خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

توسل به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله گره‎گشای مشکلات

به نام خدایی که به پیامبر اسلام درود می فرستد

سلام علیکم

رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله تسلیت باد

به مناسبت 28 صفر نکته‎ای در باب توسل به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از کتاب هدهد (جلد دوم) به نقل از کتاب روضه‎های استاد فاطمی نیا تقدیم می شود :

روایتی داریم که اگر حاجتی داشتی به پیامبر صلی الله علیه و آله پناه ببر. شیخ صدوق رحمت الله تعالی علیه هم روایت کرده پیامبر صلی الله علیه و آله از جایی رد می شدند که صدای گریه کنیزی را در یک گوشه شنیدند. پرسیدند چرا گریه می‌کنی؟ گفت : مولایم پولی داده بود که چیزی با آن بخرم ولی پول را گم کرده‎ام. حضرت فرمود: من به تو این پول را می‎دهم. ظاهراً حضرت پیراهن خود را فروختند و پول را دادند. اما دوباره کنیز گریه می‎کرد. حضرت علت را پرسیدند. گفت : چون دیر کرده‎ام می‎ترسم دعوایم کند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من با تو می‏آیم و وساطت می‎کنم. به در خانه که رسیدند چون در آن زمان برای کسب اجازه جهت داخل شدن به خانه سلام می‎گفتند، پیامبر فرمود : السلام علیکم (یعنی اگر کسی هست بیاید بیرون) حضرت دو بار سلام گفتند اما جوابی نیامد و بار سوم از داخل خانه صدایی بلند شد که : السلام علیک یا رسول الله. حضرت فرمود چرا دو بار قبل جواب ندادید؟ صاحب کنیز عرض کرد: یا رسول الله ، صدای شما دلنشین بود. خواستیم این صدا را بیشتر بشنویم. قربان قدمتان ، امر بفرمایید. حضرت سفارش کنیز را کرد و صاحب کنیز هم به احترام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها او را دعوا نکرد بلکه وی را آزاد نمود.

این کنیز گوشه‎ای گریه می‎کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گره از کارش گشودند. ما هم گوشه دلمان را متوجه حضرت کنیم و از عمق جانمان عرض کنیم : یا رسول الله ، ما هم از شما می‎خواهیم دستمان را بگیرید و شفاعتمان بفرمایید. همانطور که در دعای کمیل آمده، گریه سلاح ما است و باید همین توفیق را هم از خداوند درخواست نمود. همانگونه که در دعای ابوحمزه ثمالی عرضه می‎داریم: خدایا کمکم کن به حال خودم گریه کنم.

البته باید توجه داشت که داشتن سلاح به تنهایی کافی نیست بلکه آمادگی فرد و نحوه استفاده از سلاح هم مهم است. ان‌شاء‌الله با توجه قلبی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله متوسل شویم و در گوشه‎ای بنشینیم و عرض کنیم :

یا وجیهاً عند الله اشفع لنا عند الله (ای آبرومند نزد خدا برای ما نزد خدا شفاعت فرما)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

(متن کامل کتاب هدهد را با کلیک از اینجا بخوانید)

خلاصه ای از زندگی امام حسن (ع)

رحلت پیامبر اکرم و شهادت سبط اکبرش امام حسن مجتبی و امام رضا علیهم السلام را به همه شیعیان و محبان اهل البیت تسلیت عرض می کنم

خلاصه ای از زندگی امام حسن علیه السلام

#- قال رسول الله (ص) : من احب الحسن والحسین فقد احبنی ومن ابغضها فقد ابغضنی[1] 

#- قال رسول الله (ص) : الحسن والحسین امامان قاما او قعدا

زندگی امام حسن (ع) را می توان به چهار قسمت تقسیم کرد

1- از ولادت آن حضرت تا رحلت پیامبر اکرم

2- ازرحلت پیامبر تا بعد از شهادت حضرت علی (ع)

3- ازآغاز حکومت تا صلح با معاویه

4- یعد ازصلح تا شهادت

#- اما دوره نخست زندگی امام حسن (ع)

امام حسن (ع) درشب شننبه 15 رمضان سال سوم هجری درمدینه به دنیا آمد با تولد آن حضرت مدینه غرق شادی ونشاط شد حضرت علی  اورا در پارچه زردی پچید وبه خدمت پیامبر آورد پیامبر از اینکه اورا در پارچه زرد دید ناراحت شد ودستورداد آن پارچه زرد را باز کنند واو را در پارچه سفید   به پیچند و بعد بنا به دستور خدا که فرموده بود حضرت علی بمنزله هارون برای شما هست پس   باید نام اورا شُبَرکه به عربی حسن می شود نام بگذار بعد  در گوش راستش اذان ودر گوش چپ آن حضرت اقامه گفتند بعد در روز هفتم گوسفندی را عقیقه کردند و موهای سرش را تراشیدن وبه وزن موهایش صدقه دادند گفته شده که امام حسن ازنظر شباهت مانند جدش بود لذا هروقت حضرت فاطمه لالائی می گفت این شعررا می سرود : انت شبه به ابی      لست شبیها به علی

