خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

Adobe AIR 16.0.0.245 Final + SDK اجرای نرم افزار ساخته شده با Adobe AIR

برنامه Adobe AIR 16.0.0.245 Final یک  Runtime  مرتبط با فعالیتهای سیستم ایجاد میکنه! در اینصورت شما در هر لحظه و در هر  مکان توانایی استفاده از این مجموعه رو خواهید داشت! و این عملا اولین  قابلیت یک برنامه تحت Desktop رو برای برنامه های شما فراهم میکنه! اما  علاوه بر این فرق ساختاری تفاوت های دیگه هم هست که این دو پروژه رو بکلی  از همدیگه متمایز میکنه.  

مسئول غم وُ شادی ِ مَردم ...

 

 

 


 


 

  مسئول غم وُ شادی ِ مَردم ...  


  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  مرحوم امیرکبیر وقتیکه وزیر اعظم اون ناصرالدین شاه ِ ... بود ، یکی از اولین قدمهاش برای درمان دردهای مملکت ، دستور واکسیناسیون سراسری «آبله»-ی بچه-ها وُ نوجوونآ بود.

 همون روزآی اول ، دشمنآی ِ میرزا تقی خان وَ مردم بی-پناه ، بخاطر بدنام کردن امیر کبیر شروع کردند به سمپاشی ، دروغ-پراکنی ، تخریب وَ ... مثلا یک مُشت رَمال ِ کلاش رو اجیر کرده یودن تا بین مردم این باور رو جآبندازن که واکسن آبله ، آدمو «جـِـنـی» وُ جن-زده میکنه. عوام الناس جاهل وُ بی-سواد هم طبق معمول ، خیلی زود باورشون شد وَ اجازه نمیدادن که مأمورین واکسیناسیون کارشون رو بکنن. چند روز بعد هم پنج ، شیش تا از بچه-ها وُ نوجوونآ یخاطر نزدن ِ واکسن آبله مُردن. جیره-خوارآ وُ رَمالآ هم با سوء استفاده از این خبر ، همه جا پخش کردن که «اینآ به حرف ِ میرزا تقی خان گوش کردن وُ با تیر غیب ِ اجنه ، کشته شدن»! ...

 به مرحوم امیر کبیر خبرآ رو دادن وَ اینکه فقط حدود سیصد نفر حاضر به زدن واکسن آبله شدن.

 همون روز مَرد پینه-دوزی که بچه-اش از بیماری آبله مُرده بود رو خدمت امیر آوردند. از اون مَرد پرسید «مگه ما برای نجات بچه-هاتون آبله-کوب نفرستاده بودیم»؟! پینه-دوز با اشک وُ شرمندگی گفت «بین مَردم چـُــو انداخته بودن که آبله-کوبی آدمآ رو جـِــن-زده میکنه ، مآم ساده وُ جاهل ، بآور کردیم». نفر بعدی که به حضور امیر رسید ، بقال بچه-مُرده-ای بود. میرزا تقی خان با دیدن این مردم عوام وَ دشمنآی مکار ، طاقتش طاق شد وَ بغض عجیبی که گلوش رو گرفته بود ، یکـهـُــو مثل توپ ترکید ... تو همین حول وُ وَلا ، میرزا آقا خان نوری (مزدور نفوذی انگلیس) سَر رسید وُ علت ماجرا رو پرسید ؛ وقتیکه دلیل گریه-ی امیر رو براش نقل کردن ، سَری تکون داد وُ با تعجب گفت «من فکر کردم که پسرش مُرده ، میرزا احمد خان» ... بعد ، مثلا برای تسلای ِ امیر گفت «این گریه زاری شما ، اونم برای دو تا بچه-ی بقال وُ چَقـّــال ، در شأن شما نیست». میرزا تقی خان نگاه غضبناکی به میرزا آقا خان انداخت وُ گفت «بس کن! ساکت باش! قرار بوده که ما سَرپرست این ملت باشیم ، پس مسئول غم وُ شادی-شون هم مآ هستیم» ...

 

 

  نوشته : عـبـــد عـا صـی 

 

 

به یه معدن هم رحم نمیکنن!

