خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

کارگاه ترویج کتابخوانی قسمت دوم

ارزش های کتاب خوانی برای کودکان و نوجوانان
 
ارزش های کتاب خوانی برای کودکان و نوجوانان

 ادبیات، وسوسه انگیز، برانگیزاننده وآگاهی بخش است، درهای اکتشاف را می گشاید و اوقاتی جادویی از ماجراجویی و لذت فراهم می آورد. کودکان نیاز ندارند منتظر برنامه های تلویزیون باشند یا در صف تئاتر بایستند تا موشی را که از سوراخی بیرون می آید یا می ترسد و درون سوراخش می خزد دنبال کنند. گله ی اسب های وحشی را از خطر کشتار جمعی برهانند، در مبارزه ی هواداران انقلاب شرکت کنند و با سرگرمی جدیدی آشنا شوند که ساعت هایی پر از لذت برایشان فراهم می آورد، انسان های موفق را بشناسند و از آن ها پیروی کنند. این تجربه ها هر لحظه در نزدیک ترین کتابخانه در دسترس آن هاست.

 یکی از مهمترین ارزش های ادبیات، لذت و سرگرمی است. چه خوب است کودک عادت کند هر وقت حوصله اش سر رفت، احساس تنهایی کرد و به دنبال راه گریزی بود تا سرگرم شود، به کتاب پناه ببرد و در لذت ماجراهای آن سهیم شود.
کتاب بهترین وسیله ی انتقال میراث ادبی از نسلی به نسل دیگر است و به کودک کمک می کند میراث فرهنگی خود را بشناسد و به آن ارج بنهد. ایجاد نگرش مثبت به فرهنگ خود و دیگر فرهنگ ها، هم برای رشد اجتماعی او ضروری است و هم برای رشد فردی اش. درک و دریافت ارزش های خود بدون شناخت و احترام به ارزش های دیگران ممکن نیست. ادبیات می تواند در ایجاد فضایی برای این شناخت  نقشی به یاد ماندنی بازی کند.
به دست آوردن تجربه های گوناگون که نه تنها به رشد فردی بلکه به احساس شادی و لذت می انجامد، نیز از  پیامدهای مطالعه است. بدون ادبیات، کودکان نمی توانند هیجان و لذت  کشف سرزمین های نو  یا تنهایی و ترس ناشی از ز ندگی در جزیره ای دور افتاده را تجربه  کنند.

