درونگراها از احساسات و هیجانهایشان فقط برای دوستهای معدود خیلی صمیمی حرف میزنند ولی برونگراها کاملا در دنیای بیرون سیر میکنند؛ آنها دوست دارند که سرخوش، اجتماعی، رقابتجو، سریع و واقعگرا باشند. افراد درونگرا بیشتر اوقات خود را به مطالعه و تنهایی سپری کرده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند و در مقابل، افراد برونگرا بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی هستند و فعالیت عملی بیشتری دارند ولی میزان تسلط آنها بر نفس خودشان نسبت به افراد درونگرا کمتر است. این افراد مایلند که بر محیط اطراف خود تاثیر و به رقابت با دیگران بپردازند و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر میشوند.
اگر درونگرایی و برونگرایی در حد افراط در افراد ظاهر شود، ما را در برابر 2 شخصیت نابهنجار قرار میدهد البته تعداد این افراد بسیار کم است و اکثریت مردم میان این دو قطب جای دارند. برونگرایان به سوی جهان عینی متمایل بوده و درونگرایان به سوی جهان ذهنی و غیرعینی. شما با آگاهی یافتن از خصوصیات شخصی هر دو گروه میتوانید رابطه بهتری با آنها برقرار کنید.....
اگه میخاید از درون گرا یا برونگرایی خود مطلع بشید تست زیر رو انجام بدید..
به ادامه مطلب برید....
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل فارس به نقل از رویترز، با انتشار گزارشی مبنی بر کاهش فعالیت کارخانجات چین برای نخستین بار در 7 ماه گذشته و کاهش ارزش پول ملی بازارهای نوظهور، قیمت نفت در معاملات امروز کاهش یافت و قیمت نفت برنت به کمترین رقم در 5 سال و نیم اخیر رسید.
در میان افزایش تولید و کاهش تقاضا، قیمت نفت از ماه ژوئن تاکنون تقریبا به نصف کاهش یافته است اما کشورهای عضو اوپک تاکنون در برابر کاهش تولید برای کمک به افزایش قیمتها مقاومت کردهاند.
آمارها نشان داد که فعالیت بخش کارخانجات چین برای نخستین بار در 7 ماه گذشته در ماه دسامبر کاهش یافته است و این امر سبب کاهش بیشتر قیمت نفت شد.
هر بشکه نفت برنت با 36 سنت کاهش 60.70 دلار فروخته شد که به کمترین رقم در 5 سال و نیم اخیر برابر با 60.20 دلار نزدیک است.
هر بشکه نفت خام آمریکا نیز با 24 سنت کاهش 55.67 دلار معامله شد که کمترین رقم از ماه می 2009 به شمار میرود.
به گفته تحلیلگران، تضعیف بازارهای نوظهور و پول ملیشان بر قیمت نفت تاثیر دارد.
بانک مرکزی روسیه امروز نرخ بهره بانکی خود را 6.5 درصد افزایش داد و به 17 درصد رساند تا از کاهش بیشتر ارزش روبل (پول ملی روسیه) جلوگیری کند. بانک مرکزی هند نیز به منظور حمایت از روپیه اقداماتی انجام داده است. در اندونزی نیز ارزش پول این کشور به کمترین رقم در 16 سال اخیر در برابر دلار رسید.
منبع : فارس
دیوید جکسن رئیس پلیس ایالت یوتا مردی وظیفه شناس و پدری مهربان بود . او سالها پیش همسر خود را از دست داده بود و تنها همدم او پسرش تامز بود . تامز دوست داشت مثل پدرش یک پلیس بشود ولی نامزدش لوری با اینکار مخالف بود . انروز لوری و تامز به خانه پدر امده بودن تا به کمک او بتوانند مشکلشان را حل ک
ند . دیوید با صبوری به حرف انها گوش داد و سپس برای اینکه روز تعطیلشان خراب نشود به انها پیشنهاد کرد به یک سینما بروند او میخواست ان دو را کمی ارام کند و سپس در یک زمان مناسب با انها حرف بزند . ایستگاه مترو دقیقا جلوی خانه انها بود و انها تصمیم گرفتن با مترو بروند . انها انقدر مشغول صحبت بودن که اصلا متوجه نشدن کی وارد کوپه قطار شدن . قطار با سرعت زیادی حرکت میکرد و این کمی غیره طبیعی به نظر میرسید .در ان بعدظهر تعطیل باید قطار شلوغ باشد ولی اینگونه نبود انگار انها تنها سرنشینان ان قطار بودن . البته یکنفر هم چند ردیف جلوتر از انها نشسته بود . حس پلیسی دیوید به ان میگفت که باید خبری باشد . تامز و لوری هم همین احساس را داشتند . تامز به پدرش گفت فکر میکنم قطار را اشتباه سوار شده ایم و در همان لحظه رو کرد به طرف تنها مسافر قطار ببخشید اقا این قطار کجا
میرود.؟ ان مرد چهره رنگ پریده ای داشت و قیافه اش بیشتر به رهبر یک اکستر شبیه بود همانطور که داشت واگن را ترک میکرد به انها گفت این قطار به جایی نمی رود . لوری از ترس گریه میکرد . هنگامی که دیوید به طرف واگنی که مرد رفته بود دوید هیچ نشانی از او نبود تمام واگن های دیگر خالی بود از ان بدتر هیچ مسئولی و راننده ای در قطار نبود . دیوید نزد بچه ها برگشت سرعت قطار هر لحظه بیشتر میشد . دیوید احساس کرد نیروئی عجیبی انها را احاطه کرده . لوری از حال رفته بود تامز گفت حالا چکار کنیم پدر..دیوید او را دلداری داد..نترس پسرم مطمعن باش که اتفاقی نمی افتد..در همین هنگام سرعت قطار کمتر شد و بعد از چند لحظه کاملا ایستاد . انها به سرعت از قطار پیاده شدن اینجا همان جائی بود که سوار قطار مترو شده بودن جلوی خانه اشان . دیوید جکسون و پسر و عروسش بسیار متعجب بودند و خدا را شکر کردند که از این حادثه جان سالم بدر بردند. انها بطرف خانه رفتن . هنگامیکه میخواستن وارد خانه بشوند بوی شدید گاز از خانه خانم اوستر به مشامشان خورد . خانم اوستر بیوه زنی بود که همسایه دیوار به دیوارشان بود . دیوید چندبار او را صدا زد اما هیچ صدائی نشنید . انها مجبور شدند در را بشکنند . هنگامیکه وارد خانه شدند خانم اوستر بیهوش به روی مبل افتاده بود . تامز به سرعت شیر گاز را بست و پنجره ها را باز کرد . خانم اوستر پس از مدتی بهوش امد . او غذا را روی اجاق گذاشته بود و بخاطره اینکه سن بالایی داشت خوابش برده بود . لوری هنوز مضطرب بود و در اطاق قدم میزد . ناگهان صدای جیغ او دیوید و تامز را هراسان کرد . او با دست دیوار را نشان میداد به روی دیوار قاب عکسی بچشم میخورد . او همان مردی بود که در قطار دیده بودند . خانم اوستر گفت : او "الن" همسر من است حدود 29 سال پیش مرده
, همیشه به من میگفت تو تنها نمی مانی من همیشه مراقب تو هستم "