✍ کرزنگرو نام حیوانی است; که اندکی از گربه بزرگتر است و بیشتر در بیشه زارهای کنار رودخانه زیست می کند.درباره کرزنگرو دیدگاه های گوناگونی وجود دارد که از جمله آنها می توان موارد ذیل را نام برد :
[ کر در گویش لری به معنای بچه ، زنگ به معنای سیاه و مشکی و رو هم در واقع همان چهره و رخ می باشد که روی هم رفته به معنی بچه ی سیاه رو می باشد.
دکتر حمیدی در فرهنگ نامه بوشهر کرزنگرو را بچه بر یا کودک ربا می نامد و بر این اعتقاد است که کرزنگرو حیوانی است که با خود بچه حمل می کند و احتمال می دهد که در گذشته های دور در مناطق دشتی و دشتستان کانگرو که اکنون زیستگاهش بیشتر در قاره اقیانوسیه می باشد وجود داشته است.
کتاب سیری در گویش دشتستان کرزنگرو را مرکب کلمه کر به معنای فرزند مذکر،زن و گرو به معنای گیرنده و در مجموع به معنای گیرنده فرزند زنان تعریف می کند.
نظریه های گوناگونی در مورد این حیوان وجود دارد ولی هیچ گاه شخصی را ندیده اند که کرزنگرو به او حمله کرده باشد یا فردی کرزنگرو را دیده باشد.همین موضوع باعث می شود تا این نکته به ذهن بیاید که شاید این حیوان هم مانند غولک ، ساخته دست افسانه های ما باشد.
قدیمی ها این حیوان را بسیار چالاک و سریع میدانند و معتقدند این حیوان در برابر کوچکترین حرکتی به راحتی از خود انعطاف نشان می دهد. بینی این حیوان حساس ترین نقطه بدنش می باشد وچشم های براقی دارد.شاید بتوان این ویژگی ها را با خصوصیات گربه وحشی نزدیک دانست.
بزرگ ترها در قدیم برای ترساندن بچه ها از این واژه استفاده می کرده اند و برای این که آنها بازیگوشی را کنار بگذارند وبه خواب بروند به آنها می گفتند که بخوابند و گر نه کرزنگرو می آید و آنها را با خود می برد.حتی در گذشته زمانی که فرزندان برای شنا به رودخانه می رفتند بزرگتر ها به آنها سفارش می نمودند تا از نزدیک شدن به گرداب ها و آب های بزرگ خودداری نمایند و بر این اعتقاد بودند که کرزنگرو در آبهای عمیق بیشتر وجود دارد و ممکن است به آنها حمله کند و غرقشان نماید.به همین سبب بود که خواسته یا ناخواسته و قبل از ورود به آب این تصور به ذهنشان می آمد که نکند, کرزنگرو در آب باشد و به آنها حمله نماید!
کناره نشینان رودخانه مند بر این اعتقادند که این حیوان با آفتاب میانه خوبی ندارد و به همین دلیل در طول روز از استراحتگاه خود خارج نمی شود و همزمان با غروب خورشید سر وکله اش پیدا می شود.
در گذشته های نه چندان دور که آب رودخانه عمیق تر بود، مردمان ماندستان شبانه برای صید ماهی به مند می رفتند و معتقد بودند که در شب ماهی ها از دید کمی برخوردار هستند و نمی توانند آنها را ببینند و به همین سبب گرفتن آنها آسان تر است.این نکته را یادآور می شوم که در گذشته امکانات صیادی مانند تور و ...وجود نداشت و این کار با استفاده از دست و چوب درخت نخل صوت می گرفت.افسانه هایی پیرامون درگیری های شبانه صیادان با کرزنگرو در ذهن کهنسالان این دیار هم چنان باقیست که واقعی یا خیالی بودن این موجود را در پرده ای از ابهام فرو برده است...✍منبع:وبلاگ روستای دهداری™
http://www.gezderaz100.blogfa.com
در صورتی که از گلکسینوت ۴ یا گلکسینوت اج استفاده کرده باشید، حتما به نقطهای که زمان نزدیک کردن قلم روی صفحهی نمایش پدیدار میشود، توجه کردهاید. سامسونگ در آیندهی نزدیک نشانگرهای جدیدی را برای قلم گلکسینوت اج و گلکسینوت ۴ منتشر خواهد کرد.
