خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

453. راضی‌ام

نشستم دارم برای کارم فصلی را که در مورد «معماری» است می‌خوانم. رسیدم به شاخصه‌های معماری اسلامی-ایرانی و نویسنده دارد از دو رو داشتن معماری ما می‌گوید. یادم می‌افتد که «شاه‌عباسی‌»ای که کشیدم روی بشقاب «مینا»م، نیاز به تصحیح دارد. بلند می‌شوم از سماور آب داغ می‌ریزم توی کاسه که وقتی یخ کرد، بنشینم گلم را درست کنم. قبل از بیرون آمدن از آشپزخانه قابلمۀ آشی که بار گذاشتم چک می‌کنم که اوضاعش رو به راه باشد. با چوبک آنجاهایی از گل که بد کشیده‌ام پاک می‌کنم. بشقاب را می‌گذارم کنار. دوباره برمی‌گردم به معماری. نویسنده دارد می‌گوید بیرون معماری ما گنگ است و هر چه قال و مقال دارد، در درونش است. هانی نیرو دارد پشت سر هم تکرار می‌کند رفتم در میخانه حبیبم، خوردم دو سه پیمانه و از میان نوت‌های «موسیقی» صدای شکستن جام‌های باده می‌آید مثلا. معماری ِ که تمام شد، بعدش باید بروم سراغ «تراژدی» که تکلیف درسی‌ام است. از آن که فارغ شدم، اگر وقتی مانده بود، نوبت به «داستان» می‌رسد که این هم مشق است. آخر شب هم باید برسم به بشقاب مینا و شاه‌عباسی‌هاش.

هیچی. فقط خواستم بگویم راضی‌ام. از محاصره شدن بین این همه زیبایی راضی‌ام. این هم یک جور دانشجوی فلسفه بودن است!

453. راضی‌ام

نشستم دارم برای کارم فصلی را که در مورد «معماری» است می‌خوانم. رسیدم به شاخصه‌های معماری اسلامی-ایرانی و نویسنده دارد از دو رو داشتن معماری ما می‌گوید. یادم می‌افتد که «شاه‌عباسی‌»ای که کشیدم روی بشقاب «مینا»م، نیاز به تصحیح دارد. بلند می‌شوم از سماور آب داغ می‌ریزم توی کاسه که وقتی یخ کرد، بنشینم گلم را درست کنم. قبل از بیرون آمدن از آشپزخانه قابلمۀ آشی که بار گذاشتم چک می‌کنم که اوضاعش رو به راه باشد. با چوبک آنجاهایی از گل که بد کشیده‌ام پاک می‌کنم. بشقاب را می‌گذارم کنار. دوباره برمی‌گردم به معماری. نویسنده دارد می‌گوید بیرون معماری ما گنگ است و هر چه قال و مقال دارد، در درونش است. هانی نیرو دارد پشت سر هم تکرار می‌کند رفتم در میخانه حبیبم، خوردم دو سه پیمانه و از میان نوت‌های «موسیقی» صدای شکستن جام‌های باده می‌آید مثلا. معماری ِ که تمام شد، بعدش باید بروم سراغ «تراژدی» که تکلیف درسی‌ام است. از آن که فارغ شدم، اگر وقتی مانده بود، نوبت به «داستان» می‌رسد که این هم مشق است. آخر شب هم باید برسم به بشقاب مینا و شاه‌عباسی‌هاش.

هیچی. فقط خواستم بگویم راضی‌ام. از محاصره شدن بین این همه زیبایی راضی‌ام. این هم یک جور دانشجوی فلسفه بودن است!

شخصیت و حضورش در داستان

به عمل معرفی اشخاص داستان و پرورش آنها در جهت مورد نیاز داستان، شخصیت پردازی میگویند. شخصیت یکی از ستون های یک داستان است . و شخصیت پردازی کار سختی برای داستان نویس است . آنقدر این موضوع اهمیت دارد که عنصر شخصیت تبدیل شده به کی از عناصر شش گانه داستان و همینطور قدرت تحلیل و نگاه یک نویسنده را میتوان از شخصیت پردازی او در کارهایش شناخت . اگر در داستان انگیزه ها مطرح باشد شخصیت مطرح است.

