مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان کرمان درباره تقویت جذب توریسم زمستانی گفت: وضعیت اقتصادی مردم چندان خوب نیست و باید کمی شرایط بهتر شود. ما هر کاری که از دستمان برآمده، برای سفر ارزان انجام دادهایم.
علی مهاجری درباره برنامههای توریسم زمستانی این استان اظهار کرد: تبلیغات و بهینهسازی مربوط به جذب توریسم را انجام دادهایم و آمادگی میزبانی از گردشگران را داریم و تنها منتظر گردشگر هستیم تا ما از آن پذیرایی کنیم. ورود گردشگر در این مقطع از سال کمی اُفت میکند و هر چه به تعطیلات نوروز نزدیک شویم، فعالتر میشود. ما هیچ مشکل خاصی در این زمینه نداریم...............ادامه مطلب
عکس از : اینترنت
واژه " زمستانی "، صفتی ست که برای صعودهایی که در فصل زمستان انجام میشود بکار میرود.اما برای من در " مقصود و مفهوم " استفاده از این صفت و یا "شاخصههای ارزش گذاری آن" ، ابهاماتی وجود دارد.
آنچه که مسلم است - حداقل بصورت عرفی - این است که تأکید بر " زمستانی بودن " فلان صعود لابد چیزی بر ارزشهای آن می افزاید که بر آن تأکید می شود. بعنوان مثال ما عبارت : " صعود تابستانی قله دماوند" را هیچوقت نشینده ایم و این قطعاً به مفهوم انجام نشدن صعود در تابستان نیست در عین حال چنانچه صعود آن در زمستان انجام شود صعود کنندگان بر استفاده از عبارت " زمستانی " تأکید عمدی دارند.
رمز و راز تأکید بر زمستانی بودن یک صعود در چیست؟
اصولاً چه صعودهایی " زمستانی " تلقی می شوند؟
آیا منظور از " زمستانی" بودن یک صعود، دقیقاً حد فاصل زمانی اول دی ماه تا آخر اسفند ماه است؟
آیا " زمستانی " بودن یک صعود ، بر ارزش های فنی آن صعود میافزاید و یا بر آن تأکید دارد؟
آیا بارش های حداکثری زمستان، بیشینه برودتی هوا ، ضریب بالاتر رخدادهای غیر قابل پیش بینی ، شرایط امدادی دشوارتر و مواردی از این دست در زمره عواملی هستند که موجب ارزش گذاری فنی بالاترِ صعودهای زمستانی می شوند؟
آیا اگر عوامل فوق بصورت تمام و کمال در یک صعودی که بر فرض در تاریخ 25 آذر برگزار شده است وجود داشته باشد، آن صعود فاقد ارزش های یک صعود زمستانی تلقی میشود؟
آیا - با این فرض که قاعدتاً اوج صعوبت صعودهای زمستانی بدلیل عواملی مانند حداکثر بارش برف و یا حداکثر برودت هوا در میانه بهمن ماه است - در چنین حالتی ارزش های فنی صعودی که در اوایل دی ماه برگزار میشود با صعود مشابه که در اواسط بهمن برگزار می شود یکسان است؟
نمونه سئوالات فوق ً در زمره مواردی هستند که گرچه جسته و گریخته در ذهن بنده وجود دارد با اینحال بصورت کاملاً شخصی بر این باور هستم نمره تمام و کمال یک " صعود زمستانی " تنها موقعی به آن تعلق میگیرد که با حداکثر شرایط زمستانی توأم باشد. در عین حال اذعان می کنم که نمی توان صعودی را که مثلاً در اوایل دی ماه انجام می شود ( با صعوبت های خاص زمستانی کمتر) زمستانی تلقی نکرد. نه ، آنهم زمستانی ست منتها با نمره و ارزش فنی کمتر !
نمونه بارز چنین موردی برنامه اخیر در " صعود زمستانی دره یخار " است. بله این صعود هم زمستانی ست ولی اجرای چنین صعودی در نیمه بهمن ماه که قاعدتاً بایستی مواجه با اوج بارشهای برف و اوج برودت هوا و اوج سایر شرایط نامساعد دیگر باشد می توانست بلحاظ ارزش گذاری فنی بسیار متفاوت باشد با صعود فعلی که در دهه اول دی ماه (و با پیش فرضِ حداقل بارش و حداقل برودت هوا ) برگزار میشود.
