حرمت ها
یکی از دوستان همراه ( آقای ضیایی ) دست روی نکته جالبی گذاشته بودند که مضمونش چنین بود :
(شهدای مدفون در آستانه امامزاده شاهرضا در زیر فرشها ،حصیرها و زیر اندازهای مسافران مفقود الاثر شده اند و مادر شهید برای خواندن حمد و سوره ای و یا زیارت قبر فرزندش باید سنگ مزار فرزند شهیدش را درزیر گاز پیکنیک و یا در زیر پوسته تخمه یا پوسته هندوانه زایر پیدا کند .)
مرا به یاد اوضاع و احوال فعلی و بی حرمتی به ساحت نبی اکرم انداخت .
مردم دنیا در هر مرام و مسلکی که باشند برای پیشینیان خود حرمت قائلند و به هر نحوی سعی میکنند کسی نسبت به نام و یاد و مقبره آنان بی احترامی نشود . مثلا شما دقت کنید قبور وادی السلام همه دارای ارتفاعند شاید به این دلیل است که می خواهند به آنان بی حرمتی نشود .یا اهرام ثلاثه و قبور زیبای مسیحیان و هزاران نمونه دیگر حاکی از احترام به پیشینیان خصوصا بزرگان است .
وقتی مردم برای مسایلی ریز مثل این گونه رفتار ها ناراحت می شوند چگونه بعضی ها در کشورهای دیگر به راحتی آرمانها و عقاید ملل دیگر را به بازیچه میگیرند .
آنها که در آنسوی دنیا خود را به گیجی زده اند گویا غافلند که بعضی وقتها یک حادثه کوچک موجب ایجاد جنگهای بزرگ جهانی شده است . وهمانطور که آنان از بی حرمتی به حریمشان دگرگون می شوند نباید از عصبانیت مسلمانان در بی حرمتی به پیامبرشان نگران شوند چون این عصبانیت حق مسلم مسلمانان است .
عاطفه مردم ما موجب میشود که از نشستن روی قبوری که سالها قبل در گذشته اند چه شهید و چه غیر شهید ناراحت شوند . بنابراین عکس العمل این مردم نسبت به هر بی حرمتی به بزرگان دین امری عادی است خصوصا ملت ایران که مردمی عاطفی هستند .
در هر حال دنیا و قرنی که ما در آن زندگی می کنیم عصر مسالمت و احترام متقابل است و مردم همه جهان باید بیاموزند که بقیه مردم جهان هم دارای شخصیتند و باید به شخصیت و ادیان آنان احترام گذاشت .
مزار قربانیان جنگ جهانی در فرانسه
گلزار شهدای جنگ تحمیلی در ایران
همانطور که جانباختگان در جنگ برای آن کشورها محترمند
برای ماهم شهدای جنگمان محترمند
مردم جهان باید بیاموزند که حرمتها شکسته نشود
سلام
یه مدته صفحه ی نوشتن مطلب جدید بازه و من حرفهایی که در ذهنم قل قل میزنه رو نمیتونم متمرکز کنم !
* کَت و کولمو ندیدین ؟ فک کنم همین طرفا افتاده !
* ویلچر مادرشوهرم شده اسباب بازی بچه ها ! تا حوصله شون سر میره میگن بریم ویلچر بازی !
اولین بار دونه دونه ماها رو سوارش کردن و تا سر کوچه بردن و برگردوندن اونم به دو ! یعنی خودمو کشتم جیغام بلند نشه !!!
چند روز پیش پسرم دخترمو با ویلچر رسونده مدرسه بعد خودش نشسته روش برگشته خونه !
بعد اومده به باباش میگه مسجدیا همه منو دیدن !
پسرم :
من :
شوهرم :
* نمیدونم چرا این 10 جلسه فیزیوتراپی پسرم تموم نمیشه ! لامصب یه ماهه درگیریم ! یا هی خورده به تعطیلات یا خودش میگه حال ندارم یه روز دیگه !
انقد نرفتیم و وسطش فاصله افتاد که زنگ زدن چرا نمیاین ؟
3 جلسه هم طب سوزنی کرده ...
خدا رو شکر تو ایم مملکت هم یانگوم ها زیادن :))
* یه جای خاصی تو پشتم همش درد داره ! میگن قولنجه ! چیکارش کنم ؟ کسی نمیخوادش ؟
* دیروز یه مجلس روضه ی خانوادگی تو خونه مون گرفتیم . بخاطر دل مادرشوهرم ! 2 تا خواهرشوهرا و 2 تا از برادرشوهرام هم بودن ...
حلوا درست کردم با چ بدبختی ! خیلی وقت بود که حلوا درست نکرده بودم . اصلا انگار یادم رفته بود !