 

 

هر چه شناخت آدم از شخصیت های مختلف بالا باشد ، قطعا میتواند در داستان شخصیت را دقیق تر توصیف کند و نشان بدهد . به عنوان مثال شما یک درخت را از نزدیک دیده اید و برگها و تنه آن را لمس کردید . زیر سایه آن استراحت کردید . وقتی میخواهید آن درخت را در داستانتان توصیف کنید هم جزئیات را و هم احساس خود را از آن درخت بیان میکنید . و توصیف شما دقیق و تصویری و زنده میشود . و از حالت کلی و توصیف بی فایده در میآید .

برای پرداخت و توصیف شخصیت هم شما باید شخصیت ها را بشناسید . حتی از نزدیک با شخصیت هایی که میخواهید آنها را توصیف کنید برخورد داشته باشید . تا شخصیت داستان شما زنده و پویا و از طرف مخاطب درک شود و مخاطب با او احساس نزدیکی کند. برای پرداخت شخصیت در داستان ها چهار راه عمده وجود دارد :

1-عمل و کنش آنها (انگیزه اعمال هم مهم هستند)   

2-صحبت و گفتگوی شخصیت

3-دادن اطلاعات مهم درباره ظاهر او

4-اظهار نظر دیگران درباره او و نوع رفتار با او.

چند راه فرعی هم برای شخصیت پردازی وجود دارد . یکی از آنها حس گیری نویسنده است. یعنی نویسنده خود را جای شخصیت بگذارد. حس گیری در سبک رئالیسم پیشینه زیادی دارد. یکبار نویسنده ای برای درک شخصیتی که در داستان قرار بود مسموم شود ، سم ضعیف شده به خود تزریق کرد ! (عجب نویسنده ی... )

 

اما بر اساس پیشنهاد بسیاری از نویسنده های حرفه ای ، برای شخصیت پردازی در داستانتان از شخصیت های زنده که دیده اید و با آنها در ارتباط هستید ، شخصیت داستانتان را بسازید .

نکته دیگر : تحول در شخصیت در داستان سه نوع است . تحول در منش . تحول در سرنوشت. تحول در عقاید.

 

پیشنهاد خودم این است که آدم هر چه ارتباطش با مردم بیشتر و صمیمی تر باشد ، آدم ها را دقیق تر و بهتر میشناسد . مثل آنهایی که تاجر هستند آن هم از نوع اصیل و قدیمی، که واقعا روانشناس های حرفه ای و مردم شناس های دقیقی هستند . خلاصه شخصیت پردازی خیلی مهم است . خیلی از داستان های بزرگ از شخصیت های خاص و دقیق خود بزرگ شده اند. البته همانطور که در ابتدای نوشته ذکر شد شخصیت پردازی کار ساده ای نیست .

 

بخش دیگر مطالعه کتب شخصیت شناسی و روانشناسی آدم ها است . کتب بسیاری هم درباره شخصیت پردازی از نگاهی فنی و هنری وجود دارد. اما من دو کتاب جامع و علمی میشناسم که بسیار خوب هستند. کتب نظریه های شخصیت دوان شولتز و یا روانشناسی روابط انسانی رابرت بولتون دو کتاب دقیق و جامعی هستند . این کتب در رشته روانشناسی کتب مهم و بزرگی هستند.درباره شخصیت حرف و نظریه  بسیار بسیار بسیار زیاد است . اما تا حد مقدماتی و کلی در باب شخصیت در داستان به همین بسنده میکنیم .