کُنیَت آن حضرت ابومحمّد است ، و القاب آن بزرگوار: سیّد و سبط و امین و حجت و برّ و نقیّ و زکیّ و مجتبی و زاهد وارد شده است

#-  دوران کودکی امام حسن بهترین دوران بود زیراتا هشت سال   درآغوش پرمهر پیامبر اسلام بسر برد وپیامبر این دو برادررا بسیار دوست می داشت ودائم می فرمود حسن وحسین دو سید جوانان اهل بهشت هستند هر کس آنها را اذیت کند مرا اذیت کرده وهرکس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده

ونیز نقل شده که پیامبر(ص) امام حسن را بردوش خود قرار می داد وگاهی در موقع نماز امام حسن بردوش پیامیر سوار می شد وپیامبر با ملاطفت تمام آن حضرت را به زمین می گذاشت وگاهی وقتها این قدرسجده راطول می داد تا خود آن حضرت بلند می شد .

محمد اسمائیل بخاری از ابی بکره نقل می کند که گفت دیدم پیامبر را که « رایت النبی علی المنبر والحسن بن علی معه وهو یقبل علی الناس مره وینظر الیه مره اخری ویقول ابنی هذا سید » این فرزند من سید وآقا است.

#- نقل داستانی از کودکی امام حسن ع : نقل شده که وقتی پیامبر پنچ یا شش سال داشت اکثر اوقات در پای منبر پیامبر می نشست وبه سخنرانی پیامبر (ص) گوش فرامی داد و وقتی که بر می گشت خانه آنچه را که پیامبر فرموده بود برای مادر نقل می کرد وقتی حضرت علی ع به خانه می آمد حضرت فاطمه (س) آنچه را که درمسجد اتفاق افتاده بود را برای حضرت علی نقل می فرمود حضرت عرض کردند شما که در مسجد نبودید پس چه کسی این مطالب را برای شما نقل کرده است حضرت فاطمه جریان را برای حضرت نقل کرد یک روز حضرت علی مقداری زودتربه خانه می آید تا مشاهده کند فرزندش چگونه سخن می گوید

امام حسن وقتی خواست برروی متکاها بنشیند وسخن بگوید زبانش به لکنت افتاد مادرفرزندش را در آغوش کشید وفرمود تو را چه می شود فرزند گرامیم امام حسن ع فرمود : مادرجان حس می کنم مرد بزرگواری دارد به حرفهای من گوش می دهد که دراین زمان حضرت علی ع بیرون می آید وامام حسن را درآغوش می کشد .

#- دوره زندگی دوم امام حسن ع از بعد از رحلت پیامیراکرم شروع می شود که امام هشت سال بیش نداشت که دوران بسیار سختی بود ولی امام این دوران را با موفقیت وافتخار گذراند در این زمان بود که بنا به گفته مورخانی مانند ابن اثیر ابن خلدون امام حسن به همراه برادرش امام حسین درفتح شمال افریقا شرکت می نماید  که این در زمان حلافت عثمان بود

همچنین ابونعیم اصفهانی می نویسد که امام حسن در فتوحات ایران به گرگان رسید ه بودند

#- دوره سوم زندگی امام حسن بعد از شهادت حضرت علی ع بود که ازسخت ترین دوران زندگی آن امام بزرگوار است امام بعد از شهادت پدربزرگوارش مردم را درمسجد کوفه جمع می کنند و سخنرانی کردند که خیلی مردم تحت تاثیر قرار می گیرند که بلافاصله بعد از سخنرانی عبد الله ابن عباس بلند می شوند ومردم را تشویق به بیعت می کنند ومردم گروه گروه با حضرت بیعت می کنند امام حسن عبدالله ابن عباس را فرماندار بصره و قیس ابن سعد را و سعید ابن قیس وعبیدالله ابن عباس رابه فرماندهی نیروهای مسلح برگزید وبسیاری از والیان را که در زمان پدربزرگوارش در منصب بودند را گذاشت که در همان منصب باقی بمانند .

