خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

هنوز زمین-گیر نشدم ...


 


 


 

  هنوز زمین-گیر نشدم ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  - توکه بهتر از همه می دونی اون موقع ها حالم به این بدی نبود. کم کم خراب شد. طوری که حتی از کار کردن منع و از شرکت تعدیلم کردن، بهتر بگم یه جورایی می خواستن با احترام بیرونم کنن، ولی اینقد دوندگی کردم که تبدیل شد به بازنشستگی، بیست سال عمرکمی نبود برای اون خراب شده تا اینکه قبول کردن به ازاء همین بیست سال ، هرماه چیزی به حسابم واریز کنن اما با گرونی این روزا، مث یه گوله برف تو تابستون می مونه، الان هم بزرگترین مشکل من تهیه دواست اونا بیماری منو جز بیماری خاص قلمداد کردن و داروهاش بندرت گیر میاد. خواستم بهش حالی کنم بی انصافی که نامی از مریم گفته نشه این شد که پرسیدم :
- خب مریم کمکت می کنه، می دونم که همش دنبال دوا می چرخه که بی رحم یهو گفت:
- زکی مریم! چه امام زاده-ای، کور می کنه شفا نمیده، بیشتر دوس داره بره بیرون بگرده و خوش باشه تا دوا ها رو پیدا کنه ! بدت نیاد نمی دونم چه مرگشه با من همکاری نمی کنه، زن هم اینقد بی توجه! جان تو نه جان
خودم ، منو رها کرده رو تخت به امون خدا ، همه زنا همین طورن فقط شوهرای ُسر مور ُو گنده میخوان یه ذره که بهشون نرسن ولشون می کنن، این یکی هم مث بقیه ...

 خون خونمو خورد. هیچی نگفتم، گفتم بزار اینقد زر بزنه تا خودش خسته شه ، مریم رو زیر چشمی نگا می کردم داشت تو اون اتاق یه چیزایی جمع جور می کرد. اصلا تو این مدت که من اومده بودم یه لحظه هم نیومد کمک حال این بدبخت باشه، بعد دیدم زل زد به چشام گفت:
- می شه محبت کنی یه چکه آب بریزی تو حلقم تا مریم نیومده.
- چی گفتی؟ چرا تا مریم نیومده!
- چون قاشق قاشق آب میده آرزوی یه قلپ آب خوردن درست وحسابی برام شده یه آرزو! 
- عجب ! آب کجاست؟ 
- اونا پشت سرت، آب معدنی رو میگم. 
- دیدم، اما چرا تو یخچال نمی زاری؟ 
- زیاد نباید سرد باشه. 
- درسته ، خب لیوانت کو؟ 
- لیوان نمی خواد سرش رو بگیر تو دهنم قطره قطره خودش میره. 
دیدم قلپ قلپ می خوره، ترسیدم، یه چکه آب شد نصفه بطری، بشوخی گفتم :

 مگه می تونی بری بشاشی، گفت " شلنگ به اش وصله، سر خود خارج میشه" نگاه کردم زیر تخت دیدم راست میگه، بعد با قیافه رنگ پریده وصدای بم گفت : 
- ببین تو رو خدا ببین، انگار نه انگار که من افتادم اینجا، که افتاد به سرفه کردن و خلط خون بعد دوباره شروع کرد : «بخدا بی رحمی هم حدی داره، بعضی وقتا بهش شک می کنم، هر روز بیرون! هر روزبیرون»!

