خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

به یه معدن هم رحم نمیکنن!

وبلاگ طنزهای یک م.ر.سیخونکچی نوشت:

تو این نقش رو به من دادی تا بدبختم کنی. این معلمه تو یه روستاس و در ظاهر اوضاعش خوبه. اما کم‌کم تو اون روستا یه معدن پرعیار پیدا میشه که وضع مردم رو خوب میکنه. بعد حکومت میاد دست میزاره رو اون معدن و مردم روستا رو بیچاره میکنه!

وبلاگ "طنزهای یک م.ر.سیخونکچی" نوشت:

این پنجمین طنز روزانه بنده برای بولتن روزانه جشنواره عمار است:

چهار بار شکست در تست بازیگری آقا «هوشی» را مجبور کرد تا راه خطرناکی برای بازیگر شدن انتخاب کند. کارگردان در پنجمین روز در اتاقش نشسته بود و داشت تست بازیگری می‌گرفت که یک نفر در را باز کرد و...

یک نفر: آقای کارگردان... آقای کارگردان...

http://harfema.ir/11678

بیشتر بخوانید

نماد حاکمیت که زن دوم هم دارد!

وبلاگ طنزهای یک م.ر.سیخونکچی نوشت:

سومین شماره طنز «بازیگری به سبک اکران» که در بولتن روزانه جشنواره فیلم عمار کار شده است

روایت نو،به نقل از وبلاگ  طنزهای یک م.ر.سیخونکچی نوشت:

آقا هوشی جوانیست عاشق سینما که سه روز است میرود به یک
دفتر فیلمسازی تا تست بازیگری بدهد. دو دفعه قبلی چندان بخت با او یار نبود و
کارگردان او را بیرون انداخت. حالا ماجرای سومین دفعه را بخوانید:

 

*

 

کارگردان: میگم برو بیرون…

 

http://revayatno.ir/

بیشتر بخوانید

من چال میکنم، پس هستم!

وبلاگ طنزهای یک م.ر.سیخونکچی نوشت:

برای بولتن روزانه جشنواره فیلم عمار طنز روزانه مینویسم؛ درباره سینما. در شماره چهارم اولینش منتشر شد و اگر عمری بود هر روز منتشر خواهد شد. این همان اولینش است که البته با کمی تلخیص بعلت کمبود جا در شماره چهارم منتشر شده است.

وبلاگ "طنزهای یک م.ر.سیخونکچی" نوشت:

اینجا یک دفتر فیلمسازی است. گروه در مرحله پیش تولید هستند و کارگردان به دنبال یک بازیگر است. افراد مختلفی برای تست دادن به دفتر می‌آیند. در این شماره و شش شماره بعد، ماجراهای تست دادن یک جوان عشق بازیگری را در اینجا دنبال کنید. ضرر ندارد!

*

کارگردان: سلام جانم... بفرما بشین.

جوان: بله... سلام.... چشم...

http://harfema.ir/11398

بیشتر بخوانید

اسپرسو، ترک یا فرانسه؟!

 مصاحبه ای با طعم قهوه اسپرسو

وقتی بی مقدمه با مدیر یک کافی شاپ مصاحبه میشود

 

 

      ساعت حدود 19:20 دقیقه. عصر شنبه ای زیبا از سیزدهمین روز دی ماه. برنامه ی عصرگاهی رادیو آوای پاسارگاد در حال اجراست که یکی از اعضای رادیو ستارخان سری به اتاق رادیو می زند تا درخواستی داشته باشد. ( در پرانتز لازم است بگویم که همه ی کسانی که تبلیغات خود را به دست رادیو آوای پاسارگاد سپرده اند با نام: خانواده ی آوای پاسارگاد خوانده می شوند.) مدیر "کافی شاپ اسپرانزا" در حال صحبت با کارگردان برنامه است که ایده ای به ذهن گوینده می رسد، سرضرب این طور عنوان می کند که: حضور مدیر محترم کافی شاپ اسپرانزا سلام عرض می کنم.  الان یکی از مدیران خوش اخلاق در کنار ما هستند، یه فاصله موسیقی از اتاق فرمان می گیریم، بر می گردیم با یه مصاحبه ی جذاب در خدمت شما خواهیم بود.