امام حسن (ع)هنوز نتوانسته بود اوضاع را درست دراختیار بگیرد که شیطنت های معاویه شروع شد لذا جلسه ای را تشکیل داد واز افرادی مانند عمرعاص و قیس ابن اشعث و جمعی از بزرگان دعوت کرد تا نقشه نابودی سپاه  امام حسن را بکشن و تصمیم گرفتن تا این روش ها را برای سرکوبی اجرا کنند :

1- به سرتاسر منطقه تحت تسلط امام حسن جاسوس بفرستند

2- نیروهای ارشد نظامی را با پول بخرند

3- شایعه پراکنی کنند که امام حسن خواهان واگذاری حکومت به معاویه است

4- وحدت کوفیان را نابود کنند وبین آنها اختلاف بیندازند

این جریانات از دید تیزبین امام حسن مخفی نماند وحتی بعضی از جوسوسان معاویه را گرفته واعدام کردند و لذا امام شروع کردند به نوشتن نامه به معاویه و نصیحت کردن ایشان، که کارگرنیفتاد بدین خاطر امام مجبورشدند درآخرین نامه بنویسند که گویا چیزی جز شمشیرنمی تواند بین من وشما حاکم باشد که با این نامه معاویه خود را آماده جنگ کرد ودرمرحله اول 60 هزارسپاه جنگی آماده کرد وبه سوی فرات فرستاد .

امام حسن هم « حجرابن عدی »را فرمود که مردم را به مسجد فراخواند مردم جمع شدند امام آنها را به جهاد فراخواند ولی متاسفانه هیچ کس گوش نداد و دعوت امام را لبیک نگفت.

عدی ابن حاتم ازاین سستی مردم ناراحت شد و اطاعت خویش وقبیله اش را اعلام کرد وبا سپاهیانش به سوی نخلیه حرکت کرد اردوگاه امام حسن ع هم حرکت کرد وبعد از آن دیگران مانند قیس بن سعد , معقل ابن قیس , زیاد ابن صعصه از آن حضرت حمایت کردند و با تلاش فقط 12 هزار نفر سپاه فراهم شد وامام مجتبی تا دیرعبد الرحمن پیش رفت ودردیر عبدالرحمن بخاطرجمع آوری سپاهیان از ایران وبصره توقف کرد وفرماندهی سپاه را به ترتیب به عبیدالله عباس , قیس ابن سعد ,وسعید ابن قیس سپرد وفرمود شماها  راهی مسکن شوید ودر  مقابل معاویه حالت تدافعی بگیرید تامن با سپاه مدائن به شما برسم.

که درآنجاه دشمنان وجاسوسان من جمله تعدادی از خوارج به امام قصد سوء کرده وخیمه آن امام بزرگوار را غارت کردند

لذا امام مجبور شد بدین دلائل صلح کند

1- روحیه ضعیف سپاهیان وتعداد اندک آنها

2- رغبت نداشتن به جنگ وتسلیم فرمانده ارشد سپاه

3- متفرق بودن کوفیان

4- خطرحمله رومیان به حکومت اسلامی

5- برافراشته ماندن پرچم مبارزه با حفظ شیعیان و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام

تاریخ شهادت امام حسن :

در شهادت آن امام مظلوم اختلاف است ، بعضى در هفتم صفر سال پنجاهم هجرى و جمعى در بیست و هشتم آن ماه گفته اند و در مدّت عمر گرامى آن جناب نیز اختلاف است و مشهور چهل و هفت سال است ، چنانچه صاحب(کشف الغمّه ) به روایت ابن خشّاب از حضرت باقر و صادق علیهماالسّلام روایت کرده است که مدّت عمر شریف امام حسن علیه السّلام در وقت شهادت  چهل و هفت سال بود که بنا به دستور معاویه توسط همسرش جعده به وسیله ی زهری که معاویه فرستاده بود صورت می گیرد و مظلومانه مانند جده اش زهرا (س)در قبرستان بقیع دفن می شوند.

 ثواب زیارت

قال رسول الله (ص):

ُ وَ مَنْ زَارَهُ فِی بَقِیعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَام . کسی که فرزندم حسن را در بقیع زیارت کند روی پل صراط قدم هایش نمی لرزد روزی که همه قدمها متزلزل خواهد شد.[2]

منابع مورد استفاده :

1-                     بحار الانوار

2-                     منتهی الامال (فصل چهارم )

