کنگرهی توبهی سیاسی اصولگرایان
اصولگرایان اینبار برای اعتراف به نابلدی سیاسی و یا به قول ابتکار، بیبصیرتی دورهم جمع شدند و اعترافات دستهجمعی خود را ایراد نمودند. (+)
غلامعلی حدادعادل: ما در مورد وحدت اصولگرایان تجارب تلخ و شیرینی داریم و نمیخواهم پرونده انتخابات گذشته را باز کنم. هروقت دست به دست هم دادیم، پیروز شدیم مانند مجلس هفتم؛ اما هروقت روبهروی هم ایستادیم، شکست خوردیم... امروز رقبای ما طعم شیرین وحدت خود را چشیدهاند؛ آیا ما طعم تلخ شکست بر اثر تفرقه را چشیدهایم و آیا کافی نیست که از تجربه گذشته عبرت بگیریم؟... مهم این نیست که حدادعادل در مجلس آینده باشد، بلکه مهم این است که مجلس اصولگرا باشد؛ نه بهمعنای اینکه فلان حزب در مجلس باشد بلکه مهم این است که ما در مسیر امام و رهبری حرکت کنیم و صداقت داشته باشیم نه اینکه هرجا بهنفعمان باشد و به امام و رهبری اهانت شد سکوت کنیم و هرجا بهنفعمان نبود، حرف بزنیم. صداقت یعنی در عمل به اصول طراحی شده معتقد باشیم.
مرنضی آقاطهرانی: ما اگر از اول درست حرکت کنیم دچار اختلافات ظاهری نخواهیم شد... اقتصاد و سیاست برای برخیها بندگی و عبادت نیست در حالی که اگر سیاست برای ما عبادت باشد دچار اختلاف نخواهیم شد.
سیدرضا تقوی: شعار ما همه با هم نه همه با من است؛ هر اصولگرایی که در هر مسندی خدمت کند و هر جای کشور باشد از ماست.
محمدنبی حبیبی: اصولگرایان کاملاً در حال درو شدن هستند و حتی در یکی از استانها همه فرمانداران یکدست از اصلاحطلبان انتخاب شدهاند. به همین دلیل است که باید به ائتلاف بین اصولگرایان بهعنوان تنها راهحل فکر کنیم.
هیچ کس با شور و نشاط و سلامت و تکاپوی فرزندان اسلام مخالف نیست. «توانایی » و «ورزیدگی » کودک و پیر و جوان میهن اسلامی، آرزوی هر آدم عاقل و مسلمانی است که در کره خاکی زندگی می کند. اما سیاست های کنونی حاکم بر ورزش برخاسته از جهل و ناآگاهی و غفلت عناصر خودی و مسلمان و در جهت تامین اغراض سیاسی، فرهنگی، اقتصادی استکبار جهانی است. امیدواریم حوادث ورزشی اخیر در عربستان و قطر بتواند وجدان دست اندرکاران و سیاست گذاران ورزش را بیدار کند و دلایل قرآنی، عقلی و روائی، تجربی و مشهود و محسوس، ارائه شده در این مقاله در میان هیاهوی میادین ورزشی گم نشود و فریاد نهی از منکری در برابر «بت ورزش » محسوب شود و در اصلاح سیاست کنونی ورزش کشور مؤثر باشد. با دهها و شاید هم صدها دلیل، استعماری بودن و نامشروع بودن سیاست های حاکم بر ورزش کنونی کشور جمهوری اسلامی ایران را می توان اثبات کرد که ما در این مقاله به مواردی از آن اشاره می کنیم:
1- ورزش و بیت المال
ورزش کنونی بار گرانی بر دوش بودجه عمومی و بیت المال جمهوری اسلامی است و حق و حقوق محرومان و جانبازان و پیران و از کارافتادگان، صرف کسانی و کارهایی می شود که حکومت اسلامی هیچ وظیفه ای نسبت به تدارک آنان ندارد. این پرداخت ها، مشابهت زیادی به پرداخت «صله ها و جوائز» کلان به دلقک ها و خوانندگان و نوازندگان در عصر خلفای عباسی و سلاطین جور در طول تاریخ دارد و در حالی که مردم و اقشار زحمتکش جامعه در تامین نیازهای اولیه زندگی مثل غذا و لباس و مسکن و دارو و آموزش ابتدایی و متوسطه و ازدواج و غیره در تنگنای شدید اقتصادی قرار دارند، سالانه بیش از پانصد میلیارد مستقیم و غیر مستقیم از کیسه تولیدکنندگان و زحمتکشان مملکت در این «چاه ویل » ریخته می شود. سرپرست محترم تربیت بدنی چهارصد میلیارد بودجه سال جاری را اقرار کرده و خواهان هزار میلیارد شده اند!! چرا در حالی که هزاران مرکز آموزشی و مدرسه غیرانتفاعی شده است و آموزش و پرورش و آموزش عالی در فشار مالی است ورزش و تبلیغات ورزشی از کیسه محرومین اداره می شود. بودجه ورزش در برنامه توسعه اول و دوم بیش از هزار برابر شده است.