در داستان های تاریخی کودکان فرصت های استثنایی زندگی در گذشته را می یابند و داستان های علمی – تخیلی آن ها را به تفکر و اندیشه درباره ی آینده وا می دارند.
 با داستان های واقعگرای نو، کودکان  به شناخت انسان امروزی و رابطه اش با محیط زیست و دیگر انسان ها کنجکاو می شوند. کودک به کمک ادبیات با شیوه های برخورد انسان ها با دشواری های زندگی آشنا می شو د و از شخصیت های داستان می آموزد که چگونه با گرفتاری ها برخورد، و احساس های دیگران را درک کند.
کتاب، درهای دانش و اکتشاف و پیشرفت را به روی جوانان می گشاید. برای دستیابی کودکان  به تجربه ها ی گوناگون و  پر کشش جهان، کتاب هایی  که در موقعیت ها و زمان های مختلف شکل گرفته اند، مناسب اند. کتاب های اطلاعاتی یافته های تازه درباره ی تمامی موضوع ها را ارائه می دهند.
زندگینامه ها از راهی که افراد موفق رفته اند، سخن می گویند؛ عکس ها و تصویرها شگفتی ها را به نمایش می گذارند و به شرح روش های لازم برای کسب مهارت در انجام بازی ها و سرگرمی ها می پردازند و سبب رشد و پرورش شناخت، حتی در کودکان خردسال می شوند.
کتاب هایی که شخصیت های آن به شیوه های  کلیشه عمل نمی کنند و به بیان الگوهای رفتاری غیر قالبی می پردازند، به کودکان فرصت می دهند با الگوهای ذهنی خود برخورد کنند.
زندگینامه ها و همچنین برخی از داستان های واقعگرا به کودکان و نوجوانان کمک می کنند تا دریابند که دشواری ها تنها در زندگی آن ها وجود ندارد و انسان های دیگر نیز با همین دشواری ها یا دشواری های بزرگتر دست وپنجه نرم کرده اند. با خواندن این کتاب ها کودکان و نوجوانان دچار آسیب های روانی به نوعی درمان می شوند و می توانند خود را از زیر بار فشارهای عاطفی بیرون بکشند.
ادبیات در رشد و پرورش و نیز گسترش دامنه ی تخیل نقش بنیادین دارد. با الهام از کتاب  هاست که کودکان به نوشتن یا بازگو کردن قصه هایی ساخته و پرداخته ی ذهن خود و اجرای نمایش  تشویق می شوند.
به  باور روان شناسان، کودکان ۳ تا ۱۰ ساله آمادگی فراوانی برای پذیرش هنر دارند. از این رو ادبیات، کودکان را هم به دنیای روابط انسانی رهنمون می کند و هم حساسیت آن ها را به هنر و زیبایی افزایش می دهد.
کتاب می تواند کودک را به سوی واقعیت و فراتر از آن براند و در غنی کردن روح و روان خوانندگان خود و آشکار کردن نیاز آن ها نقش اساسی دارد. آثار ژرف ادبیات در کودکان در بزرگسالی آشکار می شود.
کتاب به کودکان فرصت می دهد با شخصیت هایی به سن و سال خودشان همذات پنداری کنند. کودکان دوست دارند درباره ی کسانی بخوانند که می توانند آن ها را درک کنند و از این راه به خود باوری می رسند.
کتاب با گسترش علاقه های کودکان، فراهم کردن امکان تجربه ی ماجراهای جدید و نیز نمایش شیوه های نگرش متفاوت و برخورد با کشمکش ها و درگیری های زندگی خود آن ها، افق دید کودکان را گسترش می دهد.
داستان های ورزشی، پر رمز و راز و طنز آمیز، گریزگاه ها یی لذت بخش برای کودکان و نوجوانان اند.
کتاب با کمک به گسترش افق دید کودکان و نوجوانان، شناخت دیگران و محیط اطراف، بینش آن ها را انسانی وهمه جانبه می کند.
کودکان با خواندن کتاب های خوب  کتاب  به نیکی در جایگاه نیاز و قانون  باور پیدا می کنند. در نتیجه هرگز بدبین و مردد نخواهند شد، بلکه به رویارویی با پدیده های منفی  خواهند پرداخت. نگرش منطقی به زندگی، به آن ها  هماهنگی درونی می بخشد.
 سرانجام آن که می توان گفت کتاب به شیوه های مختلف در رشد زبانی، عاطفی، شخصیتی و اجتماعی کودکان تاثیر گذار است.

شخصیت شناسی آرکی تایپی بولن

در نظریهء شخصیت شناسی دکتر شینودا بولن ( روانپزشک یونگین ) که بر اساس اسطوره های یونانی پایه گذاری شده است ، و به نامی دیگر می توان آن را ، نظریهء شخصیت شناسی آرکی تایپی[1] نام نهاد ، 
8 آرکی تایپ مردانه و
7 آرکی تایپ زنانه 
حضور دارند . 
8 آرکی تایپ مردانه :
کهن الگوها ( آرکی تایپ ) های مردانه ( آنیموسی [2] ) ، 
انرژی های آرکی تایپی بخش آسمان ، حاضر در انرژی عقل 
1 - زئوس ، خدای خدایان ( انرژی حوزهء عقل - قدرت - تصمیم گیری - سایهء هادس ) مثال : آل کاپون ، آبراهام لینکن ، شخصیت دن کارلیونه در فیلم پدرخوانده .( البته پوزیدون + هرمس هم حضور داشت ) 
2 - هرمس ، خدای تجار و دزدان ( انرژی حوزهء کلام ، خدای تاجران - زیرک - پیام رسان - قصه گو - خوش صحبت ) مثال : شخصیت رابین ویلیامز در فیلم " انجمن شاعران مرده " . (
3 - آپولو ، خدای خورشید ( مردان حوزهء هدف - قانون - اهل نظم و چهار چوب ) مثال : قاضی فالکونه .
" انرژی های آرکتایپی حوزهء احساس "
4 - پوزیدون - خدای دریاها ( مردان حوزهء احساسات ) 
5 - هادس - خدای جهان مرگ و دنیای زیرین ، هیدیز و آدس ( سین به نظر برسد تلفظ نشده ، تلفظ یونانی است ) - مردان معنا ، عاشقان مرگ و فیلم های تارکوفسکی - مثال صادق هدایت ) 
6 - دیونسوس ، خدای عشق و شراب ، مردان حوزهء عرفان ، شاعر ، اهل درد و رنج ، مثال : اوشو ( + هرمس ) 
بدن + احساس 
7 - آرس - خدای جنگ ، مرادن حوزهء بدن ، اهل رزم و نبرد ، عاشق ، کسی که پاش بیفته غیرت مند خوبی است ، مثال : آشیل در فیلم تروی
8 - هفایسوس - خدای صنعت ، مخترع ، خلاق ، هنر دست بالا ، فرم دهندهء زیبایی ها از زشتی ، صلح ساز ، مثال : داوینچی 