 که بلافاصله حرف جفنگش رو قطع کردم پرسیدم:

 - منظورت چیه؟ شک به چی! 
- هیچی! هیچی! 
حرفشو خورد وادامه نداد ... با خودم گفتم، مرتیکه عوضی زل میزنه به چشام چرت وپرت می بافه اصلا چی از جون مریمم می خواد این که دیگه بدبخت شد. به حضرت عباس همچی می خوام بزنم زیر فکش که از آب خوردن هم بمونه، خبر مرگت بمیر بزار مریم راحت بشه، قتل نکرده که اومده زن تو بیشعور شده، که شنیدم  " ببینم الان تو می دونی مریم کجاست" با تغیر گفتم چکارش داری؟ گفت : پشتم زخم شده باید بیاد یه ذره کمرم رو راست کنه کمی پشتم هوا بخوره، گفتم، خب من که هستم راست می کنم ، گفت زحمتت میشه، همین موقع مریم اومد دید دارم کمکش می کنم گفت: توزحمت نکش کار خودمه، می دونم چه جوری راستش کنم بعد مدت کمی که پشتش هوا خورد. دوباره رو کرده به مریم و گفت- مریم خانوم گذشته رو فراموش کن اشتباهی صورت گرفته، می-دونی که دست خودم نبود عصبی شده بودم، حالا اگه ممکنه زحمتی نیست قرصامو بده بخورم بخوابم، اونم دادش، دیدم خوابید به همین راحتی، درست شده بود عین بچه ها، لااله الا الله آدم از کجا به کجا میرسه فقط یه پستونک کم داشت درست شبیه بچه قنداقی ، مریم رو کرد به من و گفت: شام اینجایی یا میری گفتم، نه باید زود برگردم پیش بچه هام، گفتش " درست میگی نباید بچه ها رو چشم انتظار گذاشت" رفت آشپزخونه سراغ کارای آشپزیش من هم رفتم پیشش و پشت میزنشستم، دیدم برام پیش دستی میوه با سیب وخیار وشلیل و یه استکان کمر باریک چای با نعلبکی شاه عباسی که بیشتر از قند، نقل تویقندون گل سرخی بود، آورد. بعد رفت، اهنگ قشنگ سیمین غانم رو گذاشت که می خوند... بگو ای مرد من ، ای از تبار هر چه عاشق، بگو ، ای در تو جاری خون روشن شقایق، بگو ای سوخته ، ای بی رمق، ای کوه خسته ... والا اخر، همین طور که گوش می دادم، گفتم : با داروها، چه می کنی گفت " مشکل دارم بعضی وقتا تا ناصر خسرو باید برم از بازار آزاد تهیه کنم" یه لحظه بوی پیاز سرخ شده رفت توی دماغم نمی دونم چرا هوس سیر داغ آش رشته کردم، اومد روی صندلی روبروی من نشست، رنجور وُ دل مرده و عصبی که سعی می-کنه موهای بلند قرمز رنگ خود را با سنجاق سر، بالای سرش جمع کنه وتنها همین رنگ مو روح زنده ای بود که می شد در او دید. گاه گاهی هم بی اختیار گوشه لبش روگاز می-گرفت چیزی شبیه به تیک عصبی، روزگار با او خوب تا نکرد. وزمان هم به نوعی او را سر کار گذاشت وتمام رویاهای قشنگ اورا نیمه تمام باقی گذاشت. پرسید : کی اومدی؟
- تازه رسیدم، یه مقدار کار تعمیراتی شرکت رو باید انجام بدم وبرگردم گفتم قبل ازهر کاری اول بیام تو رو ببینم.

 _ کار خوبی کردی، دلم برات تنگ شده بود. زنت چطورخوبه؟ 
- همه خوبند سلام دارن، تو خوبی از خودت بگو بهتر شدی؟

 ناگهان در این لحظه با حالتی عصیان زده ودرمانده به هق هق افتاد. چهره اش کاملا بی شکل شد وقطرات اشک از میان انگشتانش بیرون غلتید حالا این من بودم که تمام غم عالم خورد تو سرم، فکر نمی کردم درد گذشته اینقد براش درد ناک باشه، گفتم " دیگه کاری که شده فراموش کن" گفت:

