سدنا جونمون هم چند روزی هستش که 4دست و پا راه میره و با آهنگ خاص خودش "چالخان....چالخان....." آروم آروم سرجاش میرقصه بعدش یه دستش رو میاره بالا بعد هم اون یکی دستش رو و آروم آروم شروع به رقصیدن میکنه و دل همه براش ضعف میره و تنها فرقی که با ثنا جون داره اینه که از حموم میترسه و تا میبریمش حموم اولش کمی اینور و اونورو نیگا میکنه بعدش مثل بید میلرزه و گریه میکنه تا از حموم بیاریمش بیرون.
ثنای قند عسلمون هم که شدیدا درگیر درس و مدرسش هستش و الان هم نشسته بغل دستم و داره مشقاش رو مینویسه.
واااااااااااااااااای که چقد به وجودش افتخار میکنم,ثنای کوچولوی ما مثل بزرگترها میشینه کنارمون و تو غیبت کردنامون,درد دل کردنامون باهامون هم صحبت میشه و وقتی درس میخونه و مینویسه و به خودش میرسه و لباساش رو خودش انخاب میکنه انگاری همه ی دنیارو بهم میدن.
خدا جونم بابت کوچولوهای ناز و سالممون ازت سپاسگزارم