نکته : 
- هیچ وقت کسی کاملا در یک قالب آرکی تایپی نمی زید 
- آرکی تایپ ها از طریق ناخودآگاه شخصی زیست می شوند ، و به صورت نقاب هایی توسط ایگو ما زیست می شوند ( مانند بازیگران یونانی که از نقاب در تئاتر استفاده می کردند ) 
- انسان مانند یک کاراکتر در یک فیلم سینمایی ، مجموعه ای است از تیپ های شخصیتی ، هر انسانی تمام انرژی های آرکی تایپی را در خودش دارد ، منتها به فراخور حالش ، انرژی های خاصی معمولا قدرت بازیگری بالاتری در روان ما دارند ( توضیح خواهم داد ) 

1 - کهن الگوها یا صورت های مثالی ، الگوهای تصمیم گیری شده ی وجود ، رفتار ، درک ، و پاسخ هستند . کهن الگوها ، الگوهایی بنیادی در انسان اند که تمام رفتارها ، نحوه ی ادراک و پاسخ های ما نسبت به رویدادهای دنیای پیرامون مان و هم چنین انتخاب های ما در فرایند زندگی ، در چهار چوب این الگوهای بنیادین صورت می پذیرد ، لیکن آرکی تایپ به خودی خود تهی و کاملا ظاهری است و چیزی نیست جز امکانی از " تجلی ذهن " که اصل و بنیانی پیشین دارد .
آرکی تایپ میراث روانی نوع بشر به شمار می رود ، الگوهایی پیشین که انسان ها از صدها هزار سال پیش ، نسل در نسل با آنها زندگی کرده اند ، و به مرور از طریق ناخودآگاه جمعی به نسل های بعدی انتقال یافته اند ؛ اما آنچه موروثی است فقط قالب های آرکی تایپی است و نه نحوهء زندگی کردنِ آنها به وسیلهء انسان های پیشین . آرکی تایپ یک مفهوم مرکزی ثابت است که "اصولا" می توان به آن نامی داد ولی فقط " اصولا " ، و نه هرگز به صورتی که "به واقع " تجلی می کند . 
2 - آنیما و آنیموس 
کارل گوستاو یونگ اعتقاد داشت که روان انسان دو جنس است و یک مرد صرفا فقط یک مرد نیست و زنی درونی ( آنیما ) هم دارد و بالعکس یک زن فقط زن نیست و مردی درونی ( آنیموس ) هم دارد . 
در واقع آنیما : زنانگی است و آنیموس : مردانگی 
یک مرد دارای زنانگی درونی یا آنیما است و یک زن هم دارای مردانگی درونی یا آنیموس است ...

