میلاد عبادیپور درباره این مصدومیت می گوید:«در بازی با نوین کشاورز در تهران دچار پیچیدگی مچ پا شدم به همین دلیل مجبور شدم در تهران بمانم و زیر نظر دکتر فرهادی کارهای فیزیوتراپی ام را دنبال کنم.»
او ادامه داد:« طبق تشخیص پزشک مچ پایم دچار پارگی خارجی شده و باید چند روز دیگر فیزیوتراپی داشته باشم تا مشخص شود که پارگی داخلی هم دارم یا نه؟ هنوز در این مورد هیچ چیز مشخص نیست.دوست دارم هرچه زودتر به بازیها برسم، نام این مصدومیت را بدشانسی نمیگذارم چون در ورزش حرفهای چنین اتفاقاتی طبیعی است.سالهای قبل هم بازیکنانی مثل حمزه زرینی ، آرش کمالوند و... در بازی های لیگ مصدوم شدند و به خاطر رهایی از آن مجبور به دور شدن از مسابقات بودند، این دفعه این مساله قسمت من شد. اگر پزشک تیم تشخیص بدهد دچار پارگی داخلی هم شدهام باید چهار هفته استراحت داشته باشم.»
از او درباره سطح کیفی لیگ امسال سوال کردیم که عبادی پور گفت:«سطح کیفی لیگ خیلی بالاست و برنامهریزی هم حرفه ای است. فصل قبل برنامه مسابقات بسیار فشرده بود و این مسئله کار را برایمان سخت میکرد ولی امسال اکثر تیمهای حاضر قدرتمند و مدعی هستند و نتیجه هیچ یک از مسابقات قابل پیشبینی نیست. به طوری که ما توانستیم تیم نوین کشاورز را در ارومیه سه بر صفر ببریم.هیچ کس انتظارش را نداشت که آنها در تهران ما را شکست دهند برای همه باخت ارومیه در تهران غیر قابل پیشبینی بود ولی این اتفاق افتاد.پس نباید نتایج نیم فصل دوم را براساس نیم فصل نخست پیش بینی کرد.»
دریافتکننده قدرتی تیم ملی والیبال کشورمان در ادامه گفت:« الان از هرکسی که میپرسم نام چهار یا پنج تیم را برای راهیابی به پلی اف اعلام میکند ولی مطمئن هستم در جمع چهار تیم برتر تیمی هم وجود خواهد داشت که هیچ کسی پیشبینیاش را نمی کند.»
اما حرف های پایانی عبادیپور.آنجا که او در خصوص رفتن" سعید معروف" به تیم زنیت کازان روسیه حرف زد و گفت:«در شرایط حرفهای همه میدانند یک والیبالیست باید حرفهای رفتار کند. معروف تصمیمی گرفت که هم برای خودش و هم روی والیبال کشورش تاثیر مثبت میگذارد.اگر این شرایط برای من هم پیش میآمد بهترین گزینه را انتخاب میکردم و میرفتم! لیگ روسیه جزو بهترین لیگهای دنیاست و میتواند در رشد والیبال سعید هم تاثیر مثبتی داشته باشد.ورمیلیو پاسور ایتالیایی هم که به جای " سعید " در ترکیب قرار گرفته کارش بسیار حرفهای و سطح بالاست ولی برای شناسایی کامل تمام بازیکنان تیم نیاز به زمان دارد.»
ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.
بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.
کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد.
کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد."
پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد.
بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد.
کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد.
پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟"
پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم."
ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند.
هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.
دیدار دو تیم نوین کشاورز تهران و شهرداری ارومیه از رقابت های هفته دوم دور برگشت لیگ برتر عصر امروز در خانه والیبال تهران و با استقبال نه چندان خوب والیبال دوستان برگزار شد که در نهایت این تیم جوان و پرانگیزه نوین کشاورز بود که توانست تیم بدون باخت شهرداری ارومیه را شکست داده و اولین باخت این تیم را در این رقابت ها رقم زند.
