خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

ضرب الملس / 25 دی 93 / روزنامه وارش

  • آتش بکند رقص ، اگر حاجی نباشد
  • احوال دل سوخته ته‌دیگ داند
  • از صحن کشور تا فلک از آن من / هر کجا گر ماند ، مابقی مال شما
  • ای مگس عرصه سیمرغ جولانگه توست ، گر که پارتی داری
  • باران که در لطافت طبعش خلاف نیست / ما واردیم به اثبات این که خلاف است
  • بپوش چشم خود وقتی آنان نمی‌پوشند
  • بر کسان این ناکسان ، بسان مردان می‌زنند
  • بیگانه دزد را به کمین می‌توان گرفت / گر همه دزد باشند ما را خواهند گرفت
  • بی‌گناهی ، کم گناهی نیست در دنیای ما
  • تماشا کن که یک دیدن حلال است / اگر شد چند تا ، این اختلال است
  • تو اهل دانش و فضلی ، ما اهل ریزش و فضله
  • تو را چوب دادم که هیزم کنی / نه آنکه چماق بر سر مردم کنی
  • جز کاردانی هر چه خواهی هست در دکان ما
  • چرا عاقل کند کاری که آرندش به اندرزگاه
  • حرف حق را قورت بده تا خفه نشوی
  • حلقش به طناب قلمش دوخته شد
  • خلق را امروزه با چند جفت چشم باید دید
  • در پس پرده به نام نقطه چین سر می‌برند
  • در نومیدی بسی امید است / این امید هم، نا امید است
  • ز حرف حق نگیرد کسی حقوق
  • ز شاخ گاو چه داری امید جز شاخ زدن
  • سبزه بر سنگ نروید ، سنگ را بر عکس مکن
  • سبزه را تازگی ز افکار است
  • سبک‌تر می‌روند راه ، مردم نادان
  • سخن تا نگفتی ببندت دهن / اگر آن نبندی سرت تو لگن
  • در سرزمینی که سیب زمینی بکارند ، گوسفند می‌روید
  • پسته‌ی بسته زبان با زور لب خواهد گشود
  • شب، آبستن شد و گاو همه را زایید
  • شرف خواهی سری به ناصرخسرو بزن
  • صدق گفتار بزرگان نوین، مردم بیهوشند
  • طوطی ز بیان حرف مردم شد عدو
  • عرق شرم از پرروئی صاحبش خشکش زد
  • عرصه شطرنج دولت، جای منطق بازی نیست
  • عسل در باغ است و میرزا در خواب
  • غرقه در فکر، به زندان نیز فکر باید کند

تو می آیی...

تو می آیی

در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است

تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی

و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد.

تو می آیی و دست نوازش بر سر میخک هایی

خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است.

تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...

شعری زیبا

 
به سوی تو        به شوق روی تو       به طرف کوی تو
 
 سپیده دم آیم         مگر تو را جویم       بگو کجایی .؟
 
نشان تو            گه از زمین گاهی        ز آسمان جویم
 
 ببین چه بی پروا       ره تو می پویم        بگو کجایی..؟
 
   کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم..؟!
 
   به غیر نامت کی نام دگر ببرم..؟!
 
 اگر تو را جویم        حدیث دل گویم          بگو کجایی..؟
 
به دست تو دادم         دل پریشانم          دگر چه خواهی..؟
 
 فتاده ام از پا          بگو که از جانم         دگر چه خواهی..؟
 
  یک دم از خیال من  
 
 
نمی روی ای غزال من
 
 
 دگر چه پرسی زحال من
 
 تا هستم من       اسیر کوی توام            به آرزوی توام
 
 
اگر تو را جویم     حدیث دل گویم             بگو کجایی..؟
 
 
 به دست تو دادم         دل پریشانم         دگر چه خواهی..؟
 
 
 فتاده ام از پا          بگو که از جانم       دگر چه خواهی....؟!

تلنگر !

حسابدار آسمان و زمین؛ خدایی که ذخیره ای برای مطالباتش ندارد؛ نه سهامیست نه تضامنی؛  هیچ شراکتی با کسی ندارد؛ تداومش فرضی نیست؛ در حسابداریش تورمی وجود ندارد؛ چون در نظرش ارزش ها یکسان است. 

ازکسانی که از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم چون، آن ها مرا قوی تر می کنند.

از کسانی که مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم چون، آنان قلب مرا بزرگتر می کنند

ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــــــــــکرم چون، آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست

از کسانی که با من مـــــیمانند سپاسگزارم چون، آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان می دهند.

خواستم بگویم کیستم،دیدم نگفتن بهتر است،چه سود؟آنکس که با من نمی ماند همان بهتر که نشناسد مرا و آنکس که می ماند خود خواهد شناخت.

باشد تا روزی بیش از این ها بدانیم، بیش از این ها بنویسیم و چیزهایی بخوانیم و بنویسیم که از خواندن و نوشتن آنها،این احساس در ما بیدار شود که "انسان تر شده ایم.!!"

بد خلقم و بد عهد،زبان بازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است،مگر نه؟


گاهی باید ساکت شوید غرورتان را ببلعید و بپذیرید که اشتباه کرده اید این تسلیم شدن نیست، یعنی بزرگ شدن!

معذرت خواهی همیشه بدین معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با دیگریست..! معذرت خواهی یعنی: اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره....

لحظه های سخت......

 

 
لحظه هایی هست که وقتی سخت دلگیری دردت را در سینه ات

فرو می ریزی تا آشکار نگردد

لحظه هایی هست که وقتی اشک در چشمانت حلقه زده، بغض

می کنی اما پشت لبخندی ساده پنهان خواهی کرد

لحظه هایی هست که وقتی دلت خیلی گرفته و می خواهی درد

دلت را فریاد بزنی از سنگینی بغضت نمی توانی

لحظه هایی هست که سخت، خسته می شوی از دست کسانی

که حرف هایت را نمی فهمند و باز چیزی نمی

گویی

لحظه هایی هست که وقتی از تنهایی زمین گیر

می شوی، سرت

را به دیوار تنهاییت می گذاری و باز هیچ نمی گویی

لحظه هایی هست که دلت می خواهد فریاد زنی

و خالی شوی از

هر چه درد، ولی باز نمی توانی...

و

لحظه ایی که سخت تر از تمام لحظه هاست.

لحظه ای که عادت

می کنی به هر چه درد و چه سخت لحظه ایست.
.