3-                     تاریخ طبری

4-                     الطبقات‏الکبری،خامسة1،ص:225



[1] جلد ۴۳ ص ۲۶۴

[2]  بحارالأنوار     28 ص  39    باب 2- إخبار الله تعالى نبیه

چرا امام حسن(ع) با دختر دشمن خود ازدواج کرد؟

یکی از سؤالاتی که در زمینه زندگانی کریم اهل بیت(ع) امام حسن مجتبی(ع) مطرح می‌شود، این است که چرا حضرت با جعده که پدرش یکی از دشمنان ایشان بود، ازدواج کردند؟
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ می‌دهد:
یکی از افراد و شخصیت‌های تاریخی که در دوران امیرالمؤمنین(ع) زندگی می‌کرد و در زیر سایه مهر او امنیت یافته بود، «اشعث بن قیس کندی» بود که برای شناخت او کافی است به خطبه‌ای از خطبه‌های امیرالمؤمنین علی(ع) توجه کنیم:
امام علی(ع) در مسجد کوفه سال ۳۸ هجری سخنرانی می‌کرد، اشعث بن قیس به یکی از مطالب آن حضرت اعتراض کرد و گفت: این سخن به زیان تو است نه به سود تو، امام(ع) که او را به خوبی می‌شناخت نگاه خود را به او دوخت و فرمود: «چه کسی تو را آگاه کرد که چه چیزی به سود یا زیان من است؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت کنندگان بر تو باد ای متکبر، متکبرزاده منافقِ پسر کافر، سوگند به خدا تو یک بار در زمان کفر و بار دیگر در حکومت اسلام اسیر شدی و مال و خویشاوندی تو هر دو بار نتوانست به فریادت برسد، آن کس که خویشان خود را به دم شمشیر سپرد و مرگ و نابودی را به سوی آن‌ها کشاند سزاوار است که بستگان او بر او خشم گیرند و بیگانگان به او اطمینان نداشته باشند».(۱)
از جملات صریح امام(ع) درباره اشعث استفاده می‌شود که او قطعاً یکی از دشمنان حضرت بوده است وگرنه حضرت با دوست خود این‌گونه صحبت نمی‌کند، اما با این حال، چرا فرزندِ حضرت (امام حسن مجتبی(ع)) با دختر چنین شخصی ازدواج کرد؟
در تاریخ داستانی درباره چگونگی ازدواج امام حسن(ع) با جعده دختر اشعث بن قیس نقل شده که در اینجا به نقل آن داستان می‌پردازیم:
درباره نام دختر اشعث مؤرخان اختلاف دارند و او را سکینه، شعثاء و عایشه هم دانسته‌اند، ولی صحیح‌ترین آن جعده است(۲) و سبب ازدواج چنین بیان شده است که امیرالمؤمنین علی(ع) دختر سعید بن قیس همدانی به نام «ام عمران» را برای فرزندش حسن خواستگاری کرد، سعید گفت: به من مهلت دهید در این باره مشورت کنم و از حضور امام بیرون آمد در بین راه به اشعث بن قیس (برادرش) برخورد و جریان را به او گفت، آن مرد منافق از روی نیرنگ به سعید گفت: چگونه دخترت را به حسن می‌دهی که همیشه به او فخر بفروشد و درباره‌اش انصاف نورزد و با او بدرفتاری کند و بگوید: من فرزند پیامبر خدا و امیرالمؤمنینم و او در برابرش چنین فضیلتی نداشته باشد، پس بهتر نیست او را به پسرعمویش بدهی تا شایسته یکدیگر باشند، سعید گفت: کدام پسرعمویش؟ اشعث گفت: محمد پسر من!
آن بیچاره فریب خورد و گفت: دخترم را به پسرت دادم، اشعث شتابزده به نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و گفت: تو دختر سعید را برای حسن خواستگاری کرده‌ای؟! حضرت فرمود: بلی! اشعث گفت: آیا دختری را نمی‌خواهی که در شأن فرزندت باشد؟ حضرت فرمود: آن دختر کیست؟ اشعث گفت: جعده دختر من.
حضرت فرمود: ما با مرد دیگری در این باره گفت‌وگو کرده‌ایم، اشعث گفت: درباره آن گفت‌وگو راهی برای شما وجود ندارد، حضرت فرمود: او رفته است تا با مادر دختر مشورت کند، اشعث گفت: او دخترش را به محمد بن اشعث (پسر من) داد، حضرت فرمود: کی چنین کاری کرده؟ اشعث گفت: قبل از اینکه به اینجا بیایم و چنین بود که امیرالمؤمنین با این پیشنهاد موافقت کرد.
وقتی که سعید فهمید فریب اشعث را خورده پیش او شتافت و گفت: ای مرد یک چشم با من نیرنگ باختی؟ اشعث گفت: کور خبیث تو هستی که خواستی درباره فرزند پیامبر مشورت کنی، آیا تو احمق نیستی؟، اشعث شتابان به حضور امام حسن(ع) رفت و گفت: آیا نمی‌خواهی با همسرت دیدار کنی، چون او می‌ترسید فرصت از دست برود و بعد راه بین خانه امام و خانه خودش را فرش کرد و دخترش را به همسری امام بخشید، به این ترتیب جعده به خانه امام(ع) رفت».(۳)
از آنجا که امام حسن مجتبی(ع) فرزند پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود، هر کسی دوست داشت به گونه‌ای خود را به خاندان پیامبر نزدیک کند، اهل بیت پیامبر(ص) هم به جهت حُسن خلقی که داشتند و حتی نسبت به دشمنان مهربان بودند، با این گونه پیشنهادات مخالفت نمی‌کردند و تا خطایی از کسی نمی‌دیدند او را از در خانه خود نمی‌راندند، علاوه بر اینکه طبق داستان فوق امام مجتبی(ع) در برابر کار انجام شده واقع شدند و تن به این ازدواج دادند، ولی بعضی از تحلیلگران سبب ازدواج امام حسن(ع) با جعده را این گونه بیان کرده‌اند:‌
همان گونه که برخی ازدواج‌های رسول خدا(ص) رنگ سیاسی داشت، پاره‌ای ازدواج‌های امام حسن(ع) هم سیاسی بود، با توجه به نفوذ بسیار زیاد اشعث بن قیس در کوفه به نحوی که در جنگ صفین در به حکمیت کشاندن جنگ تلاش فراوانی داشت و مؤثر هم واقع شد، حضرت با دختر او جعده ازدواج کرد، این ازدواج صورت گرفت و البته بدون فرزند پایان یافت، جعده که نفاق را از پدر به ارث برده بود با توطئه معاویه به دشمن حضرت تبدیل شد و در یک اقدام ننگین امام حسن(ع) را زهر داد.
*پی‌نوشت‌ها:
۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۹، ترجمه: محمد دشتی، ص ۶۴، چاپ دوم.
۲. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ناشر: دارالمعرفه، ص ۵۰.
۳. قرشی، باقر شریف، زندگانی حسن بن علی، ج ۲، ترجمه فخرالدین حجازی، ج۲، ص۵۶۷ به نقل از تاریخ ابن عساکر، ج ۴، ص ۲۱۶.