و صدای موسیقی بالا می رود.

          مدیر کافی شاپ تا به خود بیاید، متوجه میشود ناخواسته به یک گپ و گفت صمیمانه دعوت شده است. لبخند بر لب می گوید: من فکر می کردم فقط ما بلدیم مشتری رو با زبون خاصمون بِکِشیم توو کافی شاپ. شما از ما هم واردتری براری اینکه طرفو توو عمل انجام شده قرار بدی.

       کارگردان می خندد و می گوید: اینه دیگه آقای گواهی. گوینده جماعت اینه! به خصوص اگه شَمّ خبرنگاری م داشته باشه. دیگه اونوقته که باید بگی: پدر بگرید...... مادر عزاداری کند.

      هر دو می خندند. آقای گواهی می گوید پس بذار عزاداریمون خوش طعم تر باشه اونم با قهوه.! اجازه بدین برم سه تا قهوه بیارم، بعد در خدمتم. کارگردان اعلام می کند نیازی نیست و مدیر کافی شاپ می گوید: ترجیح می دهم قهوه هایم را بخورید و بعد با شما مصاحبه کنم.      

      چاره ای نیست. قبول می کنیم. آقای گواهی آماده میشود که به سمت کافی شاپش برود. در طبقه ی بالا. و تا آمدن دوباره ش به اتاق رادیو، گوینده تصمیم می گیرد چند بار اعلام  کند که قرار است مصاجبه ای زنده و جتماً جذاب را بشنویم. و اینکه اگر سایر دوستان هم علاقمندند تا با آنها مصاحبه ای انجام شود می توانند به اتاق رادیو آوای پاسارگاد بیایند و اعلام آمادگی کنند.

  در آستانه ی در اتاق رادیو، مدیر کافی شاپ می گوید: راستی انتخاب کنید: قهوه ی ترک؟! اسپرسو یا فرانسه؟ من و کارگردان اسپرسو سفارش می دهیم و آقای رضوی- دیگر همکارمان، قهوه ی ترک.

         آقای گواهی می رود تا  با سینی قهوه برگردد و مصاحبه را آغاز کنیم.

    با برگشتن آقای گواهی، کارگردان رادیو- آقای جسن زاده یکی دیگر از آن اصطلاحات مخصوص به خود را به کار می برد. در حالی که مدیر کافی شاپ، سینی حاوی سه لیوان قهوه  و مخلفات داخلش را روی میز می گذارد، کارگردان با شیطنتی که در کلامش موج میزند این جمله را می گوید که: آروم باش آقای گواهی. هیچی نیست فقط باید گفت: افتادی توو هچل قناری!!!! اونم بدون برنامه ریزی.

      مدیر کافی شاپ با خوشحالی می گوید: این چالش ها را دوست دارد. بعد هر دو می خندند و هر کدام از ما قهوه ای را که سفارش دادیم هم می زنیم تا کمی مز مزه کنیم و  سپس گزارش شروع شود. این شرط آقای گواهی ست: "تا قهوه ام را امتحان نکنید، کلامی حرف نمیزنم"!!!!

قهوه را نوشیدیم و......   

 

The Interview - 2014

ارزش‌گذاری از 4 کارگردان سال‌اکران عنوان‌فیلم
1 Seth Rogen & Evan Goldberg 2014 The Interview

 

  • آقایان کارگردان و نویسنده ی "مصاحبه" ، "مسخره بازی هدفدار" را جایگزین "مسخره بازی بی هدف" کردن ، اسمش انقلاب نیست. اسمش ماستمالی کردن ضعف کمدی امروز است! انقلاب یعنی جایگزین کردن کمدی واقعی به جای مسخره بازی های مد شده ی این سال ها و پنهان کردن هدف ، پشت یک کمدی ناب! همین.