مرتضی پاشایی:
در حال ضبط مستند مرتضی پاشایی - دوستان عزیزم " خانواده خاص" ؛ هر نوع مستند با هر اسم دیگری در سایت های اینترنتی هیچگونه رسمیتی نداره و بدون اجازه خانواده مرتضی بر روی سایت هاست . مستندی که تحت نظارت خانواده در حال تهیه است کامل ترین و جامع ترین مستند در حال تهیه است که به خیلی از سوالات شما در مورد مرتضی پاسخ داده خواهد شد . "متاسفانه اشخاصی با اسم پخش رایگان اقدام به تهیه این فیلمها میکنن و بعد ما متوجه میشیم که قصد فروش کار به مبالغ هنگفت به بعضی سایت ها رو دارن و این یعنی بی اخلاقی " . در ضمن عواید مستندی که تحت نظر خانواده مرتضی در حال تهیه است قراره در کار خیر مورد استفاده قرار بگیره . در مورد این مستند هر سوالی دارید می تونید به پیج شاهین صمد پور کارگردان این کار مراجعه کنید
نقاشی چهره از مرتضی کار دوست خوبم سجاد مرادی عزیز
"خانواده خاص "جاودان شد .... گردنبندی که خانواده خاص روز تولد مرتضی بعنوان هدیه براش آورده بودن و مرتضی خیلی دوست داشتش
احسان حاج صفی عزیز که با تقدیم گل غرور آفرینش به مرتضی نشان داد که در عین حال که ورزشکار بزرگیه ، هنر دوست و هنرمند هم هست ، ازش به خاطر این پیروزی و این حرکت هنرمندانه بینهایت تشکر میکنم
یکی از بهترین روزهای زندگی من - کنسرت برج میلاد - مهرماه سال ١٣٩٢ -چقدر زیبا بود وقتی که برای دومین بار مرتضی رو بر روی استیج برج میلاد میدیدم
می بینی چی به روزم عشق آورد
حالا راهه تو دوره ، دل من چه صبوره ،کاشکی بودی و میدیدی ، زندگی چه سوت و کوره
سمت راست تصویر بیسکوییت مادر میبینید - این رو به خاطر این گذاشتم که آخرین خوراکی که مرتضی خورد همین بیسکوییت مادر بود و خودش خواست این بیسکوییت رو از دست مادرمون بگیره
باتشکر از خبرگزار ی ایسنا و همچنین سرکار خانم عبدلی
وانشان؛ ابیانهای در همین حوالی
از برخی خانهها طاقها و دیوارهای فرو ریخته دیده میشود، دیگر کاه گل دیوارها بوی نم نمیدهد، اما هنوز خورشید چون گذشته با سخاوت بر بام خانهها می تابد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) در گلپایگان، زندگی در روستا رسم خوشایندیست، کوچههای پیچ در پیچ و خاکی، خانههایی از خشت و گل و دربهایی چوبی با کلونهای بزرگ دست به دست هم میدهند تا زندگی شاعرانهای را در روستا رقم زنند.
حیف است اگر آدم به دامنه کوههای زاگرس نزدیک شود ولی روستای "وانشان" را نبیند. کنار امامزاده، جنب نهر آب و وسط میدان روستا، درخت چناری است که بزرگان روستا میگویند 900 سال قدمت دارد و به قدری تنومند است که گویا در گذشته علاوه براینکه سایهای بر سر اهالی روستا بوده، بچهها بر روی شاخههای آن میرفتند و مراسم تعذیه را از آن بالا نگاه میکردند.
تا چند سال پیش در هر خانهای از این روستا دار قالی برپا بود و با دستهای دختران و زنان جان میگرفت، اما اکنون گره کور فراموشی به جان تار و پودهای فرش دستباف وانشان افتاده است.
شبهای زمستان سالهای پیش این روستا را نمیتوان فراموش کرد، همان شبهایی که بزرگترها ذغال کرسی را آماده میکردند تا خانه خود را همچون دلهایشان گرم کنند و سپس ظرفهایی پر از نخودچی، کشمش، بادام و گردوی وانشان را بر روی کرسی میگذاشتند و با دلی گرم نظارهگر زمستانی سرد بودند.
سالهاست که دیگر سرما سرمای قدیم نیست و بچهها که زمانی هیاهویشان زندگی بخش بود دیگر بزرگ شدهاند و وانشان خاطره آنها شده است.