2- ورزش و وابستگی
همه می دانند ورزش کنونی در کل جهان با مدیریت، برنامه ریزی، سیاستگذاری، قوانین و تبلیغات نظام سرمایه داری جهانی اداره می شود و صهیونیسم جهانی در آن نقش فعال دارد. چرا ما واگن ورزش جمهوری اسلامی را به قطاری بسته ایم که خطوط آن از سالها قبل توسط سرمایه داران و صهیونیست ها به سوی مقاصد دلخواه آنان کشیده شده و کارگزاران اصلی آن را هم آنان تعیین می کنند و چرا هر روز هم بر آمار مربیان و سرمربیان و مستشاران خارجی ورزش افزوده می شود. در حالی که امام خمینی قدس سره در جریان جنگ تحمیلی یک مستشار و مربی خارجی به کار نگرفت.
3- ورزش و قمار
برد و باخت و شرطبندی و دستیابی به اموال دیگران بدون انجام کار تولیدی، توزیعی، خدماتی معقول، مصداق روشن «میسر و قمار» است و حرمت «میسر» و برد و باخت از محرمات مورد اتفاق قرآن و حدیث و فقه اسلامی است. «انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر».
4- ورزش و داوری کفار
پذیرش و رسمیت بخشیدن به نظام قضاوت غیر اسلامی، رجوع به طاغوت و از محرمات قطعی در فرهنگ قرآن و مبانی فقه شیعه است و در بسیاری از موارد در نظام ورزشی حاکم بر دنیای امروز و ایران اسلامی، داوران کافر حتی در مسابقات ورزشی کشورهای اسلامی داوری می کنند.
5- ورزش و تولی و تبری
دو اصل مهم تولی و تبری از مبانی عقیدتی و راهکارهای اساسی در زندگی مسلمانان و از ضروریات فقه اسلامی و محتوای دهها آیه از کلام خداست. اما سیاست ورزش کنونی با کشورهایی مثل آمریکا، مسابقات دوستانه برگزار می کند و اگر از نیروهای جبهه انقلاب اسلامی نترسد، با اسرائیل هم نرد ورزشی می بازد و در مسابقه با کشورهای مسلمان و کوچکی همچون قطر به خشونت و کینه می گراید. «نعوذبالله من سبات العقل »
6- ورزش و غیبت و تهمت و دروغ
به دنبال هر «باخت ورزشی » بازار غیبت و تهمت و دروغ داغ می شود و هر کس خود را تبرئه می کند و گناه! آن را به گردن دیگران می اندازد و همه آثار ضد اخلاقی اختلاف، بدبینی در غیبت ها و تهمت ها، دروغ ها، تقلب ها و رشوه های میادین ورزش هم وجود دارد.
7- ورزش و ملی گرایی
احیای روح ملی گرایی و عصبیت های گوناگون منطقه ای، کشوری، شهرستانی و تیمی با اهداف معنوی و فرهنگ فراملیتی اسلام، فرسنگ ها فاصله دارد و بسیاری از ورزشها، نه تنها گامی در جهت دوستی و همفکری و همکاری یست بلکه با آرمان بلند تقریب مذاهب اسلامی و مسلمین جهانی در تضاد کامل است.