سخنرانی آقای فرحزاد در برنامه سمت خدا

یک تاجری به یک روحانی برخورد کرد و اصرار کرد که او را به منزل ببرد. روحانی تعجب کرد و علت را پرسید. تاجر گفت: من جوانی دارم که نماز نمی خواند،شما با زبان محبت او را موعظه کنید. روحانی گفت که آیا اطرافیان روی او کار کرده اند ؟ تاجر گفت: من چند بار به او گفته ام که نماز بخوان ولی او مقابل من ایستاده و گفته که مگر خودت بعد از هفتاد سال نماز می خوانی. نماز نخواندن پدر یا مادر در جامعه ی ما معظل بزرگی است. در بعضی پیامک ها داریم که آقایی نوشته من برای نماز صبح خانمم را بیدار می کنم ولی خودم نماز نمی خوانم زیرا گناهان زیادی کرده ام و خجالت می کشم با خدا صحبت کنم. پس ایشان نماز را دوست دارد و آمادگی دارد که به سمت نماز خواندن بیاید. بعضی ها می گویند که چون خدا خیلی به ما نعمت داده است، ما خجالت می کشیم که قنوت بگیریم. افرادی که نماز را دوست دارند و به دلایلی نماز نمی خوانند، مجوز ندارند که ارتباط شان را با خدا قطع کنند. در جامعه ی ما کسی نیست که خدا ،پیامبر و ائمه را دوست نداشته باشد. نماز مغز است و باید پوسته هم باشد. ماشینی که فقط موتور دارد ولی بدنه ندارد نمی تواند مورد استفاده قرار بگیرد. پس موتور ایمان و عشق به اهل بیت وجود دارد، باید بدنه ی آن هم که نماز است خوانده شود. 
فردی نوشته است که من در نماز متزلزل بودم ولی نکته ای باعث شده که من از تزلزل بیرون بیایم و آن این بود که روز قیامت صف ها ( کسانی که نماز می خوانند یا کسانی که نماز نمی خوانند یا تارک الصلاة هستند یا ...)را از هم جدا می کنند، آیا تارک الصلاة ها را با ائمه محشورمی کنند؟ پس این هشدار است که ما اگر نماز نخوانیم از چهارده معصوم جدا می شویم. این نگرانی باعث شده که این فرد خودش را به نماز مقید کند.باید بدانیم که نماز مرز بین کفر و ایمان است. پس با نماز نخواندن زندگی در حال فروپاشی است. 
پیامبر فرمود : نماز مثل ستون است که خیمه را نگه می دارد. کسانی که پیامبر و اهل بیت را دوست دارند، نماز هم بخوانند که دوستی شان کامل بشود. 
بعضی ها مدت ها نماز می خواندند ولی چون حاجت شان برآورده نشده، دیگر نماز نمی خوانند. ما نماز را بخاطر حاجت گرفتن نمی خوانیم. نماز امر و فرمان خداست .کسی که نمازش را کامل بخواند، خداوند به او آرامش می دهد. یکی از زیبایی های مهم نماز این است که بلاها را باطل می کند و یکی از جلوه های نماز کامل این است که به انسان آرامش می دهد. البته نماز باید واقعی باشد و انسان در آن به خدا وصل بشود. کسانی که به خواسته هایشان نمی رسند باید نمازشان را کامل کنند. پیامبر فرمود :نماز مثل در زدن است که روزی در باز می شود. ممکن است که اگر برای کسی در باز نشده است بخاطر این است که حق نماز را ادا نکرده است. 
نماز غذای روح ماست و اگر حاجت ما را هم ندهند باید این غذا به روح ما برسد و نماز خوانده شود. نماز آرامش دهنده ی عجیبی است .خیلی ها به پول و مقام می رسند ولی آرامش ندارند. اگر نماز درست و با روح ادا بشود انسان را به آرامش و خوشی می رساند. اگر شما نماز را درست بخوانید یا حاجت شما برآورده می شود یا خداوند دیدی به شما می دهد که بدانید آن حاجت به صلاح شما نبوده است. کسی که فرزند ندارد یا بیمار است یا مشکلات اقتصادی دارد، این نگاه آنرا جبران می کند. سر فتنه دارد دگر روزگار، من و مستی و فتنه ی چشم یار. پس اگر ما بتوانیم دل مان را بخدا بوسیله ی نماز پیوند بزنیم به غنا، قدرت ،علم و نور مطلق می رسیم. نور که بیاید ظلمت از بین می رود. خدا ،نماز، پیامبر، امام زمان(عج) نور و ... هستند. اگر این نورها به مبدأ نور که خدای متعال است وصل بشود، بلاها و مصیبت ها باطل می شود. 
چرا امامان در بحران و گرفتاری ها نماز می خواندند؟ در قرآن داریم که از نماز و صبر کمک بگیرید. داریم که هر وقت برای امیرالمومنین پیش آمد سنگینی اتفاق می افتاد، حضرت دو رکعت نماز می خواندند تا قلب شان آرام بشود. در مصیبت شهادت حضرت زهرا(س)، امام هنگام تدفین نماز خواندند تا خدا به ایشان آرامش بدهد. امام حسین (ع) در مصیبت شهادت علی اصغر در پشت خیمه ها، دو رکعت نماز خواندند. نماز تسلی دهنده فوق العاده ای است. اینکه قلب امام با خداست تمام مصیبت ها برای آن حضرت سبک می شود. حافظ می گوید: 

روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر

خرمن سوختگان را همه گو باد ببر


نماز مقدمه ی آشنایی و آشتی با خداست. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: اگر ما انس با خدا را درک کنیم ،یعنی با دستگاه خدا آشنا بشویم که چه خدای مهربانی داریم و او می خواهد ما را امتحان کند تا ما را رشد بدهد، آرامش عجیبی بدست می آوریم. حافظ می گوید:

درنمازم خم ابروی تو در یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد


تا آنجا که می توانیم نمازمان را با حضور قلب بخوانیم تا بتوانیم این آرامش را بدست بیاوریم. هرکس خودش را بیشتر در مقابل خدا بشکند و خاشع باشد، شیرینی نماز را بهتر درک می کند. باید من خودمان را کنار بگذاریم تا نماز بتواند در اعماق وجود ما جا پیدا کند. گاهی با خدا خلوت بکنیم. پیامبر فرمود: دو رکعت نماز مختصر در نیمه ی شب بالاتر از همه ی دنیاست. یاد خدا و انس با خدا با هیچ چیزی در عالم ماده قابل قیاس نیست. 
خدا به حضرت سلیمان( طبق دعای خودش) ملکی مرحمت کرده بود که همه چیز در اختیار( آب ،باد ،جن، انس و...) سلیمان بود. طبق آیات قرآن خداوند ملکی به سلیمان داده بود که به هیچ کس نداده بود. کشاورزی داشت به ملک سلیمان که بوسیله ی باد جابجا می شد نگاه می کرد. او این صحنه را تمجید کرد. و آرزوی ملک سلیمان را کرد. باد کلام او را به سلیمان رساند. سلیمان پایین آمد که با این کشاورز صحبت کند. سلیمان گفت :ملک سلیمان از بین رفتنی است، یک لااله الاالله و یک سبحان الله گفتن(منظور یاد خدا) از ملک سلیمان بالاتر است. 
روایت داریم که اگر یک لااله الاالله را در یک کفه ترازو بگذارند و تمام دنیا را در یک کفه ی دیگر بگذارند ، کفه لااله الاالله سنگین تر است. ما در باورها و اعتقادات مان ضعیف هستیم یعنی آن جور که باید خدا و معاد را قبول نکرده ایم. و فکر می کنیم که همه چیز دنیاست. 
پرنده ی خوش آوازی روی درخت آواز می خواند. قورباغه ای که در لجنزار بود گفت که این صدا ما را آزار می دهد. پرنده گفت تا وقتی که سر تو در لجنزار است صدای من به گوش تو نمی رسد. ما باید از دنیا و طبیعت گرایی بیرون بیاییم تا لذت کلمه ی لااله الاالله را بفهمیم. روایت داریم :هر چقدر به لذت ها دنیا پایبند باشیم به همان اندازه از لذت های معنوی لذت نمی بریم. پس ما نباید غرق در لذت های دنیا بشویم. وقتی انسان در لجنزار دنیا فرومی رود دیگر نماز و صدای صوت قرآن برایش لذتبخش نیست. اگر انسان از تعلقات دنیایی کنده بشود و به معنویات انس پیدا کند، به دنیا پشت خواهد کرد. حافظ می گوید: 