- چه جوری منم یه زنم خیلی چیزا برام شده یه آرزو، اما مگه میشه، تو که نمی-دونی برای یه زن چقد مادر شدن مهمه ، بی رحم ، وقتی سه ماهه حامله بودم لگد زد زیر شکمم که هم بچه سقط شد هم خودم چون دیگه نمی تونم حامله بشم ... خواستم ساکتش کنم گفتم : «حالا دیگه باید خونسرد باشی، می بینی که بدبخت افتاده روی تختخواب همون موقع که اون اتفاق افتاد بهت گفتم اخلاقش مث سگ می-مونه ازش جدا شو، نگفتم؟  گفتم که، امّا توگفتی چی، گفتی، نمی تونم، نگفتی؟ خب قبول کن هر تصمیمی عواقبی داره». همین طور که با پشت دستش اشکای صورتش رو پاک می کرد گفت:
- می دونم می دونم درسته، تو گفتی ولی دوسش داشتم نمی دونم چرا بعضی وقتا اخلاقش نحس می شد، گفتم خوب میشه، ولی نشد که نشد تازه هرچه پا به سن میزاره بدترهم میشه همش چرت وپرت به من میگه، الانم که بدبخت داره زجر می کشه، دکترا جوابش کردن فقط از خدا می خوام از سر تقصیرش بگذره، بد جوری منو عقیم کرد. بزرگترین اشتباه من این بود که دیر فهمیدم با احساسات نمیشه شرط بست ولی تو ناراحت من نباش از پسش بر میام، درسته که زمین خوردم امّا هنوز زمین گیرنشدم.
گفتم " می دونم ، با روحیه قوی تو آشنایی دارم".

 همین طور که با استکان کمرباریک چایی، بازی بازی می کردم چشمم نا خوداگاه افتاد به طاقچه اتاقش، چقد زمان زود گذشت، چقد زود. وچه اتفاقاتی ...هنوز قاب عکس خانوادگی ما بالای طاقچه اش خودنمایی می کرد من و مریم با خدابیامرزآقاجون ومامان ، آبجی مریم سه ساله و من پنج ساله ... 

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

چگونه در word 2007 متن را به صورت عمودی ( از بالا به پایین بنویسیم)

روی قسمت خالی از بالای صفحه جلوی پنل ایکونها کایک راست و گزینه costomize را انتخاب وبعد در قسمت quick access toolbar کلیک کنید ودرابتدای پنجره بخش choose command from را روی all command بگذارید. وسپس در لیست زیرین آن به دنبال text direction بگردید وسپس روی add کلیک کرده تا به نوار منوی سریع اضافه شود.
وشما بعد از اینکار می توانید درگوشه بالای سمت راست ایکون انرا ببینید.

تنشهای آبی

تنشهای آبی

وقوع تنشهای آبی در یک منطقه ناشی از به هم خوردن تعادل بین منابع آب و مصارف آب است ، نسبت بین استحصال آب و کل منابع آب تجدید پذیر در یک منطقه به عنوان یکی از شاخصهای تعیین شدت تنش آب در آن منطقه شناخته شده است . در صورتی که این نسبت بالای 40 درصد باشد ( به عبارت دیگر بیش از 40 درصد از کل منابع آب تجدید پذیر استحصال شود ) با تنش بالای آب مواجه خواهیم بود و اگر این شاخص بیش از 80 درصد شود در آن صورت وقوع بحرانهای شدید در آن منطقه اجتناب ناپذیر است .

کشور ایران با بهره گیری از 71 درصد از منابع آب تجدید شونده در حال حاضر در شرایط تنش بالای آبی قرار دارد و در برخی مناطق نیز شرایط بحران شدید آب حاکم است . چنین میزان برداشتی تأثیر مخربی بر کمیت و کیفیت منابع آب خواهد داشت . لذا ضروریست با کنترل میزان مصرف آب استحصالی از منابع محدود ارزشمند آب در کشورمان از شدت تنشهای موجود کاست . این مهم تنها در سایه ی یک عزم ملی برای تغییر فرهنگ مصرف آب و استفاده از تمام توان فکر و فنی کشور برای تغییر الگوهای مصرف آب در بخشهای مختلف ( شرب ، کشاورزی و صنعت ) امکان پذیر خواهد شد .

