اینستاگرام مرتضی پاشایی:
از خانم ماهایا پتروسیان ، بازیگر توانمند عرصه سینما به خاطر این متن بسیار زیبا ممنونم - الان دلیل علاقه خودم و مرتضی رو به هنرنمایی ایشون در سینما ، تأتر و تلویزیون متوجه میشم ، چون هنر ایشون از قلب بزرگشون سرچشمه گرفته و به معنای واقعی کلمه روشنفکر هستن
اینستاگرام مرتضی پاشایی:
از سرکار خانم مونا برزویی عزیز ترانه سرای توانمند کشورمون به خاطر لطف و محبتی که به مرتضی داشتن و به خاطر متن های زیبایی که نشأت گرفته از ذهن هنرمند و لطیف شونه ، بینهایت ممنونم . باید بگم زمانی که مرتضی در کنار ما بود قرار بر این بود که همکاری این دو هنرمند بزرگ ایران زمین شکل بگیره ولی متاسفانه تقدیر بر این منوال پیش نرفت . امیدرارم سرکار خانم برزویی همانند همیشه موفق و سربلند باشن و در کنار همسر محترمشون علیرضای عزیزم خوشبخت و سلامت سالیان سال زندگی کنند
محمود گل محمدی
تو رفتےوشب ، تاریک و خاموش
تبِ بُغْضےمنوگرفت درآغوش
تورفتےوتمومِ لحظه هارو
به یادِ عشق تو،کردم فراموش
تونیستے،لحظه هاروغم گرفته
تنِ ثانیه رو،ماتم گرفته
تونیستےوتمومِ خنده هامو
شبِ گریونِ من، ازم گرفته خدا میبینه اشکِ آدمارو خودش داره حسابِ لحظه هارو خدا مےدونه بےتو چی کشیدم خدا میشنوه بُغْضِ بےصدارو
مهدی کـرد:
مثـل اینکه باید باورکنم
شاهین دلیوند:
دومین کنسرت مرتضی در برج میلاد بود
من و مهرزاد اینقدر کار سرمون ریخته بود که خیلی دیر رسیدیم
اون شب حال مرتضی هم یکم بد بود
معده درد داشت
هنوز نمیدونستیم قراره چه بلایی سرمون بیاد
کنسرت اجرا شد
وقتی همه رفتن
برقهای سالن هم خاموش بود
دیدم یه پیانو روی استیج داره بهم چشمک میزنه
رفتم دنبال مرتضی
آوردمش نشوندمش پشت پیانو
اونم یه ژست عالی گرفت و چندتا عکس گرفتیم
و این بود داستان این عکس
اطرافیان مرتضی میدونن چقدر مرتضی این عکسشو دوس داشت
همیشه میگفت این بهترین عکس زندگیمه
بهش گفتم اگه میخوای موندگار شه بزاریمش رو آهنگ عصر پاییزی.که شد کاور آهنگ عصر پاییزی
نمیدونستم یه عمر قرار شده رو سنگ قبرت واسم یادگاری بمونه این عکس
هیچوقت فکرشو نمیکردم
مونابرزویی:
به همین زودی دارد میشود چهل روز... حدود شش یا هفت ماه بیشتر از آشنایی حضوری ما نمیگذشت.. اما از همان برخوردهای اول او را بی نهایت نجیب ، محترم و متواضع یافتم. برای سلامتی اش به نذرها اعتقادی پیدا کردم که هرگز نداشته ام . حالش که وخیم شد به خدا التماس کردم ! سر خدا فریاد کشیدم ! گفتم این یک نفر نه ! مطمئن بودم معجزه میشود ..
رفت .. و همانطور که نوشتم آنقدر به مبارزه اش ایمان داشتم که قدرت پذیرش مصیبت در من فلج شد.. رفتنش عزای عمومی واقعی بود..همه شریک بودند.. خود مردم صاحب عزا بودند.. گریه هایم بند نمی آمد .. مثل اشباح ناباور دنبال بیداری از این کابوس عمومی بودم.. تا اینکه مصاحبه ای از او دیدم به یاد روحیه ی بی نظیرش افتادم و با تمام وجود حس کردم داستان وارونه است ! داستان را از نقطه ی اشتباهی رصد کرده بودم ! همه چیز به کل وارونه است! او زنده ماند و ما مردیم .. چرا که نه او به مرده ها می ماند و نه بسیاری از ما بویی از زیستن برده ایم.. تماشای قصه از این زاویه مرا آرام میکند .. حالا دیگر میتوانم بدون اینکه بهم بریزم باز هم آهنگهایش را در تمام مسیر تا به خانه برسیم گوش کنم و آرام زمزمه کنم ! اگرچه گاهی بی اختیار اشکهایم سرازیر میشوند..و علیرضا غمزده برای تسلی دادنم می پرسد "مونا گریه میکنی باز؟ اگر اشک بریزی یعنی دلت میخواهد ضبط را خاموش کنم! .. " اما نمیداند اشکهای من تنها برای مردن خودم و امثال خودم است ..او صدا بود .. او ماند
پ.ن: ممنونم از اقای محمد جهرمی برای این عکس ! مربوط میشه به کنسرت آقای مهدی یراحی ، بهار امسال یعنی بیست و دوم اردیبهشت نود و سه.
