آقای نور گفته از ناتو و مسئولان مجله اشپیگل در مورد این گزارش توضیح خواهد خواست
عطا محمد نور، از رهبران قدرتمند جهادی در افغانستان گفته است اگر نام او به عنوان "دشمن" در فهرست افراد تحت پیگرد ناتو قرار گرفته و نیروهای خارجی به دنبال حذف فیزیکی او بودهاند، "واضح است که ترور دیگر شخصیتهای افغانستان [که در سیزده سال گذشته کشته شدهاند] نیز کار خارجیها بوده و دشمنان داخلی و طالبان در آن نقشی نداشتهاند."
آقای نور که امروز چهارشنبه ۱۰ جدی/دیماه (۳۱ دسامبر) در یک کنفرانس خبری در مزار شریف صحبت میکرد، از برهان الدین ربانی، رئیس پیشین شورای عالی صلح و ژنرال داود داود، از فرماندهان ارشد نظامی در حکومت افغانستان نام برد که هر دو در حمله انتحاری کشته شدند.
مجله آلمانی اشپیگل روز یکشنبه ۲۸ دسامبر، در گزارشی با نام "فهرست اوباما: تاریخچه مشکوک قتلهای هدفمند در افغانستان"، ادعا کرده بود به اسناد محرمانه سازمان ناتو دست یافته که نشان میدهد نیروهای خارجی حاضر در افغانستان فهرست بلندی از افرادی تهیه کرده بودند که باید مورد هدف قرار میگرفتند.
این مجله نوشته است که علاوه بر شبه نظامیان مخالف دولت، نام شماری از قاچاقچیان مواد مخدر و همچنین افرادی که نیاز به جمعآوری اطلاعات در مورد آنها بوده، در این فهرست دیده میشود.
اشپیگل از جمله به نام آقای نور اشاره میکند که در سال ۲۰۱۰ وارد این فهرست شده است.
با این حال آقای نور گفت که ژنرال دیوید کمپبیل، فرمانده نیروهای ناتو در افغانستان، در گفتوگو با عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی حکومت وحدت ملی تاکید کرده که قرار گرفتن نام افراد در این فهرست، الزاما به این معنا نیست که ناتو در صدد حذف فیزیکی آنها بوده است.
آقای نور در سخنان امروز خود گفت که او متحد سیزده ساله جامعه جهانی در جنگ علیه تروریسم بوده است.
او همچنین به قرار گرفتن نام خود در کنار قاچاقچیان مواد مخدر در این فهرست اعتراض کرد و گفت که مجله اشپیگل با نشر این گزارش به "آبرو و حیثیت" او لطمه وارد کرده است.
آقای نور گفت که در این مورد از مسئولان مجله اشپیگل و دولت آلمان توضیح خواهد خواست تا مشخص شود دلیل طرح چنین ادعایی از سوی این مجله چه بوده است.
روز گذشته احزاب مخالف دولت آلمان نیز خواهان تحقیق در مورد همکاری ارتش و سازمان اطلاعات خارجی این کشور در "قتل هدفمند" شماری از افرادی شدند که نام آنها در این فهرست گنجانده شده است
کتاب فلسفه ترس اثر لارس اسوندسن فیلسوف نروژی است.
شاید بتوان ترس را مهمترین احساسی نامید که بر تفکر و تعقلِ درست، سایه میافکند و آن را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. از طرفی ترس احساسی است که در تکامل انسان نقش به سزایی داشته است، چرا که یکی از بن مایه های بقا برای نژاد انسان است.
اما ما تا چه حد باید بترسیم؟ ترس چه چیزهایی را حفظ می کند و چه چیزهایی را از ما میگیرد؟ چرا با اینکه زندگیهای ما اینقدر امن شده است باز ترس بر زندگی ما سایه افکنده است؟ چرا ترس برخی مواقع جذاب است؟ وجود سایه ترس و هراس در جامعه چه تاثیری دارد؟ رابطه قدرت و ترس چیست؟
در این کتاب لارس اسوندسن نویسنده جوان نروژی، ترس را از جنبههای مختلف به پرسش میگیرد و به واکاوی آن میپردازد. به زعم نویسنده، این کتاب حملهای است به این گرایش که عملا همه پدیدهها را باید از منظر ترس مورد توجه قرار داد. یک ویژگی فرهنگ ترساین است که ترس درست زمانی سر بر آورده است که با احتساب همه جوانب، زندگی ما نسبت به هر دوره تاریخی دیگر امن تر است. با این حال مهمترین انگیزهی نویسنده در حمله علیه فرهنگ ترس، آن است که این فرهنگ، آزادی ما را کمتر و کمتر میکند.