 

منبع :یارمحمدی . مصطفی ، صرفه جویی در مصرف آب ، شهرآب ، نشریه خبری صنعت آب و فاضلاب کشور ، سال یازدهم شماره 378، تیرماه 1386

اس ام اس شهادت امام رضا (ع) 93

http://mreza22.blogfa.com

امروز، عمارت بلند آوازه توس، غربت است و بر بالای این بنای شهیر کبوتری نیست که نالان نباشد. بر بالای این بنای غریب آسمان نیز به اشک ریزی ابرها تن داده است.

.

http://mreza22.blogfa.com

.

رئوف آل فاطمه نور دل مرتضی/جزای مهربانی ات شد ز چه زهر جفا
قسمت ما در غم تو گریه و اشک و عزا/ناله و فریاد و محن یا رضا یا رضا
سیدنا ابا الحسن، یا رضا، یا رضا

.

http://mreza22.blogfa.com

.

ای یادگار زهرا یا ثامن الائمه/جان جوادت مولا بنما نظر بر همه
ای ضامن غریبان پناه بی پناهان/ما را مرانی تو ای شمس الشموس از درت
قسم به آن پهلوی شکسته مادرت

.

http://mreza22.blogfa.com

.

پر زند مرغ دلم در حرمت همچو کبوتر/به شهان ناز کنم تا که شوم سائل این در
گل احمد گل زهرا پسر موسی جعفر/چه شود گر که به من گوشه چشمی بنمایی
تو غریب الغربایی، تو معین الضعفایی

.

http://mreza22.blogfa.com

.

رضا ای هشتمین ماه امامت/کشیدی بار سنگین ولایت
تویی میراث اسلام و نبوت/تویی شمس الشموس و حبل امت
زد آتش خوشه ای بر خرمن تو/بمیرد خواهر از سوز تن تو

اعتراف (گفت و شنود)


گفت: آقای عارف بعد از سخنرانی 16 آذر در دانشگاه شهید بهشتی اطلاعیه‌ای صادر کرده و در آن آورده است «بهترین موضع در مورد معرفی سران فتنه را مقام معظم رهبری در دیدار با مردم عزیز قم در دیماه 88 اتخاذ نمودند که سران فتنه را آمریکا و انگلیس دانستند، بنابراین هرگونه اتهام‌زنی به هر فرد بخصوص عزیزان در حصر برخلاف اصول اخلاقی و اسلامی است»!
گفتم: مثل اینکه خود ایشان هم متوجه نشده که چه می‌گوید؟! چون اولا؛ به فتنه 88 اعتراف می‌کند و ثانیا؛ سران و مدیران اصلی فتنه را آمریکا و انگلیس می‌داند. بنابراین فقط حرفش این است که موسوی و کروبی و خاتمی نوکران آمریکا و انگلیس بوده‌اند نه اینکه سران اصلی فتنه 88 باشند و به این واقعیت هم اعتراف می‌کند که فتنه 88 یک فتنه آمریکایی انگلیسی و اسرائیلی بوده است.
گفت: نظر رهبری را هم تحریف کرده است، چون ایشان بارها به صراحت جرم سران فتنه را خیانت و مستحق مجازات سخت دانسته‌اند.
گفتم: یارو می‌گفت؛ امامزاده یعقوب را بالای مناره مصر، پلنگ خورده است! به او گفتند؛ امامزاده نبود و پیغمبرزاده بود، یعقوب نبود و یوسف بود، بالای مناره نبود و در صحرا بود، مصر نبود و کنعان بود، پلنگ نبود و گرگ بود و قضیه از اصل هم دروغ بود چون گرگ حضرت یوسف(ع) را نخورده بود و این دروغ را برادران او، یعنی اجداد همان‌هایی ساخته بودند که فتنه‌گران 88 به دستور آنها شعار «نه غزه نه لبنان» سر داده بودند!