پیر می فروش که ذکرش به خیر باد

گفتا بنوش باده و ببرد غم دل از یاد

سودوزیان ومایه چون خواهند شدند زدست

بر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت بدست باشد اگر دل نهی به هیچ

درمعرضی که تخت سلیمان رود به باد


انس با خدا، همه ی غم ها را باطل می کند. کسانی که باد به دست هستند یعنی هیچی ندارند. کسانی که با خدا ارتباط ندارند، باد در دست دارند. یاد و توجه به خدا از گنج سلیمان بالاتر است. داریم :مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. یاد کردن خدا خیلی مهم است. وقتی شما نماز می خوانید در واقع خدا به شما نظر کرده است. پس اگر نماز بخوانید خدا شما را یاد می کند. اگر کمی با روح و جان و معرفت نماز آشنا بشویم و به نماز دل بدهیم، غصه های دنیا و آخرت از بین می رود. 
وقتی که زن های مصر، زلیخا را بخاطر عشق به یوسف ملامت کردند،(من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت ،دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را)زلیخا میهمانی ترتیب داد و میوه و کارد دست میهمان ها داد و وقتی درهمان لحظه یوسف وارد مجلس شد، همه ی زن ها محو جمال یوسف شدند و دست هایشان را بریدند ولی متوجه نشدند.و شگفت زده شدند. 
در یکی از جنگ ها وقتی تیری دو طرفه ،در پای امیرالمومنین فرو رفته بود، امام حسن(ع) فرمود که وقتی پدرم مشغول نماز شد آن تیر را دربیاورید. وقتی تیر را از پای حضرت درآوردند حضرت متوجه نشدند. زیرا حضرت خدا را می دیدند. ولی اینکه حضرت در رکوع انگشترشان را به فقیر دادند، یک امر آخرتی بوده است. فقیری دلش شکست که کسی در مسجد به او کمک نکرد .وقتی می خواست از مسجد برود، حضرت مشغول نماز بودند، دل شکسته بودند و متوجه فقیر شدند و با اشاره انگشترشان را به او دادند. 
گاهی در نماز به ذهن ما می آید که به فقیر کمک کنیم، اینها با حضور قلب منافاتی ندارد. در بحارالانوار داریم که در نماز نباید فکرهای مادی باشد ولی فکرهای معنوی اشکالی ندارد. در روایات داریم که دو شتر قیمتی برای پیامبر هدیه آوردند. و پیامبر فرمود: این شترها را به فردی می دهم که نماز را با حضور قلب کامل بخواند. حضرت امیرالمومنین این نماز را با حضور قلب خواندند. پیامبر فرمود: در تشهد نماز فکر کردی که با دو شتر چکار کنی و در سلام نماز، به فکرت آمد که این شترها را به فقیر بدهی. جبرئیل نازل شد و گفت که این منافاتی با حضور قلب ندارد. این مثل انگشتر دادن در حال رکوع است. صدقه دادن منافاتی با نماز ندارد. مسائل دنیایی با نماز منافات دارد. گناه کاران باید بیشتر نماز بخوانند که گناه از آنها دور بشود. حضرت امیر می فرماید: من از آن گناهی که بعد از آن دو رکعت نماز بخوانم ،خوفی ندارم. نماز گناهان را از ما دور می کند و دل را نورانی می کند. 

سوال – صفحه 543 قرآن کریم را توضیح بفرمایید. 

پاسخ – پیامبر فرمود: اگر کسی آخرین کلمه ی زندگی اش، صلوات بر محمد و آل محمد باشد، اهل بهشت است. 
در این صفحه داریم :افرادی که درمجلس وارد می شوند برای آنها بلند شوید و به آنها جا بدهید .یعنی انسان باید به دیگران احترام بگذارد. و با دیگران همکاری کند. در ذیل این آیه داریم که فردی وارد مجلس پیامبر شد و کسی به او جا نداد و احترام نکرد. پیامبر ناراحت شدند و فرمودند :از ما نیست کسی که به کوچکترها رحم نکند و حرمت بزرگتر ها را نگیرد . 