در طول ست دوم این دیدار شهرداری برتری محسوسی نسبت به حریف داشت که در میانه های این ست میلاد عبادی پور از ناحیه موچ پا هنگام فرود از دفاع روی تور دچار آسیب دیدگی شد و به دلیل مصدومیت پوریا فیاضی دیگر دریافت کننده این تیم، سیدعباسی مجبور شد از فرهاد پیروت پور پشت خط زن تیمش در این پست استفاده کند که همین امر موجب ضعف شدید ارومیه در دریافت اول شده بود. اما با اینکه بازیکنان این تیم در هر دو وقت استراحت فنی پیروز به سمت نیمکت رفتند در عین حال نتیجه این ست را به تیم حریف واگذار کردند وحساب 25 بر 22 به نفع میزبان در پایان ست دوم بر روی تابلوی امتیازات نقش بست.
دوستـــــان این اولین باخت شهرداری بود و هنوز هم صدر جدوله.
عکسی که توی بیمارستان هستند را آقای پیام محمودی ، برادر آقا شهرام گذاشتن اینستا و گفتن خداروشکر اتفاق خاصی نیوفتاده برای آقای عبادی پور
برتش (جهادی در آتش) روایتگر تلاش مردی در گرمای دهلران مستند تلویزیونی (برتش) جهادی در آتش با پرداختن به جهاد اقتصادی کشاورزی نمونه در سیمای مرکز ایلام تهیه و تولید شد. این مستند تلویزیونی 25 دقیقه ای با هدف معرفی کشاورزی که در گرمای طاقت فرسای دشت دهلران مزرعه ای سرسبز را با کار و جهاد واقعی ایجاد کرده است می پردازد . جهادی در آتش که با توجه به عنوان سال جهاد اقتصادی و توجه به فرهنگ کار و تلاش در قالب مستندی تلویزیونی به تمام ابعاد زندگی ، کار و فعالیت آقای صادق کاوری زاده در شهرستان دهلران که از شهرهای مرزی و جنوبی استان است و به عنوان کشاورز نمونه و تلاشگر معرفی شده پرداخته است . این مستند با استفاده از شیوه ی گزارشی و گفتار متنی به معرفی ابعاد مختلف تلاش این کشاورز می پردازد.
جهت مشاهده این مستند زیبا روی لینک زیر کلیک کنید...
http://www.negahmedia.ir/media/show_video/12390/
باران به شدت می بارید و مرد درحالی که ماشین خود را در جاده پیش می راند، ناگهان به خاطر لغزنده بودن جاده، تعادل اتومبیلش به هم خورد و به سمت خارج جاده منحرف شد. از حسن امر، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیک های آن داخل گل و لای گیر کردند و راننده هر چه سعی کرد نتوانست آن را از گل بیرون بکشد.
به ناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و به سمت مزرعه ی مجاور دوید و در زدد. کشاورز پیر که داشت کنار شومینه استراحت می کرد، به آرامی آمد و در را باز کرد.
راننده ماجرا را شرح داد و از کشاورز درخواست کمک کرد. پیرمرد گفتکه ممکن است از دستش کاری برنیاید، اما اضافه کرد؛ بذار ببینم «فردریک» چیکار می تونه برات بکنه!
لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یک قاطر پیر را گرفت و با زور او را بیرون کشید. تا راننده شکل و قیافه ی قاطر را دید، باورش نشد که این حیوان پیر و نحیف بتواند کمکش کند؛ اما چه می شد کرد، در آن شرایط سخت به امتحانش می ارزید.
با هم به طرف جاده رفتند. وقتی به ماشین رسیدند، کشاورز یک سر طناب را به اتومبیل بست و سر دیگرش را محکم چفت کرد دور شانه های فردریک (یا همان قاطر!) و سپس با زدن ضربه روی پشت قاطر، داد زد: یالا، پل فردریک، هری تام، فردریک تام، هری پل… یالا سعیتون رو بکنین… آهان فقط یه کم دیگه… یه کم دیگه… خوبه… آفرین، تونستین.
راننده با ناباوری دید که قاطر پیر موفق شد اتومبیل را از گل بیرون بکشد! با خوشحالی زائدالوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی از او، گفت: هنوز هم نمی تونم باور کنم که این حیوون پیر تونسته باشه چنین کاری رو انجام بده!! حتماً هر چی هست زیر سر اون اسم های دیگه ست. نکنه یه جادویی در کاره؟
کشاورز پاسخ داد: ببین عزیزم، جادویی در کار نیست. اون کارو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یه کار تیمی می کنه. آخه می دونی، قاطر من کوره!
«من نمی توانم» یک کوچه ی بن بست است!
لئوفلیچه بوسکالیا