اولش خواستم بندازمش گردن خواهرشوهر بزرگه ! اون گفت حلوای من گوله گوله میشه توش ! گفتم وا ! چرا ؟ چیکار میکنین که گوله گوله میشه ؟
بعد با دخترش معصومه بالا سر حلوا بودیم و وقتی ارد با روغن قاطی شد گوله شد ! چقد خندیدیم به خدا گفتم خدااااایا غلط مرا بپذیر ... کلی مالوندمش تا گوله هاش رفع شد و اماده شد ... بعد ریختیم تو ظرف هر کاریش کردیم روی حلوا یک دست نمیشد همش موجدار میشد اصلا یه وضعی ! باز نگاهی به خدا کرده و غلط کردم را تکرار کردیم و دوباره رو گاز گذاشتیم و تا خوب شد ! بعد موقع خوردن همه تعریف کردن و اخراش که برای همه جدا کردم که با خودشون ببرن ، مجبور شدم یه ذره اشو قایم کنم تا به بچه هامم برسه :))
یه نفر هم هر چی رو دید ازم پرسید چه جوری درست کردییییی ؟ چی توش ریختییی ؟ چقد ریختیییی؟ نزدیک بود بگه پرتقال و سیب ها رو چه جوری درست کردی !!!! بعد من براش توضیح واضحات میدادم و اون دوباره حرفای منو تکرار میکرد و من اوکی میدادم !!!
اون :
من :
خــــــــــدایا از این مورد ها نصیب من نکن من طاقتشو ندارم یه وقت یه چیزی میگم رابطه مون بهم میخوره !
* میگیم به خاطر دل مادرشوهرم و سالگرد پدر شوهر میخوایم یه مراسم کوچولو بگیریم ، میگه امروز روز تاجگذاری امام زمانه ! فقط سنی ها این روز عزا میگیرن !
موندم برای امام حسین و امام علی و امام رضا تـــــــــــــــــــــا چندین روز بعدش شام غریبان و دهه و مراسم سوم و هفتم تااااا چهلم هم میگیرن ولی برای امام حسن عسکری فرداش روضه خوندن مساویه با بی دینی ؟
بعدا منو میبینه میگه از حرفم ناراحت شدی ؟ من چی بگم در جوابش اخه ؟ بگم نه ناراحت نشدم فقط دلم به حالت سوخت ؟ بگم ناراحت چرا من که میشناسمت و به حرفات عادت دارم ؟ بگم چی اخه ؟؟؟
خـــــــــــدایا از این مورد ها نصیب من نکن خواهش میکنم ! به جوونیم رحم کن ! اخرش یه وقت یه حرفی میزنم رابطه فامیلی مون بهم میخوره هاااااا بعد میگین قطع رحم کردین عمرتون کم میشه هاااا !
* اووووف قولنجم چقد اذیت میکنه !
اینم چیز بود افتاد به جونم ؟
* دیشب معصومه (یه دختر ناز 22 ساله که تنها دختر خواهر شوهر بزرگه است) با خاله اش رفت تهران ... دلم براش تنگ میشه ..... چقدر کیف داشت این چند روزی که اینجا بودن .... چقدر جلوی خودمونو گرفتیم تا اشکمون در نیاد موقع خداحافظی ..... چ تو ماشین برام انگشتاشو قلب میکرد و منم نصف قلب ....
الان هم مادرش و پدرش با برادرشوهرم ، مادرشوهرمو بردن بیمارستان ... باید 2 واحد خون بهش تزریق کنن .....
ریه اش هم اب اورده ...
یه جلسه شیمی درمانی هم فعلا براش نوشتن ....
الهم اشف کل مریض ....
همیشه هم هر وقت میریم بیرون من به اصرارم شده میرم داروخونه چندتا چیزای واجب رو میخرم میگم لازم میشه مث قرصای مسکن و آمپولای مسکن مث دگزامتازون و از اینجور چیزا.پریروز اتفاقا همین کارو کردم با اینکه مامانم اصن حوصلش نمیرسید میگفت بیا بریم حوصله ندارم وایسم اینجا.بعد کلی اصرار رفتم توی داروخونه.از چند روز قبلشم نشسته بودم نوشته بودم چیا لازم داریم تموم شدههر وقتم میرید داروخونه نگید بهشون که چی و چی میخواید توی کاغذ بنویسید بدید بهشون.چون اصن اعصاب مصاب ندارن هی برن و بیان گوش هم نمیدن تا همشو بگید که چیا میخواید
یه آمپول دگزامتازونم خریدم خدایا شکرت که خریدم بعد امروز صبح که دیدم مامانم خوب نشده گفت دگزامتازون رو بهم بزن
منم فوری آمپول رو آماده کردم زدم
اصنم درد نداش
بعد نیم ساعتی که گذش هی مامانم بهتر شد
اصن یه وضعی خوشحال شدم.مامانم تمام مدت اینطوری بود
اوخی
خلاصه حرف اصلیم این بود هر وقت من از یه مسئله ای ناراحت میشم و میرم که غصه بخورم یهو یه چیز خیلی بدی پیش میاد که اصن اون غصه یا مسئله واسم هیچ و پوچ میشه مث امروز که گفتم خدایا سلامتی خونوادم از همه چی با ارزش ترهیاد آبجی آرزو افتادم که توی وبلاگش یه بار گفته بود اینو
من صدبار به این قضیه رسیدم و همینطورم امروز دوباره واسم پیش اومد
من واسه صدسال به این قضیه دیگه پی بردم خداجون مطمئن باش دیگه بهم ثابت نکنی خداجون
