6- ضرب المثل تربتی؛ خر پیر و افسار رنگین
تا به امروز کتابهایی چند زمینهی ادبیات گویشی تربت حیدریه چاپ شده است. اولین این کتابها کتابی بود به نام ادبیات شفاهی روستاهای تربت حیدریه تالیف آقای محمدرضا خوشدل که بخشهای مختلفی داشت و یکی از این بخشها ضربالمثلها بود. کتابی هم جناب دکتر محمد رشید نوشتهاند با نام فرهنگ عامه تربت حیدریه و در این کتاب بخشی به ضربالمثلها پرداخته است. در کتاب خدی خدای خودم استاد قهرمان هم هرچند بخشی به ضرب المثل اختصاص ندارد اما در خلال ابیاتِ استاد گاه گاه به ضربالمثلهایی برمیخوریم که در واژه نامهی کتاب به آنها اشاره شده است. از اینها گذشته در آرشیو همین وبلاگ تا امروز حدود 150 شعر محلی تربت در طول چهار سال گذشته جمعآوری شده است که در هر شعر به چند ضربالمثل برخواهیم خورد. اینها منابع من خواهند بود در نوشتن ضربالمثلهای تربتی. دیگر اینکه پدر و مادر من تربتی بودهاند و من هم حدود 15 سال است در تربت حیدریه زندگی میکنم و هر روز در برخوردم با مردم ضربالمثلهایی شنیده و خیلی از آنها را نوشتهام. مراد من از این بخش، ضربالمثلهای گویشی است و نه ضربالمثلهایی که در تمام کشور کاربرد دارند و در تربت به لهجهی تربتی گفته میشود. پس در این بخش تنها سعی خواهم کرد ضربالمثلهایی را بیاورم که تنها مختص تربت حیدریه است و در دیگر نقاط کشور به کار نمیروند. البته این نکته را هم در نظر داشته باشید که هرچه با دقت ضرب المثلها را مورد بررسی قرار داد، نمیشود به طور قطع آن را محدود به محدودهی جغرافیایی خاصی کرد و دوستان خواننده مرا متهّم به سرقت ضربالمثلهای نقاط دیگر کشور و یا کشورهای دیگر نکنند. تنها سعی خواهم کرد و سعی خواهم کرد ضربالمثلهای تربتی را بیابم و در این بخش بیاورم. البته روشن است که از کمک شما بینیاز نیستم و شما دوستان خواننده هم میتوانید ضربالمثلهای تربتی را برایم ارسال کنید و هم مرا در نوشتن معنی و مراد ضربالمثل راهنمایی کنید.
خَرِ پیر و اُوسارِ رِنگی
این ضربالمثل گزنده یعنی «خر پیر و افسار رنگی» را در مواقعی به کار میبرند که بخواهند بگویند فلان چیز برازندهی فلان سن و سال نیست. در جوامع سنتی و محیطهای کوچک مانند شهرستانهای کوچک و روستاها بسیار مهم است که هر کس منطبق با شئون طبقهی اجتماعی و سن و سال و دیگر محدودیتهای خود رفتار کند و یا لباس بپوشد. در جستجوهایی که دربارهی این ضربالمثل داشتم دریافتم که امروزه این ضربالمثل در نقاط زیادی از کشور از جمله مناطق جنوبی مانند استان فارس و استان بوشهر کاربرد اما در ضربالمثلهای ملل اثری از آن نیافتم. برای کسی که تربتی نباشد شاید بسیار عجیب به نظر برسد که این ضربالمثل را چگونه در مورد اشخاص میشود به کار بُرد، و به کار بردن این ضرب المثل در مورد کسی که مثلا با سن و سال بالا لباسهای جلف بپوشد البته توهینآمیز به نظر میرسد. شاید دلیل این امر تفاوت فرهنگی باشد و برای درک این که چطور این ضربالمثل بهنظر توهینآمیز را به کار میبرند باید گفت که تربتیها مردمی رکگو و صریح هستند و در خیلی از موارد کسانی که با این رکگویی و صراحت خو نگرفته باشند از معاشرت با این مردم رنجیدهخاطر میشوند. شاید نیشدار بودن و گزنده بودن برای این نوع ضربالمثلها صفت مناسبتری باشد تا توهینآمیز. پس اگر در تربت شخص میانسال یا کهنسالی لباسی بپوشد که جلف به نظر برسد ممکن است بگویند: «خرِ پیر و اُوسارِ رنگی؟»
***
5- شعر محلی تربت؛ قطعه؛ سبوی کهنه؛ محمد قهرمان
برای بهتر خواندن شعرهای محلی و دیدن اعراب آن به طور کامل، خوب است از خط هما (b homa) استفاده کنید. دوستان عزیز برای دانلود خط هما کافی است روی آن کلیک کنید. این فایلهای دانلود در سایت 4shared.com قرار دارد. اگر بر روی download کلیک کنید و پس از آن گزینهی free download را انتخاب کنید، پس از باز کردن لینک دانلود جملهای را میبینید که به انگلیسی نوشته است «اینجا کلیک کنید»، با کلیک بر روی کلمهی اینجا (here) فایل دانلود خواهد شد. پس از دانلود فایلی با پسوند ttf در اختیار خواهید داشت که آنها را باید به داخل درایو c؛ پوشهی windows؛ پوشهی fonts انتقال دهید. (c:\windows\fonts) پس از انتقال، این خط (فونت) در رایانهی شما قابل مشاهده خواهد بود.
برخی قطعهها در کتاب ارزشمند خدی خدای خودم وجود دارد که استاد قهرمان در آن ضربالمثلی تربتی را منظوم کرده است اما در مقابل بعضی دیگر از قطعهها وجود دارد که قابلیت ضربالمثل شدن را دارا هستند. من ابتدا گمان میکردم این مصرع دوبیت هم ضربالمثل منظوم شده است اما هر چه گشتم نتوانستم ضربالمثلی با این مضمون پیدا کنم. مصرع چهارم این دوبیت طوری مختصر و مفید و سهل و ممتنع است که به راستی میتواند به عنوان ضرب المثل مورد استفاده قرار بگیرد. دوستان خواننده که در این مورد اطلاعاتی دارند لطفا راهنمایی بفرمایند.
اِنداخت فِلَک اُوِر زِ جویِ کُهنَه
دِلسُختِهتَرُم کِرد ز خویِ کُهنَه
انداخت فلک آب را از جوی کهنه (روزگار آب را از جوی قدیمی برگرداند، آب را از جویی انداختن به معنی خارج کردن آب از آن جوی و هدایت آن به جوی دیگری است) / دلسوختهتر کرد مرا از کرت قدیمی (به واسطهی اینکه روزگار آب را از جوی قدیمی به جوی جدید انداخت لذا کَرتِ قدیمی که از جوی قدیمی آب میگرفت خشک شد. خوی به معنی تکهای زمین کشاورزی است باغچه مانند که دور آن کمی برجستهتر است به نحوی که آب در آن میماند؛ هر خوی یا کرت از یک نقطه به جوی متصل است که میتوانند بهوسیله بستن و باز کردن برغ، که معمولا چند بیل خاک و خاشاک است، آب را به آن کرت وصل کنند و یا جدا کنند)
هِیْهاتَه که غَم از دِلِ پیرِ مُو بِرَه
خُب اُو نِمِتِرْوَه از سِوویِ کُهنَه
هیهات است (محال است) که غم از دل پیر من برود / خوب آب نمیتراواند (آب پس نمیدهد) سبوی قدیمی.
2/7/61
***