با رضایت خانواده پاشایی، مستند زندگی مرتضی پاشایی ساخته می شود
پدر زنده یاد 'مرتضی پاشایی' خواننده فقید پاپ ایران گفت: در حال تهیه فیلم مستند مرتضی هستیم و این فیلم تا پایان سالجاری ساخته خواهد شد.
زنده یاد «مرتضی پاشایی» جمعه 23 آبان ماه پس از تحمل ماه ها رنج بیماری سرطان درگذشت و پیکر او شامگاه یکشنبه 25 آبان ماه در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
«ناصر پاشایی» پدر مرتضی گفت: هرگونه ساخت فیلم مستند از زندگی مرتضی باید با اجازه خانواده آن مرحوم باشد.
او، از فیلمسازان خواست قبل از اقدام به ساخت هرگونه فیلم مستند، هماهنگی های لازم را برای اخذ مجوز با «منصور پاشایی» عموی مرتضی به عمل آورند.
پاشایی درباره آلبوم جدید مرتضی نیز گفت: مردم مراقب باشند هیچ مجموعه ای را به نام آلبوم جدید «مرتضی پاشایی» خریداری نکنند، چرا که این آلبوم اوایل فروردین 1394 منتشر می شود و مدیریت انتشار و تکثیر آن بر عهده «منصور پاشایی» خواهد بود.
پدر «مرتضی پاشایی» درباره برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت خواننده فقید پاپ گفت: به زودی، زمان و مکان این مراسم را به اطلاع مردم خواهیم رساند.
عموی «مرتضی پاشایی» نیز که مسوولیت برگزاری برنامه های مربوط به این هنرمند جوان را عهده دار است، گفت: عده ای بدون هماهنگی های لازم اقدام به ساخت فیلم مستند مرتضی می کنند که این فیلم ها مورد تایید خانواده پاشایی نیست.
«منصور پاشایی» با اشاره به حساسیت های ملی درباره مرتضی گفت: با توجه به اینکه ممکن است هرگونه اقدام کنترل نشده؛ تبعاتی را به وجود آورد، تمام تلاش خود را به کار می گیریم تا مشکل خاصی به وجود نیاید.
ایرنا
راستش من کم و بیش منتظر چنین سخنرانی بودم. هرچند تصور نمی کردم چنین واکنش رادیکالی از سمت کسی چون یوسف اباذری صادر گردد. اما به نظرم نکته ای که یوسف اباذری آن را در تحلیل خود مورد نظر قرار نمی دهد. نقش رسانه های جدید ارتباطی است. رسانه هایی که امروز نقش پر رنگی در زندگی مردم عادی بازی می کنند. یک زمانی مثلا در دهه چهل یا پنجاه یا بعد انقلاب تا دهه هفتاد عموما رسانه یا در دست دولت بود و یا در دست روشنفکر ،و این هر دو گروه از دیر باز از طریق رسانه های خود، با یکدیگر در چالش بودند.( عموما بر سر امر سیاسی، هما ن چیزی که اباذری از آن می نالد اینکه امر سیاسی با اتفاقاتی چون ماجرای پاشایی پس رانده شده است) عامه مردم نیز ،همواره در بازی رسانه ای این دو گروه تماشاچی بودند. یعنی یک چشم مثلا به تلوزیون داشتند و چشم دیگر به مجلات و روزنامه های روشنفکران،هر دو گروه نیز خود را با صفت «نخبه» معرفی می کردند و مخاطب سرگردان خود را با صفت « عامه» نامگذاری می کردند. هر چند در همه ادوار ،رسانه های عامیانه ای مثل مجلات زرد نیز منتشر می شد؛ اما این نشریات عموما به دست خود مردم اداره نمی شد؛ بلکه مردم همچنان مخاطب توده وار چنین رسانه هایی بودند. اما با گسترش رسانه های مجازی این فرصت برای تک تک مردم عادی پیش آمد، تا خود رسانه ای برای بیان دیدگاه ههای خود داشته باشند و به نظرم از همین جا بود که بازی قدرتی که دوضلع داشت با اضافه شدن توده هایی که دیدگاههای خود را به راحتی منتشر می کردند صاحب ضلع دیگری شد که رفتار و پراتیک اش بعضا از باور و انتظار آن دو گروه متخاصم بیرون بود. برای مثال مردم عادی به یاری همین رسانه های مجازی، قهرمانان خود را پرورش و تبلیغ کرد از مرتضی پاشایی تا ناصر حجازی و فرهاد مجیدی..حتی برگزاری مراسم آب پاشی در یکی از پارک های تهران و یا برگزاری روز «جَک و جواد ها» و شرکت در این مراسم همچون مراسم بالماسکه با تیپ های عجیب و غریب و نادر از نشانه های گسترش رسانه های مردمی بود که تا پیش از آن اگر چه شاید بی سابقه نبود اما هرگز به این گستردگی و وسعت مشاهده نشده بود. همه این اتفاقا برای دو گروه در حال تخاصم غیر قابل پیش بینی ،بی معنی و حتی عصبانی کننده بود. زیرا تا پیش از این هر گونه اجتماع جدی و هر پراتیک سیاسی و اجتماعی با فراخون این دو گروه انجام می گرفت. پس از وجه ای دیگر یوسف اباذری به همان اندازه خشمگین است که بسیاری از فعالان سیاسی که مخالف لشکر کشی های خیابانی هستند
ادامه دارد...