وبلاگ طنزهای یک م.ر.سیخونکچی نوشت:

تو این نقش رو به من دادی تا بدبختم کنی. این معلمه تو یه روستاس و در ظاهر اوضاعش خوبه. اما کم‌کم تو اون روستا یه معدن پرعیار پیدا میشه که وضع مردم رو خوب میکنه. بعد حکومت میاد دست میزاره رو اون معدن و مردم روستا رو بیچاره میکنه!

وبلاگ "طنزهای یک م.ر.سیخونکچی" نوشت:

این پنجمین طنز روزانه بنده برای بولتن روزانه جشنواره عمار است:

چهار بار شکست در تست بازیگری آقا «هوشی» را مجبور کرد تا راه خطرناکی برای بازیگر شدن انتخاب کند. کارگردان در پنجمین روز در اتاقش نشسته بود و داشت تست بازیگری می‌گرفت که یک نفر در را باز کرد و...

یک نفر: آقای کارگردان... آقای کارگردان...

http://harfema.ir/11678

بیشتر بخوانید

مدرنیزه های عجیب …

معبر سایبری بی سنگر

وبلاگ «معبر سایبری بی سنگر» نوشت:

کم کم زمستان هم از راه رسید و سرمای خودشو همراهش آورد ، درسته سرمای الانش اصلا قابل مقایسه با ده سال پیش نیست ولی خب بازم سوز سرماش تا مغز استخون آدمو منجمد میکنه ، و به زورشم که شده مردم رو وادار به پوشیدن لباس گرم و شاید اضافه میکنه …!

بیشتر بخوانید

عشق و آرامش

همه چیز آروم ُ خوبه؛ بعد از اون بحثای مسخره؛

ازت خواستم بیای تا حضوری صحبت کنیم؛ و تو هم اومدی ُ روز ِ بعد برگشتی

اما همون یک روز همه چیز برطرف شد ُ کلی سوتفاهم هامونم هم رفع شد.

و چقدر عالی گذشت!!

بهم میگی خانومم دقت کردی وقتی پیش ِ همیم اصلا دعوا نداریم و خیلی راحت تر مسایل رو حل میکنیم؟

منم میگم آره عزیزم؛ فقطم بخاطر اینکه دلتنگیم ُ تو این خستگی و آشفته بازار همو میخوایم وقتی

میبینیم کنار هم نیستیم دیوونه وار به هم میتوپیم! درحالیکه میتونیم منطقی تر از این برخورد کنیم.

خدا راشکر..!!

مهـــرآن خصلت بد داره نه که نداره!!! که یکیش همین غیرت و ناموس پرستیش که عزیزتر از جونشه..

بهم میگه زهرام یادت باشه این سه چیز باید پایه زندگیمون باشه: نجابت؛ غیرت؛ امنیت!!

با این سه تا ستون یه خونه ی محکم میسازیم و با آرامش و عشق زندگی میکنیم..

و الحق همه ی حرفاش درسته.. شاید تو ظاهر بخندم به این حرفاش اما وقتی بهش فکر میکنم

میبینم درست میگه.. وقتی من نجیب باشم و حتی اون اعتمادمون قوی تر میشه وقتی مهران

نسبت به من بی تفاوت نباشه و غیرت داشته باشه من عاشق تر میشم و اون به مرد بودنش

فاتخار میکنه و وقتی اینارو داشته باشیم امنیت خود به خود به خونمون میاد و ...

کاش همه بتونن مث ِ مهران من فکر کنن.. شاید هرکسی جای من بود تحمل نمیکرد! و سریع

همه چیز ُ به هم میزد.. اما من تغییرات رو دوسدارم. اونم تغییراتی ُ که منو به خدا نزدیکتر کنه

 آرامشی ُ که وقتی به چهره ی همسرم نگاه میکنم میگیرم با هیچی عوض نمیکنم..

همسر من فوق العادس.. و من اونو بخاطر دو سه تا خصلت بد دور نمیندازم چون خوبیهاش

ده برابره!! چون هیچ انسانی کامل نیست.. چون اون همدم و همراه منه!!! عشق ِ منِ..

مهربون ِ منه که منو به خدام نزدیکتر میکنه..

دوستتدارم عزیزم

سالگردمون مبارک