8- ورزش و اسراف
اتلاف عمر و زندگی صدها هزار نفر و میلیونها ساعت در کاری که هیچ نقشی در تامین نیازهای واقعی دنیوی و اخروی آنان ندارد و آنان را از رشد علمی، اخلاقی، تلاش اقتصادی و آگاهی اجتماعی باز می دارد. از روشن ترین مصادیق اسراف و از گناهان فرعونی محسوب می شد «انه کان عالیا من المسرفین »
9- ورزش و «لغو» و «لهو»
تماشای ورزش و پخش مسابقات ورزشی از کانال های مختلف تلویزیونی و شبکه های رادیویی و حضور صدهاهزار نقر در میادین ورزشی از مصادیق «لغو» و «لهو» در «مقیاس میلیونی » است که به صریح قرآن، «والذین هم عن اللغو معرضون »، یک نظام اسلامی نمی تواند مروج و تبلیغات چی آن باشد و باز دیده ایم و می بینیم که این مسابقات از نماز و یاد خدا و عاشورا و توجه به سرنوشت مسلمین و حتی تامین نیازهای امروز و فردای خود بازیگران و تماشاگران هم بازداشته است.
10- ورزش و گسترش جهل و افت تحصیلی
کیست که نداند سیاست های حاکم بر تبلیغ و ترویج بی حد و مرز ورزش عامل عقب ماندگی، علمی، صنعتی، کاهش اطلاعات اجتماعی، خالی شدن کتابخانه ها و مانع بزرگ مطالعه و درس خواندن کودکان و جوانان و سبب افت درسی بسیاری از فرزندان جامعه اسلامی شده و می شود و این سیاست ها آینده علمی و استقلال فرهنگی، اقتصادی کشور اسلامی را تهدید می کند.
11- حرمت ذاتی برخی ورزشها
برخی از رشته های ورزشی مثل مشت زنی، شطرنج و هر ورزشی که زیان و اضرار قابل توجه به خود ورزشکار یا حریف و رقیب وارد آورد، از مصادیق روشن اضرار به خود یا دیگری و حرام است و در میان کارهایی که امروزه به نام ورزش تبلیغ و تعریف می شود، این گونه کارها فراوان به چشم می خورد.
12- مدح کفار و قهرمان سازی از آنان
بزرگداشت، ستایش و مدح و تعریف از ورزشکاران و مربیان و کارشناسان کافر و الگوسازی از آنان و دادن مدال و جایزه و . .. به شکل مستقیم و غیر مستقیم از نمونه های روشن «منکر» است که یک نظام اسلامی وظیفه دارد با آن مبارزه کند نه با آن هماهنگ شود.
13- ورزش و سلطه فرهنگی کفار
در ورزش کنونی، فرهنگ، زبان، لباس، قوانین، اصطلاحات، خط به گونه ای طراحی شده که زبان و لباس و استقلال کشورهای اسلامی باید خود را با نظام کفر هماهنگ کند و استکبار جهانی می خواهد همه اقشار مملکتی که استقلال خود را با خون میلیونها شهید و مجروح و جانباز خریده اند، همه اقشار، حتی سپاه و ارتش و بانوان آن را خلع اندیشه و استقلال و لباس و فرهنگ کند و شیطان بر «برهنگی فرهنگی » این ملت بخندد.
14- ورزش و نگاه حرام
نمایش اندام لخت ورزشکاران کافر و مسلمان از تلویزیون های رنگی عامل گسترش فساد و انحراف جنسی است و مسؤولانی که وظیفه دارند در جهت سلامت اخلاقی، روانی جامعه گام بردارند امروز از کانال ورزش و نمایش مسابقات ورزشی و بدنهای لخت ورزشکاران، خانواده ها را به ابتذال وانحراف جنسی می کشانند.
آویختن مدال طلا به گردن مردان ورزشکار، شرطبندی های بینندگان، گسترش جاسوسی از راه ورزش، ایجاد کینه و بدبینی نسبت به مؤمنین، قتل ها، تصادف ها، هیجان ها و مرگ و میرهایی که به خاطر سیاست های تبلیغاتی کنونی در ورزش رخ می دهد و هزاران انحراف و کمبود دیگر پیامد سیاست های ورزشی استکبار جهانی است که ما با دنباله روی و پیروی کورکوانه به سوی آن می رویم. راستی، چرا مردم کشور ما ورزشکاران را بهتر از دانشمندان، مخترعان، محققان و خدمتگذاران بشر و حتی وزراء و نمایندگان مجلس و استانداران و فرمانداران می شناسند. آیا این بی خبری نسبت به سرنوشت علمی - سیاسی خویش، ناشی از یک سیاست استعماری نیست؟ چرا در حالی که در طول هشت سال دفاع مقدس سویچ یک موتور سواری به سربازان و بسیجیان و رزمندگان ندادیم، امروز به ورزشکاران سویچ ماشین و کلید آپارتمان می بخشیم.