دانلود آهنگ جدید مرتضی پاشایی و بهرام قشونی پروانه با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ اهنگ
ترانه : آترا عظیمی ، آهنگ : مرتضی پاشایی
Download new Music Bahram Ghoshouni and Morteza Pashaei License
برای دانلود آهنگ با دو کیفیت بالای (128 و 320) به ادامه مطلب مراجعه کنید ...
از نصفه شب- که عادت بیداری ست- تا صبح - که دوباره گرفتاری ست-
با عشق - که برادر بیزاری ست-، گریه نمی کنم... - که خودآزاری ست-
شاید برادرش به تو روو کرده! با تو نبرد مضحک زوو کرده!
برده تو را به آن طرف پرده، و در سرت غرور فرو کرده
...
یادت هست؟ راجع به ترکیب «نبرد مضحک زوو» چی گفتی را یادت هست؟ این شعر «شیر و پنیر و دوغ فقط کاله»ام را یادت هست؟ بعدش را چی؟ قبلش را؟ غیرتم به بستنی را؟ زبان ِ یک کمی سر شده را؟
زبان ِ بریده شده با قیچی و دستمال ساتن بنفش را؟ که بچپانی که جلوی خون را بگیرد را؟
اینکه هیپونتیزمم کنی و حافظه م رو پاک کنی و بعد وادارم کنی که حقیقت رو به یاد بیارم کار بزدلانه ایه.
فکر می کنی به خاطر هیپنوتیزم بوده؟ نه، به یه دلیل ساده، تو فراموش کردی. فراموش کردی چون واست مهم نبود.
...
پانوشت: گوشی را روشن می کنم و 17 نیو مسیج با نوبت و سر صبر خودشان را به من می رسانند... می خوانم و باز گوشی را خاموش می کنم... و بقیه اش را توی دفترم نوشته ام... و اینجا... کنون دم در کش ای سعدی که کار از دست بیرون شد...
پانوشت: سر شب داشتیم با معصومه حرفش را می زدیم. گفت شاید حالا اگه بخوننش فک کنن تو هم جوگیری که اسم مرتضی پاشایی رو آوردی توو شعرت، اونا که تاریخشو نمی دونن. گفتم نه! همون موقع بعدا ویرایشش کردم. گفت: اصن تو مرتضی پاشایی رو از کجا می شناختی؟ گفتم: فقط اسمشو شنیده بودم. از بچه ها. بعد هم اضافه کردم: تازه همون موقع بعدا توو ویرایش عوضش کردم! به جاش گذاشتم: مرتضی مطهری!!
و بعد خودم یک خنده ی خیلی بلند سر دادم! در حد قهقهه! که چه ویرایشی چه کشکی! شعری که اینقدر سوراخ باشد که به راحتی بتواند در دوران باشد بین مرتضی پاشایی و مرتضی مطهری، واقعا باید درش را گل گرفت!
پانوشت: عاشق این روحیه ی نقدکن و حقیقت پذیر خودمم. بی شوخی.
پدر مرحوم مرتضی پاشایی از سارق تلفن همراه فرزندش خواست که تلفن را به خانواده پاشایی بازگرداند | ![]() |