انتظارات امام حسن مجتبی (ع) از شیعیان


۱. خدا محوری
از مهمترین انتظاراتی که تمام انبیأ و اولیأ از بندگان خدا، داشته‏اند و دارند این است که مردم در کارها و رفتارها خدا محور باشند و رضایت الهی و خداوندی را در تمام امور محور و اساس قرار دهند.

امام حسن مجتبی علیه‏السلام نیز که خود خدا محور و سراپا اخلاص بود، از امت اسلامی و شیعیان خویش توقّع و انتظار دارد که رضایت الهی را محور فعّالیت خویش قرار دهند. این توقّع را گاه با بیان زیان مردم محوری و خارج شدن از محور رضایت الهی ابراز می‏دارد، آنجا که فرمود:«مَنْ طَلَبَ رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ اِلَی النّاسِ؛ هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت می‏کند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا می‏گذارد.»

و گاه فوائد خدا محوری و در نظر گرفتن رضایت الهی را به زبان می‏آورد و می‏فرماید: «اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجُسْ فی قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ؛من ضمانت می‏کنم برای کسی که در قلب او چیزی نگذرد جز رضا[ی خداوندی]، که خداوند دعای او را مستجاب فرماید.»

راوی از حضرت امام حسن علیه‏السلام این مهمّ را چنین نقل می‏کند: امام حسن علیه‏السلام روز عید فطر بر گروهی از مردم گذر کرد که مشغول بازی و خنده بودند، بالای سر آنها ایستاد و فرمود: «اِنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَیسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ اِلی مَرْضاتِهِ فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفازُوا وَ قَصَّر آخَرُونَ فَخابُوا؛ به راستی، خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه برای خلق خود قرار داده است تا به وسیله طاعت او برای جلب رضایت خداوند بر یکدیگر سبقت گیرند. مردمی سبقت گرفتند و کامیاب گشتند و دیگران کوتاهی کردند و ناکام ماندند.»

رسیدن به رضایت الهی آرزوی تمام انبیأ بوده است. لذا در روایت آمده است که «موسی علیه‏السلام عرض کرد: خدایا! مرا به عملی راهنمایی کن که با انجام آن به رضایت تو دست یابم. خداوند وحی کرد که‏ای فرزند عمران! رضایت من در سختی و گرفتاری تو است که طاقت آن را نداری. موسی به سجده افتاد و مشغول گریه شد...، سرانجام وحی شد که‌ای موسی! رضایت من در رضایت تو به قضا و تقدیرات من است.»