چرا مطالبات 9 میلیاردی چایکاران استان گیلان پرداخت نمی شود؟
چرا از رنج کشاورزان و برنج کاران و کارمندان شریف و کم درآمد هیچ نمی گوییم؟
چرا آنها که برای شکست ورزشی در قطر گریه کردند از ترور روزانه مسلمانان پاکستان، قتل عام در افغانستان و الجزایر و سودان ککشان نمی گزد.
چرا جوانان کشور ما در جریان ریز و درشت بازی های آسیایی و آفریقایی و کذایی و کجایی قرار می گیرند ولی از سرنوشت جوانان غیور فلسطینی، مصری، کشمیری، پاکستانی، و لبنانی بی خبرند، چرا ورزش بانوان کشور ما مشوق آوردن بانوان کشورهای اسلامی به این میدان فضاحت بار شده است؟! چرا دست اندرکاران صدا و سیمای ما به جای پخش چهار کانال «ورزش » و «ورزش » و «ورزش » از «حماس » و حزب الله و جنبش جهاد اسلامی فلسطین و آل انصار کشمیر و ظلومیت بی مرز افغانستان نمی گویند؟ چرا جوانان پاک و باصفای ایران اسلامی از فعالیت صهیونیسم جهانی در مرزهای آذربایجان، ترکیه، قرقیزستان، چچن بی خبر می مانند.
چرا از خالد مشعل، سیدعبدالله نوری و فضل الرحمن که بازی راستین سرنوشت را در فلسطین و تاجیکستان و کشمیر رقم می زنند، سیمای جمهوری اسلامی هیچ نمی گوید. سلام بر هر کس به چشم عقل و وحی به آفاق زندگی بنگرد و در راه ابلاغ و تبلیغ مکتب از غیر خدا نهراسد.
والسلام علی من اتبع الهدی
سردبیر : محمود مهدی پور
al-adl.ir
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شکل بندی دولت و رفتار بین المللی
ترجمه جمال گویلی
دولت سازی اولیه:
دولت سازی تلاش حاکمین برای رسمی کردن توانایی نهادی دولت در گسترش و بسط بسیج سیاسی فراگیر و کنترل سرزمینی مطابق با یک هویت اجتماعی است. در خاورمیانه ، نقص های ساختی ریشه ای این پروسه ( شکل گیری دولت) ، دولتها را با کمبودهای مشروعیت با دوام ، پریشان کرده اند(Hudson1977). به دلیل ترسیم مرزها توسط استعمار (امپریالیسم ) و نامنطبق با هویت ،نخبگان وابسته وگماشته شده در آن ها و ایجاد تشکیلات قدرت دولتهای جدید ، نخبگان دولتی بعد از استقلال نیز به حمایت خارجی و تأمین منابع به وسیله قدرتها و بازارهای خارجی به جای بالا بردن توافق داخلی نیازمندند. مانند بیشتر کشورهای خاورمیانه که این گونه بوده اند و نسبت به جامعه داخلی کمتر پاسخگو بوده اند. (ص 73 خط آخر پاراگراف اول)دولت سازی با منازعه طبقاتی همراه بود، زیرا استعمار طبقات مسلطی را پرورش داده بود که ابزار تولید ثروت را به خود اختصاص داده بودند مخصوصآ زمنیهای رعایا و منابع طبیعی (نفت) که محرک شورش توده و بسیج سیاسی بود و ساختار شکننده دولت توانایی احاطه آن را نداشت. بعدها دولت سازی برای تجمیع اولیه قدرت ، اقدام به توسعه و indisenising قواعد و مفاهیم وارداتی کرد، معمولاً این فرایند جابرانه مستلزم انتخاب بعضی از نیروهای اجتماعی و محروم سازی بعضی دیگر بود. بعد از 1970 بود که بسیاری از دولتهای منفرد به ثبات بیشتری رسیدند و شیوه حکومت داری مونارشی و جمهوری های اقتدار گرا به عنوان ودو فرم مسلط دولت در جهان عرب تحکیم شد. به هرحال هیچ کدام از این نوع رژیمها به صورت موثری مسئله فقدان مشروعیت را حل نکرده اند و دلیل آن هم تمرکز و گرایش هر دو رژیم بر انحصار گرایی قبیله ای، هسته های شخصی و قومی رایج ، جدیداً توسعه طبقات ممتاز و وابسته به دولت که هردو (نوع رژیم) توده شهروندان را وادار به مبادله حقوق سیاسی خود با حقوق اجتماعی – اقتصادی کرده و یا خواسته های آنان مبنی بر مشارکت سیاسی را سرکوب کرده اند. این نمونه های شکل بندی دولت به دنبال دست آوردهای عمیق سیاست خارجی اند: در صورتی که خود دولت مورد اعتراض قرار بگیرد ، سیاست خارجی ممکن است با آن به مانند یک تهدید خارجی برخورد کند، اگرچه اندک رفاه و حقوق سیاسی اجرا شود مشروعیت مشکوک وابسته به اعتبار اسلامی یا ملی گرایی سیاست خارجی است.
