خب نمیدانی عمر آدمی کوتاه است
آمدیم و سال دیگر برایم تکرار نشد
آن وقت دیگر هیچ وقت
یلدایت ، یلدا نمی شود ها
بیا امشب برای خودمان جشن بگیریم
فقط صدایش را در نیاوریم ، باشد ؟؟
آخر خوشی به ما ها نمی آید
می آیند و به جرم بی دینی عزایش می کنند !!!
آنها که نمیدانند همیشه یلدای غم داشته ایم و
این بار هوس رمضان قبل از رجب کرده ایم !!
بهش که فکر می کنم درون معده ام خالی میشود
هیجان نمی گذارد روی پاهایم به ایستم
شوق این وصال بی قرارم کرده است
باز که نگران شدی قربان چشمانت بروم
نکند نگران فاصله مان شده ای ؟
عیبی ندارد
چشم هایت را ببند به خانه عاشقانه هایمان می رویم
میخواهم تا بلندای شب از تو تعریف کنم
تو دلت قنج برود
من برایت انار دان میکنم
تو برایم فال بگیر
من برایت هندوانه قاچ میدهم
تو برایم تعبیر این فال شو
نکند هنوز هم بلد نیستی تخمه بشکنی ؟
فدای خنده های شیرینت
خب چند بار بگویم به خاطر دل من
ژاپنی اش را نگیر
باشد ، من برایت تخمه می شکنم
تو بر دستم نقل عاشقی بگذار
یه لحظه دقت کن ، خوب طعمش را مزه کن
میبینی ، ماهی خوردن با تو
دیگر سیر ترشی نمی خواهد
انتظار آمدنت زودتر از این ها
طعمش را هفت ساله کرده است
وای خدای من
آخر عاشقی مان چه می شود را
فقط تو میدانی و بس
عاقبتش هر گناه و جهنمی بشود
دل عاشق ما را هیچ هراسی نیست
فقط نگذار عاقبت یلدای امسالم
جهنم نبودنش بشود
در شبِ یلدای ِ هجران از فراق ِکربلایت، حافظ بخوانم یا لهوف؟
وبلاگ "برای ریحانه" نوشت:
در شبِ یلدای ِ هجران،
از فراق ِکربلایت، حافظ بخوانم یا لهوف؟