استان فارس، رحلی 80ص، مصور رنگی.
  • گبه( فیلم نامه و عکس)، محمداحمدی علی آبادی، چاپ اول 1375، نشر نی، 150ص، مصور رنگی. [ فارسی، انگلیسی، فرانسه]
  • شیرین ترین و تلخ ترین خاطره هنری شما چیست؟

شیرین ترین خاطره من در زمینه ی کار هنری به زمان فیلمبرداری فیلم«غربیه ها» در سال1360 مربوط می شود که با حداقل وسیله اما با انگیزه و پرشور کار می کردم.

تلخ ترین خاطره هم به فیلمبرداری فیلم سینمایی «خداحافظ رفیق» بر می گردد که من به خواهش دوستم آقای پاک سیما که عازم حج بود، قرار شد 15 روز بجای او فیلم برداری کنم. یک روز پس از تمرینات مکرر وقتی دوربین را روشن کردم قایق موتوری اشتباها به پل معلق روی رودخانه ی شهرک سینمایی دفاع مقدس برخورد کرد و60 نفر از هنرورانی که نقش رزمنده داشتند و روی پل معلق ایستاده بودند در رودخانه افتادند و به علت نپوشیدن جلیقه ی نجات و کم بودن مربی نجات غریق، متاسفانه چهار نفر از جوانان گروه در آب خفه شدند و با کمال تاسف با رفقا خداحافظی کردند.

  • اگر قرار باشد یک سفارش به جوانان داشته باشید چه می گویید؟

قبل از هر چیز، هدف اصلی خود را در زندگی مشخص کنند و سپس با تمام توان برای رسیدن به آن تلاش کنند و باور داشته باشند که «خواستن توانستن است»

  • اگر به دوران کودکی برگردید چه مسیری را برای زندگی انتخاب می کنید؟

همین مسیر فعلی را بر می گزینم ولی این دفعه با اشتباهات کمتر و سرعت بیشتر جاده ی ترقی را طی می کنم تا کوتاهی ها را جبران کنم. مثلاً : زبان انگلیسی را به طور کامل فرا می گیرم و حتماً نواختن یک ساز ایرانی را دنبال می کنم تا در لحظه های تنهایی همدم بی همزبانی هایم باشد.

  • رابطه شما با زبان دوم و موسیقی چگونه است؟

بر حسب نیاز و ضرورت شغلی، آشنایی مختصری با زبان انگلیسی دارم تا در سفرهای خارجی بتوانم ارتباط بهتری با مخاطبین برقرار کنم . در زمینه موسیقی هم در کنار گوش دادن به صدای خوانندگانی مانند : مرحوم غلامحسین بنان، استاد علی اکبرگلپایگانی، استاد محمدرضا شجریان و دکتر عبدالحسین مختاباد، مدتی هم هست که آموختن سه تار را آغازکرده ام ولی احساس می کنم دیر شده و مقداری مشکل است.

  • نظر خود را خیلی کوتاه و گویا در باره کلماتی که عرض می کنم بفرمایید.

مادر: عشق                                                 ایران : وطن

دوربین : ابزاری برای حرف زدن                      سیاست : چِندِش آور

علی آباد: بهترین بهانه برای یادآوری خاطرات خوش کودکی.

  • مهم ترین آرزوی شما چیست؟

این است که روزی بتوانم یک فیلم موفق و خوب در زمینه ی دفاع مقدس بسازم و آن را به شهدای عزیز تقدیم کنم.

  • نظر شما درباره ساخت فیلم سینمایی «سردار حاج احمد متوسلیان» چیست؟

 اگر امکانات مالی آن فراهم بشود با کمال میل و با حداکثر توان آن را می سازم.

  • بیشتر خود را عکاس می دانید یا فیلم ساز؟

اگر بتوان مرا هنرمند تلقی کرد ترجیح می دهم بیشتر عکاس شناخته شوم. زیرا از دنیای عکاسی به عالم سینما وارد شدم. اصولاً عکاسانی مانند آقای امیر نادری و همایون اسعدیان که به دنیای فیلم قدم گذاشته اند موفق اند زیرا کسی که بتواند با یک عکس حرف خود را بزند، با فیلم بهتر و بیشتر می تواند حرف می زند. در مجموع عکاسی پیش نیاز لازم برای فیلمسازی است.

  • در مدت عکاسی بیشتر در چه رشته ای از عکاسی کار کردید؟

پایان نامه ی لیسانسم، معرفی رشته های زیر گروه عکاسی از قبیل : عکاسی «طبیعت، پُرتره، تبلیغات، جنگ، ورزشی، خبری، اجتماعی، فرهنگی» بوده است . ولی خودم در دوران دانشجویی به عکاسی تبلیغاتی و تجاری اشتغال داشتم . اما در 13 سالی که با حوزه ی هنری و میراث فرهنگی همکاری داشتم الزاما در زمینه اجتماعی عکس می گرفتم و تا سال 1376 که وارد سینما شدم بیش از 120 هزار عکس و اسلاید گرفتم.

  • از این که در این گفتگو شرکت کردید سپاسگزارم

 بنده هم از لطف شما نسبت به خودم و همچنین تلاشی که در زمینه های فرهنگی انجام می دهید سپاسگزارم.

