خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

پیرلو ناجی برشا می‌شود

اولین تیم دوران بازیگری آندره‌ا پیرلو در آستانه ورشکستگی قرار دارد و به همین دلیل هافبک ایتالیایی حال حاضر یوونتوس قصد دارد به این تیم دسته دومی برای نجات از انحلال کمک مالی کند.

برشا اولین تیمی بود که پیرلو دوران بازیگری‌ خود را با آن در سال 1995 آغاز کرد و پس از سه فصل حضور در این تیم، راهی اینتر شد. پیرلو پس از اینتر هم راهی میلان شد و از آنجا به یوونتوس پیوست. در این دو باشگاه پیرلو مجموعاً پنج قهرمانی در سری A‌ و دو قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا کسب کرد.

برشا به دلیل مشکلات مالی فراوان در آستانه انحلال است اما پیرلوی 35 ساله قول داده است که ناجی تیم زادگاهش شود.

وی در گفت‌وگو با نشریه جورناله دی‌برشا، گفت: من برای گرفتن این تصمیم با افراد برجسته‌ای صحبت کرده‌ام، افرادی که در فوتبال واقعاً از جایگاه مهمی برخوردار هستند. شما می‌دانید که برشا برای من چقدر مهم است و من به خاطر وضعیت تیمی که مرا بزرگ کرد، واقعاً متأسفم. من هر کاری از عهده‌ام ساخته بوده است برای کمک به برشا انجام داده‌ام و با مسئولان این امر گفت‌وگو‌هایی طولانی داشته‌ام. من باز هم با آنها تماس خواهم داشت و دست از کمک به برشا برنمی‌دارم.

در همین حال رسانه‌های ایتالیایی همچنین خبرهایی منتشر کرده‌اند حاکی از آنکه روبرتو باجو، اسطوره فوتبال ایتالیا که او هم سابقه چهار فصل بازی در برشا را دارد و دوران بازیگری‌اش را در این تیم به پایان رساند، ممکن است به استادیون ماریو ریگامونتی برگردد و در نقش سرمربی برشا فعالیت کند.

برشا که در آخرین بازی خود در سری B موفق شد فروسینونه را شکست دهد، در حال حاضر در رده پانزدهم جدول رده‌بندی لیگ دسته دوم فوتبال ایتالیا قرار دارد.

دانشجوی مشروطی !


پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید تختخواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده بود. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود؛ « پدر»
با بدترین پیش داوری‌های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند؛
پدر عزیزم؛
با اندوه و افسوس فراوان برایت می‌نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می‌خواستم جلوی رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با ماریا پیدا کردم. اون واقعاً معرکه است. اما می‌دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت. به خاطر تیزبینی‌هایش، خالکوبی‌هایش، لباس‌های تنگ، موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. این فقط یه احساسات نیست. ماریا به من گفت: ما می‌تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. ماریا چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی‌زنه. ما اون رو برای خودمون می‌کاریم و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای معامله با کوکائین و اِکستازی که احتیاج داریم، فقط به اندازه‌ی مصرف خودمون. در ضمن، دعا می‌کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و ماریا بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه و می‌دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز مطمئنم که برای دیدارِتون برمی‌گردیم. اونوقت تو می‌تونی نوه‌های زیادت رو ببینی...
با عشق؛ پسرت، جان
پاورقی: پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست. من بالا هستم، تو خونه‌ی دوستم تامی. فقط می‌خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه‌ی مدرسه که روی میزمه. دوستت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود بهم زنگ بزن!!