خانم مونابرزویی ترانه سراهستند.
خیابان تویسرکانی نزدیک کاخ سعدآباد از سمت در شمالی را با تکیه معروف دربند میشناسند؛ تکیهای که زمانی با ستونهای چوبی سپیدار سرپا نگهداشته شده بود و در سالهای اخیر استحکامسازی شد. حتی برایش ستونهایی زدند که بتواند سقف را نگه دارد. دورتا دور تکیه هم حجرههایی است که تا همین چند سال پیش هر حجره به یکی از خاندان های تهرانی تعلق داشت. هنوز هم حجرههای آن باقی مانده و در قسمت زنان یعنی طبقه دوم تکیه نردههای چوبی حفاظ آنهاست.
اگر در طبقه اول جایی برای نشستن خانمها وجود نداشته باشد آنها به این حجرهها میروند و از بالا مراسم را نگاه میکنند این مراسم ممکن است عزاداریهای ده روز اول محرم باشد و یا مناسبت های شب اربعین و رحلت پیامبر.
در این تکیه تعداد علم و کتل وجود دارد که گهگاهی ممکن است آنهایی که قابلیت چرخاندن داشته باشند را در تکیه بگردانند وگرنه بسیاری از آنها بدون حرکت در سر جای خود قرار دارند و نشان می دهد که چه کسی آنها را اهدا کرده است. در کنار تمام این علم ها یک نخل سنتی چوبی نیز قرار دارد که مردم محله دربند به آن دخیل میبندند.
علم و نخل هویت این تکیه تاریخی است که در کنار نذری هایش در میان اهالی قدیمی تهران شهرت زیادی نیز دارد. این روزها هم میزبان بسیاری از تهرانی هایی است که برای شرکت در مراسم اربعین و رحلت پیامبر اکرم(ص) به این تکیه در رفت و آمدند. در بسیاری از مواقع نشستن در تکیه آرزوی خیلی از افرادی می شود که راه طولانی را برای شرکت کردن در مراسم آن طی کرده اند.
این تکیه تاریخی با وجود آنکه مردم محل معتقدند بیش از ۲۰۰ سال قدمت دارد ولی ۱۴۰ سال سند دارد با این حال هنوز به عنوان اثر ملی شناخته شده نیست. شاید به این علت که تغییرات انجام گرفته در آن کم نیست. از دو طبقه کردن تکیه گرفته تا نصب سقفی برای آن. چون تا حدود ۶۰ سال پیش سقف این تکیه مانند بسیاری از تکیه های قدیمی تهران را با چادر می پوشاندند.
در این باره، امید غفرانی مردم شناس تهرانی به خبرنگار مهر گفت: این تکیه تاریخی به همراه تکیه تجریش و نیاوران جز چند تکیه مهم و تاریخی تهران هستند که نقش زیادی در هویت بخشی به این کلانشهر را داشته و دارند. مردم در این تکایا دور هم چمع می شدند و در بسیاری از مواقع تصمیمات مهمی در آنها گرفته می شد. هنوز هم در میان تکایای قدیمی تکیه دربند مراجعه کنندگان خود را دارد. این مردم همچنان به تکیه دربند می روند تا در مراسم مربوط به عزاداری امام حسین علیه السلام شرکت کنند. این تکیه جز در زمان محرم و صفر در بسیاری از اوقات به روی مردم بسته است. شاید یکی از دلایل استحکام آن نیز همین باشد که مردم جز در چند روز از سال در مواقع دیگری به آن مراجعه نمیکنند.
این بنای تاریخی هنوز در فهرست میراث ملی ثبت نشده و کارشناسان میراث فرهنگی برای آن پرونده ای تشکیل نداده اند این درحالی است که تکایای هم دوره آن مانند تجریش و نیاوران ثبت شده اند. با این حال مردم محله دربند چه این تکیه ثبت شود یا نه حافظان آن هستند و درج شدن این اثر در حافظه ملی تنها اقدام اولیه برای حفاظت از آن است.