وانشان جزء روستاهای پرجمعیت بود که در خود سه باب مدرسه و چهار باب حمام را جای داده بود، اما به دلیل مهاجرت بیش از حد اکنون جمعیتی در حدود 500 نفر در آن ساکن هستند و دیگر از حمامهای روستایی آن خبری نیست و از مدارسی هم که با کمک اهالی آن ساخته شده بود فقط یک مدرسه سالم مانده که آن هم در زمان انتخابات و... استفاده میشود.
وانشان در بهار و تابستان به قدری زیبا میشود که اگر بگوییم در نیمه اول سال جمعیتش دو برابر میشود اغراق نکردهایم. مسئولان ذیربط معتقدند این روستا میتواند همچون ابیانه پذیرای گردشگران داخلی و خارجی شود و یکی از زیرساختهای گردشگری که انجام شد سنگ فرش تعدادی از کوچههای روستا بود، که متاسفانه به دلیل عدم انتخاب سنگ فرشهای سازگار با آب و هوای منطقه، خیلی زود تخریب شدند و دردسرهای تردد را برای ساکنان به همراه آوردند.
مردم هنوز هم امیدوارند غبار بیمهری از چهره تکیده روستا زدوده شود و همتی صورت گیرد تا وانشان هم ابیانهای شود در همین حوالی.
در روستای وانشان آرامگاه تاریخی امامزاده ابوالفتوح قرار دارد که پیشینه آن به قرن دهم هجری شمسی بر میگردد. به گفته برخی از اهالی روستا قدمت این امامزاده به بیش از هزار سال میرسد آنها درخت عظیم و قدیمی کنار امامزاده را شاهدی برگفتههای خود میدانند. بنای این امامزاده دارای دو بخش الحاقی و اصلی است که بخش اصلی آن مربوط به فضای زیر گنبد و مربوط به دوران صفویه است. همچنین درفضای داخلی گنبد صندوق چوبی و منبت کاری شدهای وجود دارد اما به دلیل اینکه این صندوق درون امامزاده وجود دارد مشخص نیست که دستان چه کسی و در کدام دوره آن را ساخته است.
قدمت امامزاده این روستا در درب آن نیز نمایان است چرا که اوج کمال منبت کاری دوران شاه تهماسب صفوی درآن هویداست.
ساخت کتیبه نصب شده بر روی درب را به قاسم حسین خوانساری نسبت میدهند و وقف کننده آن را امام جلال الدین می دانند که وی نیز در سال ۹۸۴ه.ق از طرف شاه تهماسب بیگلر بیگ منطقه(فرماندار) شد.
بابادودورشاه(برج دیدبانی روی کوه دیگا)، چشمه لمبی(یک چشمه)، چشمه مورا(گردوکونی یا ماهور)، کوه دزی، دیگا، کوه محد حیدر، قلعه جمال، سدکرا( آرامگاه سید کرار)، مقبره پهلوان علی، برج حاج فرجالله، مزرعه امیریه و قلعه وانشان سایر اماکن دیدنی است که میتوان در این روستا مشاهده کرد.
وانشان در 12 کیلومتری جنوب گلپایگان و 15 کیلومتری شمال شهر خوانسار و در کنار کوه "تیر" قرار دارد.
تهیه از: فاطمه عبدلی، خبرنگار ایسنای اصفهان
هر چیزی در حال یک حرکت دائمی و بی پایان است و هرگونه تغییری در ارتعاش عناصر، باعث ایجاد تغییرات در شکل بروز آنهاست.
نکات قابل توجه:
نام رمان : پاییز زندگی من
نویسنده : @M!$ کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۳٫۳ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۸ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۳۴۳
خلاصه داستان :
زندگی من پاییزی بود. وقتی زردتر و سردتر شد که ردپای یکی از دوستانم از اطرافم ناپدید گشت. به دنبالش رفتم و برایش گشتم اما دریغا که گمشده ها هیچ وقت به راحتی پیدا نمی شوند…
کسانی را که عزیزانم بودند از دست دادم، اما باز هم ایستادم…
من بهترین بودم. باید می جنگیدم، حتی اگر همه چیز دروغ بود، حتی اگر خیانت می دیدم؛ حتی اگر رهایم می کردند… من ایستادم به امید روزی که کسی دستم را بگیرد… و روزی … کسی که دنیایش تاریک بود، کسی که دشمنم بود، برایم ایستاد و دستم را گرفت… اما من باید انتخاب می کردم… هدفم فراموش ناشدنی بود.