- پیمایش و صعود درّه یخار حتی در تابستان هم برای خودش برنامه ای جدی، سنگین و با ارزش تلقی میشود!
- برای تمامی اعضای عزیز تیم " صعود زمستانی درّه یخار " آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.
دیر زمانی است که مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا میدارند که در میان اقوام گوناگون، نامها و انگیزههای متفاوتی دارد. در ایران و سرزمینهای همفرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام میبرند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق کامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سالها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سیام آذرماه و بامداد یکم دیماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار میشود؛ اما میدانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمیشده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیینهای ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد. خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایینترین نقطه افق جنوب شرقی میرسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب میشود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز میگردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر، در ششماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانهروز خورشید اندکی پایینتر از محل پیشین خود در افق طلوع میکند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایینترین حد جنوبی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجاییهای طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز میگردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمالشرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته میشد و آنرا گرامی و فرخنده میداشتند. در گذشته، آیینهایی در این هنگام برگزار میشده است که یکی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمههای آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراکیهای فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند. بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام کیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار میآمده است و امروزه کارکرد خود را در تقویم میلادی که ادامه گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه میدهد. فرقههای گوناگون عیسوی، با تفاوتهایی، زادروز مسیح را در یکی از روزهای نزدیک به انقلاب زمستانی میدانند و همچنین جشن سال نو و کریسمس را همچون تقویم کهن سیستانی در همین هنگام برگزار میکنند. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم کهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینکه نام نخستین ماه سال آنان نیز «کریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز میگردد و پیش از آن، آنگونه که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل کرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه میگیرد. نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک، قهرمان بزرگ ملی ایران بودهاند، سخت گرامی و بزرگ دانسته میشد و از آن با نام «خرم روز» یاد میکرده و آیینهایی ویژه داشتهاند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده میشود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. همچنین در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است که با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است. هر چند برگزاری مراسم شب چله و میلاد خورشید در سنت دینی زرتشتیان پذیرفته نشده است؛ اما خوشبختانه اخیراً آنان نیز میکوشند تا این مراسم را همچون دیگر ایرانیان برگزار کنند. البته در شبه تقویم نوظهوری که برخی زرتشتیان از آن استفاده میکنند و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست، زمان شب چله با 24 آذرماه مصادف میشود که نه با تقویم طبیعی انطباق دارد و نه با گاهشماری دقیق ایرانی و نه با گفتار ابوریحان بیرونی که از شب چله با نام «عید نود روز» یاد میکند. از آنرو که فاصله شب چله با نوروز، نود روز است. امروزه میتوان تولد خورشید را آنگونه که پیشینیان ما به نظاره مینشستهاند، تماشا کرد: در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته میشده که یکی از مهمترین آنها چارتاقی نیاسر کاشان است که فعلاً تنها بنای سالم باقیمانده در این زمینه در ایران است. پژوهشهای نگارنده که در سال 1380 منتشر شد (نظام گاهشماری در چارتاقیهای ایران)، نشان میدهد که این بنا بگونهای طراحی و ساخته شده است که میتوان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را با دقت تماشا و تشخیص داد. چارتاقی نیاسر بنایی است که تولد خورشید بگونهای ملموس و قابل تماشا در آن دیده میشود. این ویژگی را چارتاقی «بازه هور» در راه نیشابور به تربت حیدریه و در نزدیکی روستای رباط سفید، نیز دارا است که البته فعلاً دیواری نوساخته و الحاقی مانع از دیدار پرتوهای خورشید میشود. هر ساله مراسم دیدار طلوع و تولد خورشید در چارتاقی نیاسر، و بررسی نظریه نگارنده، با حضور دوستداران باستانستارهشناسی ایرانی و دیگر علاقهمندان، در شهر نیاسر کاشان برگزار میشود.
حافظ در شب یلدا