|
ی چند وقتی هست ی مشکلی برام پیش اومده البته منظورم از چند وقت نزدیکه یک ساله که از مشکلم باخبر شدم تا چند وقت پیش خیلی دنبال راه حلی براش نبودم و میگفتم هرچی قسمت باشه همان میشه خلاصه این اواخر خیلی دنبال راه حلی برای حل این مشکل بودم همه جا رو گشتم توی نت ، کتاب ها ، از اطرافیان خلاصه خیلی گشتم خیلی دلم میخواست زودتر این مشکل رو حل کنم تا اینکه توی یکی از این سایت ها مطلبی خوندم که باعث شد به فکر فرو برم و من ی چیزهای رو فهمیدم و حس کردم که باعث شد حس آرامش پیدا کنم من فهمیدم همه این اتفاقاتی که برای من میفته برای اینکه به خدا نزدیک تر بشم منی که خیلی وقت بود دنبال راهی برای نزدیک شدن به خدا بودم و همش دنبال راهی بودم که چطوری به خدای خودم نزدیک بشم بنده خوبی باشم که وقتی رفتم پیشش شرمنده نباشم حداقل بتوانم جلوی خدا سرم رو بلند کنم.
بعضی وقت ها ما غافل از این میشم که خدایی هست و فقط دنبال این هستیم که کارمون رو انجام بدیم و خدا رو فراموش میکنیم و یادمون میره تا خدا نخواهد ما نمیتوانیم کاری رو انجام بدیم یادمون میره خدا هواسش به همه چیز هست هواسش هست که هر کدوم از بنده هاش چکار میکنن و برای هر کارشون جوابی داره و جوابش بستگی به کارهای ما داره این که ما چکارهایی انجام دادیم میخواهم ی چیزی بگم آهای بنده خدا این رو فراموش نکنی تو شاید هواست نباشه شاید فراموش کنی ولی خدا هواسش هست و فراموش نمیکنه تنها دل خوشی من همینه خدا هواسش هست.
برای دلم دعا کنید
در غرب بودی یا در جنوب؟استخوانهایت از سرمای کردستان ترکیده و انگشتانت سیاه شده یا از حرارت جنوب به عطش مرگ افتادهای و خاک بیابان خوردهای؟ در چند عملیات شرکت داشتهای؟ چندبار مجروح شدی؟
داغی سرب را چشیدهای یا توانستهای خطی از دشمن را بشکافی؟ آیا توانستهای فاصله پنجاه متری در سه راهی شهادت را در شلمچه بدوی؟ چقدر زیر آب میمانی؟
مسابقه بدهیم؟ حاضری در اروند دویست متر زیر آب یک نفس شنا کنی؟ چقدر میتوانی شیمیایی تنفس کنی؟ حاضری یکبار در خیبر نفس بکشی؟ من با تو مسابقه پول و موقعیت و جایگاه و جهالت نخواهم داد. من با تو مسابقه دلشاد کردن دشمن و ابزار تبلیغ او شدن را نخواهم داد. من با تو مسابقه شهرت پرستی باطل و نوکری طاغوت را نخواهم داد.
من با تو مسابقه اهانت به ولایت فقیه را نخواهم داد که پیشتر اثبات کردهام که از جسم و روح و همسر و فرزند و زندگی و آرامشم برای او و نام او و فرمان او و یک لحظه لبخند او نخواهم گذشت و همچون تو، او را کالای مسابقه نخواهم کرد. آیا حاضری با من مسابقه میزان قدرت انقباض و اسپاسم عضلات موقع تشنج را بدهی؟
میدانی آخرین باری که نزدیک بود تشنج کنم کی بود؟ زمانی که از خواندن نامه سخیف تو خشمگین شدم و نزدیک بود از روی ویلچیر زهوار دررفتهام نقش زمین شوم و اگر نبود تلاش همسر زجر کشیدهام، بار دیگر مسابقه را از تو برده بودم.
اما این نامه را نگه میدارم تا حکم مسابقه بعدی من و تو باشد در قیامت؛ تا معلوم شود چه کسی میتواند بهتر از روی صراط بدود. نام محفوظ برای اینکه رسانه های حامی شما فکر نکنند به فکر مطرح کردن خودم بودم.