۲. فراگیری دانش
علم و دانش کلید خیرات و دستیابی به سعادت است. بدون دانش نه راه سعادت معلوم است و نه حرکت ممکن؛ به همین جهت از مهم‏ترین مأموریتهای انبیا در طول تاریخ، تعلیم کتاب و آموزش مسائل دینی و تربیتی بوده است. از مهمترین توقّعات امامان معصوم علیهم‏السلام از شیعیان این است که اهل دانش و فراگیری حکمت باشند.

امام حسن مجتبی علیه‏السلام فرمودند: «عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیرِکَ؛دانش خود را به مردم بیاموز و دانش دیگران را یادگیر.»

خداوند تمام امکانات فراگیری دانش را در اختیار ما قرار داده است. لذا لازم است که از چشم و گوش و فرصتها بیشترین استفاده را ببریم و با فراگیری دانش، شک و شبهه را از دل و درون خویش بیرون برانیم.

امام حسن علیه‏السلام فرمود: «اِنَّ اَبْصَرَ الاَْبْصارِ ما نَفَذَ فِی الْخَیرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَْسْماعِ ما وَعَی التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ وَ اسْلَمَ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛ به راستی، بیناترین دیده‏ها آن است که در خیر نفوذ نماید، و شنواترین گوشها آن است که تذکّرات [دیگران] را بشنود و از آن بهره‏مند شود و سالم‏ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد.»

۳. اندیشیدن و تفکّر
علم و دانش آنگاه نتیجه‏بخش و ثمرده خواهد بود که با تفکّر و تدبّر همراه باشد. خواندن و فراگیری قرآن نیز آنگاه مفید و مثمر خواهد بود که با تدبّر و تفکّر همراه شود. از مهم‏ترین انتظاراتی که امامان ما از شیعیان خویش داشته و دارند، این است که اهل اندیشه و تفکر باشند. آنان این توقّع را با بیانهای مختلف ابراز نموده‏ اند.

امام مجتبی علیه‏السلام می‏فرماید: «اُوصیکُمْ بِتَقْوَی اللّه و اِدامَةِ التَّفَکُّرِ، فَاِنَّ التَّفَکُّرَ اَبُو کُلِّ خَیرٍ وَ اُمُّهُ؛ شما [شیعیانم] را به پروا پیشگی و اندیشیدن دائم سفارش می‏کنم؛ زیرا تفکّر پدر و مادر [و ریشه و اساس] تمامی خوبیها است.»

در جای دیگر فرمود: «عَلَیکُم بِالْفِکْرِ فَاِنَّهُ مَفاتیحُ اَبْوابِ الْحِکْمَةِ؛بر شما [شیعیان] لازم است که اندیشه کنید؛ زیرا فکر کلیدهای درهای حکمت است.»

راستی اگر امّت اسلامی بیشتر اندیشه و تفکّر می‏کردند و به آن عمل می‏نمودند، این همه عقب ماندگی و مشکلات نداشتند و این همه محل تاخت و تاز استعمارگران و ابرقدرتها قرار نمی‏گرفتند.
گاه دل مولا امام حسن علیه‏السلام بدرد آمده و با زبان گلایه اظهار می‏دارد: «عَجِبْتُ لِمَنْ یتَفَکَّرُ فی مَأْکُولِهِ کیفَ لا یتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ فَیجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یؤذیهِ وَ یودِعُ صَدْرَهُ ما یرْدیهِ؛ در شگفتم از کسی که در [چگونگی استفاده از] خوراکیهای خود اندیشه می‏کند ولی درباره معقولات خویش اندیشه نمی‏کند. پس از آنچه معده‏اش را اذیت می‏نماید دوری می‏کند، در حالی که سینه [و روح] خود را از پست‏ترین چیز پر می‏کند.»

راستی در کدام مکتب و مذهب جز اسلام و تشیع پیدا می‏کنید که این همه بر علم و دانش، تدبّر و تفکر، اندیشه و تعقل سفارش و تاکید نموده باشند.

۴. تلاش و کوشش
فکر و اندیشه، و یا تامّل و تدبّر، آن گاه ارزش حقیقی و عینی خویش را نشان می‏دهد که منجر به عمل و تلاش و سعی و کوشش شود، وگرنه تفکری که منهای عمل باشد، ارزش واقعی نخواهد داشت. در واقع فکری مطلوب و کارساز است که به عمل و تلاش بینجامد.