 

در آخر، هیچ چیز ارتباط صادقانه و صمیمی با شخصیت های دور و اطرافمان، و پرسیدن از آرزو هایشان، و از غم و شادی شان، و از خواسته هایشان، نیست. مخصوصا برای ما که اسم خود را گذاشتیم نویسنده ! 

 

ان شاءالله ادامه دارد...

هیتلر بجای خودکشی فرار کرد!

یک نویسنده یهودی جدیدا مدعی شده است که هیتلر تا قبل از مرگ در شهر۱۲ هزار نفری لیورمانتو برزیل زندگی کرده و مردم آنجا او را با لقب آلمانی پیر خطاب می کردند.

مجله مهر: سیمونه، نویسنده یهودی مدعی آن است که هیتلر بجای خودکشی به آرژانتین گریخته و پس از به ماتو گروسو در برزیل وارد شده است. او گفته است که عکس بالا در سال ۱۹۸۴ و دو سال قبل از مرگ هیتلر گرفته شده است. مطابق با این ادعا هیتلر در این عکس کنار نامزد خود است.

سیمونه که «هیتلر در برزیل؛ زندگی و مرگ» را به نگارش درآورده، مدعی است که دوستان هیتلر نقشه گنجی را به او داده و هیتلر نیز در پی یافتن این گنج بوده است. او اصرار دارد که بگوید هیتلر از معشوقه خود برای مخفی نگاه داشتن هویت واقعی اش استفاده کرده است.


 

نویسنده خودکشی هیتلر در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ را رد کرده است و درخواست کرده که برای اثبات ادعایش دوباره آزمایش DNA گرفته شود. او گفته است که: «من هم در ابتدا به این ایده خندیدم و فکر می کردم یک شوخی است، اما کم کم متقاعد شدم که داستان صحت دارد.»

سیمونه دو سال در شهری کوچک در نزدیکی  مرزهای بولیویا حضور داشته و این نظریه را پایه گذاری کرده است.

پس از جنگ جهانی نیز تاریخ نگارانی ادعا کردند که هیتلر در آلمان نمرده است و او پس از خروج از آلمان به آمریکای جنوبی رفته است. «ویلیامز» و «دونستان» در کتابی که سال ۲۰۱۱ درباره هیتلر منتشر شد ادعا کرده بودند که هیتلر با «اوا براون» به سوی پاتاگونیا در آمریکای جنوبی فرار کرده و پیش از آن که در سال ۱۹۶۲ در سن ۷۳ سالگی بمیرد با دو دختر خود زندگی کرده است.

گفتنی است بعدها این نظریه توسط یک فرد آرژانتینی به فیلمی مستند نیز تبدیل شد.

راز باغ اقدسیه در مقام مقاسیه با تهران مخوف

      تهران مخوف رمان مرتضی مشفق نخستین رمان اجتماعی است. وی با تکیه بر اصول صحیح رمان نویسی و با محور قرار دادن زن به مفاسد درونی جامعه ایران اواخر عهد قاجار و اوایل عهد پهلوی پرداخته و ناامنی اجتماعی سال‌های پس از مشروطیت را که به یاس عمومی ناشی از به نتیجه نرسیدن انقلاب مشروطه منجر گشته بود، بیان می‌کند.

      در رمان "راز باغ اقدسیه" نیز نویسنده سعی دارد تا به افکار خود نظم بخشد تا آلام و التهابات جامعه را روایت کند.

      در رمان یاد شده معمایی دیگر، به همان اندازه ناگشودنی جلوه گر است و فرد را به هر کیفیتی به زندگی فرا می خواند. چرا که راه دیروز بسته است!

      در "راز باغ اقدسیه" چشم و گوش نویسنده از بسیار دیدن و بسیار شنیدن پر است، از این رو  به انزوا نشسته و از فقر درماتیک، شکوه ها دارد.

      پس گسیخته خیالان آن را بخوانند و چنانچه خوانند، بدانند که در خیال خود گم خواهند گشت و به گمانم چون بازوهای ترازو بالا و پایین خواهند شد.