حالا شاید این نبودن طولانی شد و چه بسا دائمی،شایدم کوتاه بود معلوم نی
دلایل خاص خودمو دارم :
اول اینکه دم دمای امتحانامه و بخاطر قضیه تصادفم از درسام خیلی عقب افتادم و باید جبران کنم
دوم اینکه اینجا یه عده مریض منتظر بودن من پست بذارم تا بیان هر شر و وری تو نظرات بگن و مثلا منو عصبانی کنن! راستش من مث سهیل با صبر و حوصله و خون سرد نیستم و حوصله اینجور آدما رو ندارم و بخاطر همین همش بحث پیش میومد و هم داش سهیل ناراحت میشد هم جو اینجا بهم میریخت از طرفیم خیلی از شماها جای درک کردن من و سهیل بیشتر ازمون انتقاد میکنید و همه تقصیرا رو گردن ما میندازید و انگ بی اعصابی و ... بهمون میزنید! خلاصه اینکه تا وختی اوضاع به همین شکل باشه احتمالا من فعالیتی نمیکنم و فک کنم این بهترین کار باشه
یه خبر هم واستون دارم،احتمالا یه نویسنده جدید به جمعمون اضافه میشه،ایشالا که با اون نویسنده مهربون باشید و غریب نوازی کنید و عده ای عقده هاشونو سر اون بدبخت خالی نکنن
ایام به کام
#عارمین
بغرامک مصلوبه و جسمی منهار
لجلک یا محبوبی لمشی علی نار
بخاطر اشتیاقم به تو مصلوب شدم و جسمم ضعیف و ناتوان است.
اما بخاطر تو محبوب من حتا در آتش هم می روم .
نارک ما راح تفیها بدی خلیها ولعانه
روحی انت مدفیها ولو لا تبقا بردانه
آتش عشقت را خاموش نخواهم کرد و می گذارم روشن و سوزان بماند.
آغوش تو مرا گرم می کند و اگر نباشی سردم می شود .
قصه و بدی کفیها و نخربة ، عمرة ، کبرة ، ضغرة ، "مش سألانه "
می خواهم این قصه را پایان دهم که همه چیز خراب شد،باز از نو ساخته شد، بزرگ شد باز کوچک شد ، و "هیچ چیز برایش مهم نیست ".
بغرامک مصلوبه و جسمی منهار
لجلک یا محبوبی لمشی علی نار
بخاطر اشتیاقم به تو مصلوب شدم و جسمم ضعیف و ناتوان است.
اما بخاطر تو محبوب من حتا در آتش هم می روم .
لاکنت بعمری مهضومه و لا حتارت بأمری
راح ابقا بحبک مغرومه لأخر عمری
هرگز درزندگیم اندهگین نبودم و برای انجام کاری دودل نشدم.
مرهون عشقت باقی خواهم ماند تا آخرین دقایق عمرم.
حبک غلغل جو عروقی ... و بوجدانی
عشق تو دررگهاو احساسم جریان پیدا کرد.
نارک ما راح تفیها بدی خلیها ولعانه
روحی انت مدفیها ولو لا تبقا بردانه
آتش عشقت را خاموش نخواهم کرد و می گذارم روشن و سوزان بماند.
آغوش تو مرا گرم می کند و اگر نباشی سردم می شود .
انه و قصه و بدی کفیها نخربة ، عمرة ، کبرة ، ضغرة ، ، "مش سألانه "
من می خواهم این قصه را پایان دهم که همه چیز خراب شد،باز از نو ساخته شد، بزرگ شد باز کوچک شد ، "هیچ چیز برایش مهم نیست ".
بغرامک مصلوبه و جسمی منهار
لجلک یا محبوبی لمشی علی نار
بخاطر اشتیاقم به تو مصلوب شدم و جسمم ضعیف و ناتوان است.
اما بخاطر تو محبوب من حتا در آتش هم می روم .
شو بتسوه کلل المسکونه انت و مش فیها
انت محلیها بعیونی وانت مضویها
خانه هیچ ارزشی ندارد وقتی تو در آن نیستی
تو هستی که آنجا را درچشمم زیبا و روشن کرده ای .
بخسرة العالم واربحتک مش خسرانه
دنیا را باختم اما تو را بردم پس ضرر نکردم ...
نارک ما راح تفیها بدی خلیها ولعانه
روحی انت مدفیها ولو لا تبقا بردانه
آتش عشقت را خاموش نخواهم کرد و می گذارم روشن و سوزان بماند.
آغوش تو مرا گرم می کند و اگر نباشی سردم می شود .
انه و قصه و بدی کفیها نخربة ، عمرة ، کبرة ، ضغرة ، مش سألانه
من می خواهم این قصه را پایان دهم که همه چیز خراب شد،باز از نو ساخته شد، بزرگ شد باز کوچک شد ، و تمامی ندارد.