یکی از انتظارات امام حسن علیه‏السلام این است که بندگان الهی در کنار علم و اندیشه، اهل تلاش و عمل باشند. آن حضرت فرمود: «اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ وَ جِدُّوا فی الطَّلَبِ وَ تِجاهِ الْهَرَبِ وَ بادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ وَ هادِمِ الَّذّاتِ، فَاِنَّ الدُّنْیا لا یدُومُ نَعیمُها وَلا تُؤمَنُ فجیعُها وَلا تَتَوَقّی مَساویها، غُرُورٌ حائِلٌ وَ سِنادٌ مائِلٌ؛ ای بندگان خدا! پرواپیشه باشید و برای رسیدن به خواسته‏ها تلاش کنید و از کارهای ناروا بگریزید و قبل از آنکه ناگواریها به شما روی آورند و نابود کننده لذات [یعنی مرگ] فرا رسد، به کار[های نیک[ مبادرت ورزید، پس براستی نعمتهای دنیا دوام ندارند و [کسی از] خطرات و بدیهای آن در امان نیست.[دنیا[ فریبکار زودگذر و تکیه گاهی سست و بی‏اساس است.»

نکته دیگری را که حضرت مجتبی علیه‏السلام علاوه بر اصل تلاش و عمل گوشزد می‏کند و انتظار دارد که به آن توجّه شود، این است که انسان هم باید برای دنیا کار و تلاش کند و هم برای آخرت. کلام نغز و دلنشین امام حسن علیه‏السلام در این باره چنین است: «وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبَدا وَ اعْمَلْ لآخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَمُوتُ غَدا؛برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه [در این دنیا] خواهی بود. و برای آخرتت [نیز چنان] سعی و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت.»

طالب علمی به عالمی گفت: نیمه شبها و قبل از سحرها بیدار می‏شوم، درس بخوانم بهتر است و یا نماز شب؟ عالم در جواب او گفت: کاری کن که هم درس بخوانی و هم نماز شب. نه درس فدای نماز شب و عبادت شود، و نه عبادت فدای درس و منبر، نه کار بخاطر عبادات مستحبی و... کنار گذاشته شود، و نه عبادات واجب و مقداری مستحبّ بخاطر کار یا اضافه‏کاری به تأخیر افتاده و یا از دست برود.

۵. صبر و بردباری
از یک سو دنیا جای حوادث و مصائب است و از طرف دیگر، انجام عبادات و کنترل شهوات نیاز به قدرت و نیرو دارد، آنچه انسان را در مقابل حوادث و مصائب نیرومند و مقاوم می‏سازد، صبر و بردباری است و آنچه انسان را بر انجام عبادات نیرو و توان می‏بخشد، استقامت و پایداری است. و آنچه انسان را بر شهوات غالب و پیروز می‏سازد، صبر و پایداری است. از انتظارات مهمّ امام حسن مجتبی علیه‏السلام این است که شیعیان و پیروان او در تمام مراحل زندگی صابر و بردبار باشند، حضرتش در این زمینه دلسوزانه می‏فرماید: «جَرَّبْنا وَ جَرَّبَ الْمُجَرِّبُونَ فَلَمْ نَرَ شَیئا اَنْفَعُ وِجْدانا وَ لا اَضَرُّ فِقْدانا مِنَ الصَّبْرِ تُداوی بِهِ الاُْمُورُ؛تجربه ما و دیگران نشان می‏دهد که چیزی نافع‏تر از داشتن صبر، و زیانبارتر از فقدان بردباری دیده نشده است، صبری که بوسیله آن تمام [دردها و [امور درمان می‏شود.» راستی که باید گفت:
صد هزاران کیمیا حق آفرید کیمیایی همچو صبر، آدم ندید
امام مجتبی علیه‏السلام در کلام دیگری فرمود: «اَلْخَیرُ الَّذی لا شَرَّ فیهِ اَلشُّکْرُ مَعَ النِّعْمَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّازِلَةِ؛ خیری که شرّ ندارد، شکر در حال نعمت و بردباری در مقابل ناگواری است.»
کلید صبر کسی را باشد اندر دست هر آینه درِِ گنج مراد بگشاید
به شام تیره محنت بساز و صبر نما که عاقبت سحر از پرده روی بنماید

۶. دقّت در دوستیابی
رفیق و دوست عمیق‏ترین تأثیر را بر زندگی و رفتار انسان دارد، تا آنجا که گفته شده: «اَلْمَرْءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ؛ انسان بر آیین رفیقش است.» به این علّت در قرآن و روایات، سخت بر آیین دوست‏یابی تاکید و سفارش شده است. امام حسن مجتبی علیه‏السلام نیز از نزدیکترین افراد خانواده تا شیعیان انتظار دارد که در انتخاب دوست و رفیق دقّت بخرج دهند و مراقب باشند که در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.