سوال – حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر، حکایتی است که از روزگار هجران گفت. چند روز است که پدرم به رحمت خدا رفته است ،شما گفتید که به یکدیگر قول بدهیم که حتی اگر در آن دنیا، بهشت و نعمت های بهشت را به ما نشان دادند، بدون دوستان مان به آنجا نرویم. و همه با هم به بهشت برویم. من آن موقع قول و قراری نگذاشتم. من حقیر کجا و آن ادعاها کجا !اما پدرم به شما علاقه داشت و حرف های شما را تحسین می کرد. امیدوارم که خوش قول باشید و بدون ایشان به بهشت نروید. در این دنیا ایشان و همه درگذشتگان را به یاد داشته باشید و اسیران خاک را از دعای خیرات تان فراموش نفرمایید. 

پاسخ – انشاء الله خداوند روح همه ی درگذشتگان را با ائمه محشور بفرماید. این عهد و پیمان ما شوخی نیست و همه سمت خدایی ها باید از خدا بخواهند که ما را درهم قبول کند. نه اینکه عده ای به بهشت و عده ای به جهنم بروند. اگر خدا این یگانگی را ببیند بهشت را واجب می کند. 
اربعین تجدید عاشوراست. اربعین مخصوص امام حسین(ع) است .خواندن زیارت اربعین نشانه ی شیعه و همدری با اهل بیت است. در اربعین عده ای پیاده به کربلا می روند. آیت الله سیستانی دستور دادند که شیعیان عراق ،چند روز قبل از اربعین از کربلا برگردند زیرا خیلی شلوغ است. ایستگاه های صلواتی در اربعین زیاد است و از زائران پذیرایی می کنند. کسانی که می توانند حتما به کربلا بروند و اگر نمی توانند، دل های شان را روانه ی کربلا کنند. بزرگترین تجلی اجتماع شیعه، روز اربعین است. باید ایثار و فداکاری این روز را همه به تصویر بکشند. از دور و نزدیک زیارت امام حسین(ع) را فراموش نکنید. 
کسانی که نمی توانند به کربلا بروند در مجالس اهل بیت شرکت بکنند و زیارت اربعین را همراه با نماز در زیر آسمان بخوانند. در دعا داریم :خدایا باب فهم مرا باز کن تا انس با امام داشته باشم. خدمتگزاری به زوار و کمک کردن به آنها ثواب زیادی دارد. به احترام اربعین، در شب یلدا جشن نداشته باشیم. ولایت و محبت اهل بیت می تواند ما را نجات بدهد. 
خدایا به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان(عج) را از ما راضی و فرجش را نزدیک بفرما، ما را از زوار واقعی امام حسین(ع) قرار بده و ما را در ثواب تمام زائران شریک بگردان.

وقتی مسئولین ما انتقاد پذیر نیستند/ انتقادگران چرا بی سواد خوانده می شوند؟

وبلاگ سخنی با مسئولین نوشت:

این همه براى این است که انسان خودش را نساخته. اگر انسان خودش را ساخته بود، هیچ بدش نمى‏ آمد که یک رعیتى هم به او انتقاد کند

وبلاگ سخنی با مسئولین نوشت: وقتی مسئولین ما انتقاد پذیر نیستند/ انتقادگران چرا بی سواد خوانده می شوند؟

بیشتر بخوانید

چرا دین ؟

اساسی ترین پرسش انسان دربارة دین این است که دین چه فایده و چه لزومی دارد؟ چرا باید دیندار بود؟ رابطه دین و انسان چگونه رابطه ای است؟ آیا زندگی بدون دین امکان پذیر است و در این صورت، دینی زیستن بهتر است یا زندگی منهای دین؟ پس از روشن شدن چرایی و ضرورت دین این سئوال پدید می آید که آیا می توان به هر دینی پای بند؟ آیا همة ادیان با هم برابرند و گزینش هر دینی کاملاً شخصی و سلیقه ای است؟ یا در میان ادیان موجود حق و باطل، نیک و بد یا خوب و خوب تر وجود دارد و لاجرم و به حکم خرد باید برترین را برگزید؟