خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

واقعا زیباست...

درخیابان چهره آرایش مکن/ازجوانان سلب آسایش مکن

زلف خود از روسری بیرون مریز/ در مسیر چشم ها افسون مریز

یادکن از آتش روز معاد/طره ی گیسو مده بر دست باد

خواهرم دیگر تو کودک نیستی/فاش تر گویم عروسک نیستی

خواهر من این لباس تنگ چیست/پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟

                    پوشش زهرا مگر اینگونه بود؟

خواهرم ای دختر ایران زمین/یک نظر عکس شهیدان را ببین

شعر از مرحوم آقاسی

 

همیشه تاکید کرده ام که ما محصول ِ آنچه میخوانیم ، آنچه میشنویم و آنچه میبینیم ؛ هستیم .

باورهای ما ، چیزی فطری یا ودیعه ی الهی نیستند ، مجموعه مکرراتی ست که در گذر زمان از اطراف ِ خود ( جامعه ، خانواده و ... ) کسب کرده ، بدانها عادت کرده و حالا در محتوای آگاهی ِ خود بعنوان ِ " مبرهنات یا یقینیات " ذخیره کرده ایم ... , و حالا آنها را مسلم فرض گرفته و تمام جهان و محتویاتش را با آنها به قضاوت مینشینیم

 

بله بارها و بار اینها را گفته ام ...

 

حال اما هنوز هم عزیزانی برایم کامنت مینویسند که :

تو درد ِ ما را نمیفهمی چون بچه پولداری 

تو نمیفهمی درد ِ ما را چون مثل ما دچار فلان بیماری نیستی 

تو علی بی غمی چون مثل ما بچه ی فلان شهرستان نیستی 

تویی که هیچ غمی نداری ، نمیتوانی از عدالت خدا سخن بگویی 

و ...

 

 

برای شروع ؛ اول این کتاب را ، دقیق ، با حوصله و با آرامش ، مطالعه کن :

قانون ِ شفا        نوشته ی کاترین پاندر     ترجمه ی گیتی خوشدل 

 

بعد اگر باز خوشبختی ِ من برایت جای سوال داشت ، با هم گفتگو خواهیم کرد 

 

بهت بدجوری وابسته ام که اینجوری بهم ریختم همه حرفامو تا امروز نگفتم تو دلم ریختم تو پیشم نیستی و هرشب دارم از غصه می پوسم دلم میگیره وقت خواب که چشماتو نمی بوسم چه لحظه های بیرحمی داره صبرم تموم میشه تو نیستی و یه روزخوش تو دنیا آرزوم میشه تمام سهم من از تو همین بوده که تنهاشم روزایی که تورو می خوام فقط دلتنگ تو باشم . . . نمیشه زندگی بی تو هنوزم باورش سخته تو رفتی و خیال ِ تو هنوزم روی این تخته تو این خونه بدون تو شبا تاریکتر میشه جای خالی آغوشت به من.نزدیکتر میشه همش حس میکنم کم کم دارم از یاد تو میرم چه سخته درک این احساس که دستاتو نمی گیرمبهت بدجوری وابسته ام که اینجوری بهم ریختم همه حرفامو تا امروز نگفتم

دانشگاه

کاش می شد که عمر این شب ها ، مثل موهای مشکی ات کوتاه ...
به خودم وعده می دهم که برو! ته این جاده می رسد تا ماه!

بیست سال است یک نفر دارد، در دلم انتظارمی کارد
بیست سال است دوستت دارم، از همان عصر دوم دی ماه

که خدا آفرید دستم را بسپارد به دست های خودت
بسپارد به دست های کسی ٬ که ندارد از عاشقی اکراه

شاید از ازدحام دلتنگی ست ،هر کجا می روم همانجایی:
لب ساحل / کرانه های خلیج/ کوچه پس کوچه های کرمانشاه

چندروزی ست با خیالاتم ، خواب تاریخ را به هم زده ام
آه چیزی نمانده کشته شوم مخفیانه به دست نادرشاه

تب؟ ندارم نه! حال من خوب است . باخودم حرف می زنم؟ شاید!
بهتر از این نمی شود حال شاعری که بریده نیمه ی راه

شعر با من بگو مگو دارد ، زندگی بچگانه لج کرده!
نیستی و بهانه گیر شدم ... نیستی و بدون یک همراه ...

دوست دارم که با خودم باشم ، دوست دارم به خانه برگردم،
چندروزی بدون مردم شهر ، فارغ ازهای و هوی دانشگاه

باخودم حرف می زنم ،شاید راه کوتاه تر شود قدری
که به آخر نمی رسد این راه... نه! به آخر نمی رسد این راه!

رویا باقری

مرتضی پاشایی عزیز

بالاخره رفت !!

 

همونی که گریه میکردیم با صداش ...

 

همونیکه کلی خاطره داریم با آهنگ هاش

 

پر کشید و رفت !

 

همونیکه یادمون آورد یکی هسسسسست !!

 

همونی که یادمون داد عاشقی جاده یک طرفست !!

 

مرتضی ؟؟؟ چرا نیستی ببینی

 

مثل عصر پاییزی شده رنگ و رومون !!!

 

متنفریم از این جمعه نحس که تو رو از ما گرفت

 

خوبه که بهمون حق میدی که داریم دل میزنیم ، دق میکنیم  کم کم !!

 

تو همونی بودی که نبض احساسمون تو دستاش بود ...!

 

چرا ؟؟؟ چرا حالا نیستی که بازم با شعرات گریه کنیم و خاطره بسازیم

 

چجوری باید یکشنبه تو رو به خاکی بسپریم که سرردهه ؟؟؟

 

به قول خودت ... داریم میبازیمت ...رفتی ولی .. بد رفتی !

 

روحت شاد مرتضی عزیز

 

http://www.axgig.com/images/42822145709110477687.jpg