آقاجان! اینها درک ندارند و فهم ندارند که خدای حضرت محمّد (صلّیاللهعلیهوآله) است که به همه اینها هم توجّه و نظر دارد و سر پا ایستادهاند و زندگی میکنند و درک نمیکنند که اگر لحظهای خدای همین پیامبر به آنها نظر نداشته باشد در یک لحظه نیست و نابود میشوند.
وبگاه "عشق یعنی با خدا تنها شدن" نوشت:
سلام به آقای خوبان عالم!
سلام به مولایمان و صاحبمان آقا امام زمان(عج)
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
اما کدام آزادی ...؟
آزادی طبقاتی است. آزادی لیبرالی و ... حرف مفت است
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سوسیالیستی از یک پیر زن دوران انقلاب در تلویزیون پرسیدند از آزادی که بدست آورده اید و استالینیسم از بین رفته خوشحالید؟ گفت آری. ما سابق نان داشتیم، بهداشت داشتیم، کودکستان داشتیم،کار داشتیم، بازنشستگی داشتیم ولی حق برگزاری اعتراضات نمایشی نداشتیم. حالا ولی هیچکدام را نداریم در عوضش آزادیم تا برای کسب آن چه نداریم اعتراضات نمایشی بگذاریم و بهداشت بخواهیم نان بخواهیم کار بخواهیم...
این است که آزادی پوشالین بدون دموکراسی حقیقی و عدالت اجتماعی فقط آزادی بی بند و بار برای ثروتمندان است.
این نوع آزادی تعریفی است که جان استوارت میل از آزادی کرده است و صراحتا گفته است آنها که نان برای خوردن ندارند حق دارند با پرچم ما نان می خواهیم تا جلوی نانوائی بروند و عقایدشان را آزادانه بیان کنند ولی حق تعرض به نانوائی را ندارند چون آغاز نقض مالکیت خصوصی و خشونت است. میلیونها انسان آزاد می توانند با آزادی کامل نظریاتشان را جلوی نانوائی بگویند تا بمیرند. زنده باد آزادی طبقاتی؟؟!!
استادمون امروز در آخر کلاس ، برای جمع بندی حرفاش گفت : به قول گالیله:بیچاره مردمی که نیاز به قهرمان دارند !
هدی که یکی از همکلاسی های باهوش کلاسمونه هم تند و سریع گفت : بیچاره مردمی که قهرمان ندارند !
آقای دکتر ... با بی تفاوتی گفت : خانم محبی ! این نظر شخصی شماست !! و خواست از کلاس بره بیرون که هدی گفت : این جمله من نیست ، این جمله حکیم ارد بزرگ در کتاب سرخ است
استادمون هم گفت : من نه نظریه قاره کهن حکیم و نه کهکشان اندیشه و نه حتی جملاتش را قبول ندارم ... و هدی هم گفت : این نظر شخصی شماست !
استاد بد اخلاقمون آتیش گرفت : وایساد و با صورت و گوش های سرخ ، نیم ساعت هر چی فحش و دری وری به دهنش می رسید به حکیم ارد بزرگ داد !
من هم که عاشق افکار ارد بزرگم داغون شدم چند بار دستم رو بردم بالا که به استاد بگم بابا ول کنین چرا بحث رو شخصی کردین ! چرا بجای استدلال نظری ، فحش میدین ؟! اما آقای به اصطلاح دکتر بی ادب نزاشت حرفمو بزنم ...
وقتی که در کلاس رو محکم کوبید و رفت همکلاسی ها دور صندلی هدی که اشک دور چشای قشنگش جمع شده بود رو گرفتن و می گفتن انتقام ما رو از این مردک گرفتی ! دم حکیم گرم !!! یکی از پسرای کلاس گفت : ارزش قهرمان رو الان می فهمیم دو ترمه این جناب استاد پدر هممون رو در آورده اما امروز پدر خودش درآمد چون ما قهرمانی مثل خانم محبی داشتیم . هدی خندش گرفت جالب بود چشماش پر اشک اما لبهاش می خندید ...
آره به قول حکیم ارد بزرگ :
بیچاره مردمی که قهرمان ندارند .