چالشهای فراروی دولت: جنبشهای فراملی
ترجمه: بهنـام روسـتا
v دولت و فراسوی آن؛ سه چشم انداز کلی
من رشد اخوان المسلمین را پس از 1928، پدید آمدن جنبش مقاومت فلسطینی را در اواخر دهۀ 1960 و یا حوادث 11 سپتامبر 2001 را به مثابه نشانه هایی از تحول سیاسی در منطقه،برای این منظور ذکر نکردمتا نشان دهم که دولتهای خاورمیانه ای مواردی استثایی نیستند. این موضوع، درونمایۀ بخشهای نخست این کتاب در زمینه های تاریخ، جنگ و منازعه بود. مانند هر جای دیگر، دولتهای خاورمیانه ای نیز ممکن است خواهان کنترل روابط میان خود و تحدید نفوذ دولتهای دیگر باشند. وقوع جنگ و برجستگی نگرانیهای امنیتی، مؤید این مطلب است. اگر چه، نیروهایی به جز دولت یعنی نیروهای غیردولتی و «فراملی» که عبارت از نیروهایی هستند که جوامع را ورای دولتها به یکدیگر پیوند می دهند نیز از اهمیت فزاینده ای برخوردارند و در واقع در تلاش برای استفاده از دولتها، اعم از منطقه ای و بین المللی در جهت نیل به اهداف خود هستند.
در دوران پیشامدرن نیز همچون دوره های معاصر، فراملی گرایی بخشی جدایی ناپذیر از سیاست منطقه ای است. همچنین، مبحثی محوری در دانش روابط بین الملل است؛ رشته ای که در سالهای اخیر به گونه ای فزاینده به موضوع نیروها و جنبشهای فراملی پرداخته و آنها را به عنوان نیروهایی که فراسوی دامنۀ دولت به معنای رایج کلمه می شناسد که بر سیاستگذاریها و نتایج کار دولتها اثر می گذارند.[1] این موضوع، بخشی از نقد وارد بر واقعگرایی به عنوان یک چارچوب نظری و در عین حال، پرداختن به گونه های جدیدی از سیاست (مانند پراکندگی جمعیت و شبکه های مذهبی) و تعاملات اجتماعی همراه با جهانی شدن است. بحث دربارۀ فراملی گرایی، دستاوردهای مهم میان رشته ای در مطالعۀ طیفی از موضوعات از قبیل جهانی شدن، پراکندگی جمعیت، بازیگران غیردولتی و نظام فراملی جوامع داشته است. این رویکرد، امکان بحث دربارۀ شیوه هایی از بررسی را فراهم می آورد که در آنها دورنمای یک بازیگر «غیردولتی» و فراملی می تواند بهبود یابد و یا برعکس، دیدگاههای معمول در دانش روابط بین الملل و سیاست منطقه تقویت شود. افزون بر این، رویکرد مزبور امکان تحلیل آن دسته از روشهای بررسی را فراهم می آورد که در آنها خاورمیانه می تواند چالشهای عمومی خود را در معرض تحلیلهای اجتماعی و سیاسی قرار دهد. چنان که در بخشهای پیشین اشاره شد، این گونه ارجاع انتقادی همچنین روشهایی را مطرح می کند که در آنها نه تنها سیاست جوامع معاصر بلکه تحولات تاریخی هم امکان بازاندیشی می یابند. بدین ترتیب، خاورمیانه می تواند به عنوان محلی برای آزمودن مقاصد نظری وسیعتری به کار رود.