بخشی از مقدمه کتاب در معرفی فصل های آن:
«کتاب هفت فصل دارد.
در فصل اول شرح و گزارش مختصری از فرهنگ ترس به دست می دهیم، یعنی اینکه چگونه ترس از نظر فرهنگی بدل به عینکی ذره بینی شده است که ما جهان را از پشت آن مینگریم.
در فصل دوم، می کوشیم توصیفی به دست دهم از اینکه ترس چه جور پدیدهای است و شماری از رویکردها و نگرش های مختلق از نوروبیولوژی تا پدیدارشناسی را در بر میگیرد.
در فصل سوم به بررسی نقش ترس در جامعه خطرخیز می پردازم و نشان می دهم تلاش های ما برای به حداقل رساندن خطر حاوی چه جنبه های غیرعقلانی زیادی است.
در فصل چهارم سروکارمان با این واقعیت است که ما غالبا داوطلبانه به دنبال چیزهای ترسناک میرویم - مثل ورزشها و سرگرمی های دیوانه وار - نکته منتاقض اینجاست که ما معمولا سعی میکنیم از هرچه ترس آفرین است پرهیز کینم.
در فصل پنجم نگاهی میاندازیم به مفهوم اعتماد و این نکته را به بحث میگذاریم که فرهنگ ترس تاثیری مخرب و تضعیف کننده بر اعتماد دارد - و همین متقابلا و به نوبه خود دامنه ترس را افزایش میدهد. وقتی اعتماد عمومی کاهش پیدا میکند، این کاهش تاثیری متلاشی کننده بر روابط اجتماعی میگذارد، اگر چه ترس به نوبه خود میتواند تاثیری یکپارچه کننده هم داشته باشد. این نقش یکپارچه کننده ترس در شماری از فلسفههای سیاسی اهمیت دارد، خصوصا در فلسفه سیاسی ماکیاولی و هابز.
در فصل ششم من به همین نقش ترس که بنیان برخی از فلسفههای سیاسی است میپردازم و در عین حال نشان میدهم از ترس در همین سال های اخیر در جنگ علیه تروریسمچه بهره برداریهای سیاسیی شده است.
سرانجام در فصل پایانی این پرسش را مطرح میکنم که آیا راهی برای برون رفت از ترس وجود دارد یا نه، آیا ما میتوانیم این جو ترسی را که امروزه ما را احاطه کرده است بشکنیم یا نه.
امیدوارم شاد و سلامت در کنار عشق و خانواده تون باشید...
الان که دارم با pc دایی اینا می نویسم... امشب همه شام خونه ی دایی یاشار دعوت هستیم...
ممنونم خدا جونم که هربار این فرصت رو در اختیارم قرار میدی تا بتونم در کنار عزیزانم باشم...
اما هنوز یه عزیزی هست که ازمن دور ه ...
هنوز یه عزیزی هست که برای بودنش در کنارم لحظه شماری می کنم...
می دونی که قلبم بی قرارو کم طاقت شده...
این روزا خیلی نگرانشم....
خدایا عرفانمو برام حفظ کن....و تمام بی قراری های قلبشو برطرف کن...
خیلییییییی دوستت دارم هم نفسم...تو اولین و آخرین عشق زندگیمی...
لحظه شماری میکنم تا آخر هفته همدیگرو ببینیم...
دلم برات یه ذره شده...
به بهانه ی امشب نیتی کردم...ته دلم یه آرزویی داشتم... فال حافظمو گرقتم...برام خیلی جالب بود
فالمون این شد...
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب ست و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید؟
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هرجا که نام حافظ در انجمن برآید
شب خوبی داشته باشید