از ابوهریره -رضی الله عنه- روایت است که رسول الله
صلی الله علیه وسلم- فرمود:
‹‹احْرِصْ عَلَى مَا یَنْفَعُکَ وَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَلا تَعْجَزْ وَإِنْ أَصَابَکَ شَیْءٌ فَلا
تَقُل:ْلَوْ أَنِّی فَعَلْتُ کذا, کَانَ کَذَا وَکَذَا، وَلَکِنْ, قُلْ: قَدّرَ اللَّهِ وَمَا
شَاءَ فَعَلَ فَإِنَّ (لَوْ) تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّیْطَانِ››. (صحیح مسلم)
«به آنچه که برایت منفعت دارد، حریص باش. وازخداکمک
بگیر و ناتوان مباش. و اگر دچار مصیبتی شدی، مگو: اگر
چنین می کردم، چنان می شدبلکه بگو: تقدیر الهی چنین
بود واوهر چه بخواهد، انجام می دهد. زیرا کلمة «لو»
(اگر) دروازة امور شیطان را باز می کند.
صدق رسول الله(ص)
از ابن عمر روایت است که رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود:
‹‹مَنْ سَأَلَ بِاللَّهِ فَأَعْطُوهُ وَمَنِ اسْتَعَاذَ بِاللَّهِ فَأَعِیذُوهُ وَمَنْ دَعَاکُمْ فَأَجِیبُوهُ
وَمَنْ صَنَعَ إِلَیْکُمْ مَعْرُوفًا؛ فَکَافِئُوهُ, فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا مَا تُکَافِئُونَهُ؛ فَادْعُوا
لَهُ حَتَّى تَرَوْا أَنَّکُمْ قَدْ کَافَأْتُمُوهُ››. (ابوداود ونسائی)
«هر کس بخاطر الله، خواستار پناهندگی شد،اوراپناه دهید.
هر کس بخاطر الله، چیزی خواست به او بدهید.
هر کس شما را دعوت کرد بپذیرید.
هر کس به شما نیکی کرد، جواب نیکی اش را بدهید.
اگر نتوانستید، برایش آنقدر دعا بکنیدکه به گمان
خود، حقش را ادا کرده باشید.»
یه ترانه نوشته بودم به اسم یکی بود یکی نبود
البته شباهتی به این نداشت .
مرتضی از سوژش خوشش اومد ولی نساختش .
روزی که این ملودیو ساخت لوله استودیو ترکیده بود و آب همه جا رو برداشته بود .
داشت لواشک می خورد که رفتم اینو نوشتم رو اون ملودی .
خیلی دوسش داشت
هر کی میومد تو استودیو اول اینو می ذاشت که بشنوه .
تنظیمم که میلاد ترابی زد و شد این ...
ترک یک آلبوم یکی هست
راستی هنوز یکی هستاااااا یادتون نره
فیس بوک شاهین دلیوند:
این پستو تو فیس بوک شاهین دلیوند دیدم
یادمه میخواستیم بریم کربلا
اولین بار قرارشو پارسال تو یه کنسرت گذاشتیم
من و مرتضی و مهدی کرد و حسین کیا
قبل محرم بود همه چی جور شد جز پاسپورت من که برگه هاش تموم شده بود و من نتونستم برسونم پاسپورتمو
روز آخر بود واسه اینکه بتونم پاسپورتمو بدم و نرسیده بود دستم
ساعت دو ظهر بود که رفیقم واسم آوردش گفت تمدیدش کردم
من اینقدر ناراحت بودم که دوس داشتم بمیرم
یهو گوشیم زنگ زد
مهدی کرد بود
گفت همین الان پاسپورتتو بده که بدم محمود با ماشین ببره برسونه
خلاصه منو طلبید
خیلی از اینکه من و مرتضی و مهدی و محمود داریم میریم از جمع گروهمون و نایب الزیاره ایم خوشحال بودم
تا اینکه یهو مرتضی بستری شد
دوباره غم دنیا اومد رو سرم
اینکه برم و جاش بزارم
برم و بیام و ببینم که نیست
ما رفتیم و قرار شد مرتضی سه روز بعدش مرتضی و مصطفی بیان
نیومد
نشد
اون تخت لعنتی نزاشت مرتضی بیاد
اما الان میبینم که کلی نایب الزیاره داشته
مرتضی رفت پیش آقام حسین
شاید سخت باشه گفتنش
اما یه شب تو حرم امام حسین بودم
گفتم یا حسین تورو به غریبیت قسم عذابش نده
یک سال عذاب کشیده نذاشته کسی از دردش بدونه
لبخند زده حتی تو بدترین شرایط
بستشه دیگه
یا برگردونش به این دنیا به خاطر طرفداراش بخاطر خونوادش بخاطر جوونیش به خاطر ماها که وابسطه ایم بهش
یا بی درد ببرش پیش خودت
جات خوبه میدونم
راحت شدی از این دنیا
دوستت دارم مرتضی
تا ابد
دلم تنگته
دلم تنگه مثه ابرای تیره
در آستانه یکسالگی وبلاگ
نیمه های دیماه وبلاگ ما یکساله میشود و این روزها یادآوری خاطره هیجان سال گذشته نیز خالی از لطف نیست و شاید حاوی نکات آموزنده ای باشد که به قیمت ضررهای 50 درصدی بدست می آید. هیجانی که درست برعکس امسال بود و همین سهم هایی که این روزها در قیمتهایی کمتر از ارزش واقعی و ارزش دفتری بخاطر هیجان منفی سهامداران صف فروش میشود سال گذشته در همین روزها در قیمتهایی شاید دوبرابر امروز و بیشتر بخاطر هیجان مثبت صف خرید می شد.
در ادامه مطلب نگاهی داریم به خاطره سقوط شاخص و شروع به کار وبلاگ در سال گذشته.