در سفارشی به یکی از فرزندان خویش فرمود: «یا بُنَی لا تُواخِ اَحَدا حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلی اِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِی الْعُسْرَةِ؛ پسرم! با هیچ کس برادری [و دوستی] مکن مگر آنکه [اوّل] بدانی کجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده‏ای می‏باشد، هر گاه به این مسئله پی بردی و معاشرت و دوستی او را [طبق معیارها] پسندیدی، پس با او برادری [و دوستی] کن، در گذشتن از لغزشها و همدردی در سختی.»

حضرت در این باره فقط به سفارش اکتفا نکرده، بلکه گاه به معرّفی الگوهای عینی، و دوستانی که خود بر اساس معیارهای مطلوب انتخاب نموده می‏پردازد، و درباره یکی از دوستان خود چنین می‏فرماید: «او از دیدگاه من از همه مردم بزرگتر بود و اساس بزرگی او به دیده من، کوچکی دنیا در دیده او بود، از سلطه جهالت برون بود. دست دراز نمی‏کرد مگر نزد کسی که مورد اعتماد بود و سُودی در آن وجود داشت، نه شکایتی داشت و نه خشمگین و ناخشنود بود، بیشتر روزگارش را خاموش بود، پس هنگامی که سخن می‏گفت بر گویندگان و زبان آوران غلبه می‏یافت. مردی افتاده بود و مردم ناتوانش می‏انگاشتند؛ اما همین که زمان تلاش و جدّیت فرا می‏رسید، شیر بیشه را می‏ماند!.»

حضرت در ادامه بیان اوصاف دوست خوبش می‏فرماید: «کانَ اِذا جامَعَ الْعُلَمأ عَلی اَنْ یسْتَمِعَ اَحْرَصَ مِنْهُ عَلی اَنْ یقُولَ، کانَ اِذا غُلِبَ عَلی الْکَلامِ لَمْ یغْلَبْ عَلَی السُّکُوتِ، کانَ لا یقُولُ ما لا یفْعَلُ وَ یفْعَلُ ما لا یقُولُ، کانَ اِذا عُرِضَ لَهُ اَمْرانِ لا یدْری اَیهُما اَقْرَبُ اِلی رَبِّه نَظَرَ اَقْرَبَهُما مِنْ هَواهُ فَخالَفَهُ، کانَ لا یلُومُ اَحَدا عَلی ما قَدْ یقَعُ الْعُذْرُ فی مِثْلِهِ؛چون با دانشمندان جمع می‏شد به شنیدن بیشتر شیفته بود تا به گفتن. اگر در سخن مغلوب می‏شد، در خاموشی مغلوب نمی‏گشت. آنچه را انجام نمی‏داد نمی‏گفت، ولی کارهایی‏ انجام می‏داد که آن را به زبان نمی‏آورد. اگر در مقابل دو کار قرار می‏گرفت که نمی‏دانست کدامیک از آن دو خدا پسندانه‏تر است، آن را انجام نمی‏داد که نفسش می‏پسندید، هیچ کس را به کاری که زمینه عذر در آن بود سرزنش نمی‏کرد.»

فقر...


 

اگر ادعای مسلمونی داریم، نباید در کشورمون فقیر وجود داشته باشه ... مگر اینکه ...
♥•٠·˙
رسول الله ص فرمود :
زمانی خواهد آمد که خدای مردم شکم آنهاست و قبله آنان زنانشان است و دین آنان پول آنهاست و دارایی آنان نشان شرافت آنهاست .
باقی نمی‌ ماند از ایمان مگر اسمش و از اسلام مگر رسمش و از قرآن مگر درسش . مساجدشان بناهای آباد دارد ولی دلهای آنان خالی از هدایت است .

┘◄ بحارالانوار ج 22 ص 453
.
.
.
امام صادق (علیه السلام):
خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد که چه بسا بنده ام کار نیکی انجام می دهد و به خاطر آن کار او را به بهشت می برم.
حضرت داود (ع) گفت: پروردگارا، آن کار نیک چیست؟
خداوند فرمود: "برطرف کردن غم مومن ولو به یک دانه خرما باشد."
داود (علیه السلام) عرضه داشت: به راستی که کسی که تو را شناخت دیگر از تو ناامید نشود.

┘◄ جامع احادیث الشیعه، ج 16، ص 137