فیلم و عکس

زمان بخاطر هیچکس منتظر نمی ماند و فراموش نکنید که : دیروز به تاریخ پیوست

                                                                        فردا معماست

                                                                       و امروز هدیه است

براتون آرزو میکنم ، خدا رو توی تک تک یاخته های بدنتون احساسش کنید . واقعا خدا برای من هر ثانیه داره یه معجزه نشون میده . معجزه ها خیلی کوچیکه مثل یه کادوی قشنگ از یه دوست مهربون اما همینکه میدونم هر لحظه همراهمه و باهام توی شادی و غم شریکه این بهترین هدیه است . نمیتونم معجزاتش رو بگم اما اگه بگم امروز یا همون چند روز پیش از آسمون یه چیزی تقدیمم کرد چیزی که همونقد از دست داده بودم دروغ نگفتم . آرزو میکنم خدا اینقد بهتون نزدیک بشه که زندگیتون پر از آرامش و شادی بشه. خدا خیلی بهمون نزدیکه همین الان چشماتون و ببندید یه نفس عمیق بکشید تا درب خونه دلتون باز شه اون پشت در منتظره درو به روش باز کن گوش دلتو شنوا کن شاید آیفونت مشکل داره اما صدای دق البابش میاد

 

آسمون خدا ، توی یه روز زیبا

 

نون تیری (یوخه) دلم خیلی میخواست که دامادمون برام آورد + گریپ فروت و اونم سیب هایی که سیاه و سرخش معلوم نیست

 

زیتون هندی

عکس به جا مانده از بَنگه

 

من متولد روز شنبه هستم و امسال عید روز شنبه است این و به فال نیک میگیرم

 

اولین نفر بودم که بهتون گفتم ؟؟؟

 

و اما شما رو دعوت میکنم به دیدن چند فیلم زیبا :

 

حامله

صدای خوشگل یه پسر زشت

جمعه ای تلخ برای همشهری هایمان

احوالپرسی بوشهری

ی.ا.ر.ا.ن.ه

 

یه دختر خاله داریم اینقد دخترشو پاستوریزه بار اورده که اسم برخی اعضای بدنش نه چندان عیب هم نمیدونه چیه اونروز فرشته خانوم که خدای کلیپای کارتونی غیراستاندارد شمارشو برداشت و توی واتس آپ براش فرستاد این دختر بچه 8 سالشه و هنوز نمیدونه " ک.و.ن" چیه ؟؟؟ بعد از دیدن کلیپ از دایی و پدرش میپرسه ک.ون یعنی چی؟؟؟ که همه در مرز آب شدن میرن بعد که میپرسن کی بهت گفته میگه فرشته یه کلیپ برام فرستاده توش میگه ک.ون کلا آبروی فرشته پیش پسرخاله رفت اینم کلیپ ( البته ما به چنین دختری نمیگیم پاستوریزه)

 

 

دخترا دست جیغ هورا....

سربازی راهی واسه ادم کردن پسرا...

.

.

.

.

اما دخترا از هیچ راهی ادم نمیشن...

پسرا دست جیغ هورا..

اخه دخترا فرشته ان و فرشته ها ادم نمیشن..

دخترا دست جیغ هورا...

اما مقام ادم از فرشته بالا تره...

پسرا موج مکزیکیییییییییییییییییییییییی..!!!!!!!!!!!!

اما ادم اشتباه میکنه مجازات میشه اما فرشته ها

پاکن،ماهن،گلن اصن...

دخترا حالا موقع موج مکزیکی شوماس:))))))))))))))))))

 

انتخابات و دیگر هیچ...........

          

روزی یک سیاستمدار معروف، درست هنگامی که از محل کارش خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و یک فرشته از او استقبال کرد.
. فرشته گفت:
«خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر حال شما هم درک می کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده ای نیست»
سیاستمدار گفت:
«مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم»

فرشته گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور دیگری ثبت شده،
شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید.
آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید»

سیاستمدار گفت:
«اشکال نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. میخواهم به بهشت بروم»

. فرشته گفت::
«می فهمم. به هر حال ما دستور داریم. ماموریم و معذور»

و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند.
پایین ... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند.

در آسانسور که باز شد، سیاستمدار با منظرهء جالبی روبرو شد.
زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار
 آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از
دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استفبال به سوی او دویدند.
آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی
قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و
حسابی سرگرم شدند.
همزمان با غروب آفتاب هم همگی به کافهء کنار زمین گلف رفتند و
 شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند.
شیطان هم در جمع آنها حاضر شد  وشب لذت بخشی داشتند..
به سیاستمدار آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت.
راس بیست و چهار ساعت، فرشته به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد.
در بهشت هم سیاستمدار با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد،
به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند.
سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهمید که روز دوم هم چگونه گذشت،
گرچه به خوبی روز اول نبود. 

بعد از پایان روز دوم، فرشته به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟

سیاستمدار گفت
«خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم..
حالا که فکر می کنم می بینم بین بهشت و جهنم من جهنم را ترجیح می دهم»

بدون هیچ کلامی، فرشته او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد.
وقتی وارد جهنم شدند، اینبار سیاستمدار بیابانی خشک و بی آب و علف را دید،
پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند
هم عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند.
سیاستمدار با تعجب از شیطان پرسید:
«انگار آن روز من اینجا منظرهء دیگری دیدم؟
 آن سرسبزی ها کو؟
ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم؟ زمین گلف؟ ...»

شیطان با خنده جواب داد:

«آن روز، روز انتخابات بود اما امروز دیگه...... تو رای داده‌ای.......».