واقعا زندگی همینطور که پیش میره خیلی قشنگه واسم . بهتر از اینم نمیخوام هیچ آرزویی هم ندارم هیچی هیچی هیچی.خیلی چیزای قشنگ دور و اطراف هس مث سلامتی خونوادم از ته دلم میخواد همه سلامت باشن کنار خونواده هاشون.دوستای وبلاگیم و غیر وبلاگیم و هر کی که میاد وبلاگم، فامیل ، همسایه هامون همه همیشه سلامت و شاد باشن
خب بریم سر حرفای دیگه
یه گلدون عظیم الجثه ای بود که گفتم توش یه بوته گوجه س و گشنیز کاشتم اینخده خوشگل شده. شبا و وقتی هوا سر میشه روش نایلون میکشم.این عسکش
بعد گل زرد رنگ اون بوته گل شب بو که گفتم دو رنگ گل داده باز شد چخده ذوق مرگیات بهم دس داد روووووحم تازه شداین عسکاشه
اینم عکس گشنیزای قبلیم اصن عاشق این منظره از باغچم هستم همینطور بالا سرش وامیسم یه ساعت نگاش میکنم اینقد که دیگه مامانم میزنه به شیشه پنجره که برم بالا هوا سرده
امروز از از بس خوشحال شدم از خوب شدن سردرد مامانم که از خوشی و هیجان رفتم خیلی حبه های سیر رو جدا کردم و مشغول کاشتنشون توی اون یکی باغچه که هیچی توش درنمیاد شدم.آخه دیدم پیازای سنبل توی اون داشتن درمیومدن گفتم شاید واسه پیازا محل کاشت خوبیه
سیر هم اینطوری کاشته میشه کلا هم توی مزارع که شبکه کشاورزی نشون میداد همین حبهه ای سیر رو دونه دونه توی چاله مینداختن.چون از خونواده پیازا هس خودش شروع به زیاد شدن میکنه و هی حبه دورش درست میشهمنم همینکارو کردم
اینم عکس
اینم یه نقاشی باغبونی
اینم الان درستیدم .آخه دارم اسمارتیز میخورم.حیف تموم شد همش.اینم بعد عکس بهم ریختم خوردمشون
صفحم جا نداشت آرم رو تکمیل بنویسم
خب عسیسای دلم دیگه یا علی دوس دارم بازم بحرفما ولی باشه واسه فردا حرفا و عکسام تموم نشهیا علی بچه ها تا بعد
راستی بچه ها ببخشید پیاما رو جواب ندادم از خوشحالیم بود
اینبار میجوابم قول دختروونه
یعنی قول محکم تر از این
![]() |
پاریس سن ژرمن برای حضور در تور زمستانی خود روز گذشته وارد مراکش شد. |
Zlatan Ibrahimović / Paris-SG.blogfa.com
کاروان پاریس سن ژرمن فرانسه مورد استقبال بسیاری از مراکشی ها قرار گرفت همانطور که دو هفته پیش رئال مادریدی ها مورد استقبال شهروندان مراکشی قرار گرفتند. جمعیت مشتاق زیادی برای دیدار با ستاره های پاریس سن ژرمن به خصوص زلاتان ابراهیموویچ به فرودگاه آمده بودند. پاریس سن ژرمن قرار است در این تور در یک تورنمنت هم شرکت کند.
پاریسی ها در حالی با استقبال مراکشی ها قرار گرفتند که زلاتان ابراهیموویچ همانطور که ذکر شد پرطرفدارترین ستاره است، ستاره ای که در بدو ورود به مراکش بسیار ناراحت و بی حوصله به نظر می رسید. زلاتان ناراحت با وجود ناراحتی سعی کرد به هواداران مراکشی خود احترام بگذارد و به تقاضای آنهای مبنی بر عکس پاسخ مثبت بدهد هر چند در همه عکس ها همچنان ناراحت بود.
وقتی یه پسر بی محلشون کنه
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی خیلی چاق باشن
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی سنشون میره بالا
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی که خیلی لاغر باشن
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی آرایشگاهشون بسته باشه
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی نتونن کاری انجام بدن
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی پارک دوبل بلد نباشن
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی با کفش جدیدشون نتونن راه برن
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی لوازم آرایش گرون بشه
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی باباشون دیر بیاد خونه
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی بشنون زود آماده شو
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی خواستگار نداشته باشن
دخترا کی ناراحت میشن؟
وقتی قدشون کوتاه تر بقییه است
دخترا کی ناراحت میشن؟
این مطلب اختصاصی « 98 پست » است و کپی از آن مجاز نیست ( لطفا کپی نکنید )