آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
اما کدام آزادی ...؟
آزادی طبقاتی است. آزادی لیبرالی و ... حرف مفت است
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سوسیالیستی از یک پیر زن دوران انقلاب در تلویزیون پرسیدند از آزادی که بدست آورده اید و استالینیسم از بین رفته خوشحالید؟ گفت آری. ما سابق نان داشتیم، بهداشت داشتیم، کودکستان داشتیم،کار داشتیم، بازنشستگی داشتیم ولی حق برگزاری اعتراضات نمایشی نداشتیم. حالا ولی هیچکدام را نداریم در عوضش آزادیم تا برای کسب آن چه نداریم اعتراضات نمایشی بگذاریم و بهداشت بخواهیم نان بخواهیم کار بخواهیم...
این است که آزادی پوشالین بدون دموکراسی حقیقی و عدالت اجتماعی فقط آزادی بی بند و بار برای ثروتمندان است.
این نوع آزادی تعریفی است که جان استوارت میل از آزادی کرده است و صراحتا گفته است آنها که نان برای خوردن ندارند حق دارند با پرچم ما نان می خواهیم تا جلوی نانوائی بروند و عقایدشان را آزادانه بیان کنند ولی حق تعرض به نانوائی را ندارند چون آغاز نقض مالکیت خصوصی و خشونت است. میلیونها انسان آزاد می توانند با آزادی کامل نظریاتشان را جلوی نانوائی بگویند تا بمیرند. زنده باد آزادی طبقاتی؟؟!!
آزادلو : جمعی از اهالی شهرک ولیعصر (عج) طی نامه ای به مدیر شبکه بهداشت و درمان مغان خواستار رسیدگی به وضعیت درمانی بهداشتی این منطقه شدند.
در این نامه جمع آوری احشام از شهرک ولیعصر که توسط برخی از اهالی نگه داشته می شود، جمع آوری زباله ها و پسماند خانگی، جدول کشی جوی آب معابر، ساماندهی وضعیت فاضلاب شهرک، واگذاری ساختمان جدیدالاحداث اداره کار،تعاون و رفاه اجتماعی برای انتقال درمانگاه شهرک به آن به دلیل فضای محدود درمانگاه فعلی و تجهیز درمانگاه شهرک از جمله درخواست های اهالی از مدیریت شبکه بهداشت و درمان شهرستان گرمی مغان است. تصویر نامه اهالی
یک معلم یزدی با یادداشت نامه ای به دکتر هاشمی وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی ضمن انتقاد از عملکرد وزیر آموزش و پرورش خواستار رسیدگی به وضعیت فرهنگیان و همکاران خود با کمک دکتر هاشمی شده است.
***********
با سلام و عرض ادب و احترام
تعجب نکنید وزیر ما فرهنگیان دکتر «فانی» است و از آنجایی که ایشان گویا فراموش کردهاند که وظیفه یک وزیر در قبال کارکنان تحت امرش چیست من به نمایندگی از جمعیت میلیونی فرهنگیان کشور این نامه به شما مینویسم تا در جلسه بعدی هیئت دولت کنار وزیر ما نشسته و از میکروفن ایشان و بجای ایشان درددل ما فرهنگیان را به دولت و شخص رییس جمهور و البته دکتر فانی برسانید.
انشالله از این به بعد در بازدیدهایتان سری هم به مدارس و ادارات آموزش وپرورش هم بزنید و در مصاحبههای رادیو تلویزیونی و مطبوعاتیهایتان مشکلات ما را هم مطرح کنید...
لطفا و حتما به احترام ۱۲سال تحصیل زیر دست معلمان فراموش شده ایران این کارها را انجام دهید.
جناب دکتر بیمه طلایی فرهنگیان پشیزی! نمیارزد و باری به بار معیشتی ما اضافه کرده است.
جناب وزیر مشکل ما فرهنگیان را فقط در یک جمله کوتاه مطرح کنید.. حقوق ما برای ده روز کافی است و ۲۰ روز بعدی را با فلاکت و بعضا شغلهای بسیار شنیع در شان معلم میگذرانیم...
جناب هاشمی واقعا نمیدانم در کدام کشور وکدام مدرسه دوره ابندایی را شروع کردید و کجا دیپلم گرفتید، اما خوب میدانم هرکجا بودهاید درایت و مدیریتی که امروز از شما می بینیم درصد زیادی از آن را خود شما هم نتیجه تلاش ها و زحمات معلمان خود میدانید.
اما باز نمی دانم چرا همه مدیران کشور از مجلسیها، وزرا و شخص رییس جمهور چرا زحمات معلمان خود را فراموش میکنند و حاضر نیستند حداقل با آنها رفتاری مانند سایر کارکنان دولت داشته باشند.
حال که شما در این مدت اندک این همه تحول در نظام سلامت کشور ایجاد کردهاید و در تمام برنامههای خبری شاهد تلاش شما برای رفع مشکلات وزارتخانه بهداشت هستیم برآن شدم ابن نامه را خدمت شما بنویسم شاید انشالله دیگر وزرای محترم و خصوصا دکتر فانی نیز به تبعیت از شما پیگیر مشکلات وزارتخانههایشان باشند.
در پایان تنها هدیه معلمان به افراد کوشا نمره ۲۰ میباشد که با احترام این نمره را در کارنامه شما ثبت میکنم و در کارنامه جناب فانی نمره ۹/۵ را ثبت میکنم که خودشان اگر معلمی کرده باشند معنایش را میدانند...
به امید اندیشیدن تدبیری برای ساختن کلید بازکننده قفلهای زنگ زده آموزش کشور