ثنا جونمون هم که حسابی درگیر درس خوندن هستش,هر روز هم که با خانم معلمش جر و بحث داریم که ثنا جونمون حساس هستش و کسی حق نداره بگه بالا چشش ابرو هستش و ...................
راستی شنبه که تولدم بود عروسکم همه مغازه هارو زیر و رو کرده بود برام بهترین هارو بخره,مامان جون میگفت عروسک همش از این مغازه به اون مغازه میرفت تا چیزی که دوس میدارم رو برام بخره,عصری هم من بردمش بیرون به سلیقه خودش کیک بخرم.شب هم که داشتیم تولد رو شروع میکردیم از شانسمون کلی مهمون اومد خونمون و عروسکم که عاشق کیک هستش همش نگران بود که به خودمون کیک نمیرسه.
راستی صبح روز تولدم هم که رفته بودم دفتر دیدم رو وایت برد تولدم رو تبریک گفتن و یه کادو هم برام گذاشتن تو کمد,خلاصه امسال حسابی سوپرایز شدم ولی تولد عروسک های خاله یه چیز دیگه بود.
الهی خاله قربون هر 2 تاتون دوردونه های من..............
سدنای عزیزم اولین دندونت تو 8 ماهگی مبارکت باشه عروسک نازنینم
موضوع : انتقال به حخلخال و اجرا نشدن هفته وحدت بین من و دوستم..هفته وحدت در رستوان می می و دوستان امام زاده برگزارشد.. رحیم دهیار و صوفی روبوسی هفته وحدت برقرار کردند.... رحیم دهیار هفته وحدت را با پنچ شنبه شب استباه گرفته بود.. خوشخال بود شب ژنچ شنبه یک هفته شده است ...اما ادامه ...
با یک خانواده محترم اهل تسنن دوست خانوادگی هستم که کارمند یکی از موسسات غیر دولتی کشوری در آستارا 17 سال سابقه کار داشت ..خدش و خنمش
که افراد مومن وبا ایمانی هستند و سالهاست دوستی و برداری داریم ..رفت و امد خانوادگی..
دیشب می خواستم بروم همایش هفته وحدت میزانق محله عباس اباد ..سارا بمن گفت هلو جان بنزین دارد ماشین کهنه ات گفتم بله..
گفت بهترین کار این است هفته وحدت این است برویم خانه دوستانم در آستارا هم استارا مر کز شهر ستان آست و هم به کشور کفر نزدیک است تا عباس آباد وو از طرفی با یک تیر دو نشان می زنیم هفته وحدت را بجا می اوریم...و دخیل مدت نرفتیم پیش این دوست خانوادگمان که اهل تسنن هستند..
من و سارا و بچه هالو سوار پراید کهنه شدیم ..پراید داشت رقص می کرد خانم گفت اقا هالو این ماشین هم فهمیده هفته وحدت است شاداست و رقص می کند..
گفتم سارا جون..چرت و پرت نگو....پول تعیمر زیر سازی پراید را ندارم.. اشهد بخوان شادی توی راه ماشین چپ شد...
خلاصه رسیدیم..هفته وحدت ما گریه شد.. خانم من رفت به دوستش خانم دوستم سلام و.. من مقداری نشستم طاقت نیاوردم...حرکت کردم آمدم اما مزاده مغازه صوفی رحیم دهیار و می می و دوستان هفته وحدت گرفته بودند آخه این مغازه دارما اهل تسنن است و از ایثارگران و سردارانبازنشسته سپاه است.. خیل آدم خوبی است.. هفته وحدت گرفتیم..
یادم رفت بگویم..
علت برگشت من از خانه دوستم//
دوستم در یکی ازشرکت غیر دولتی کشوری در آستارا 17 سال سابقه داست از برداران اهل تسنن است خیل آدمهای با حالی هستند اهل سیاست و وبلاگ نیستند...
از قضا برای شرکت اینها دراستارا تعدیل نیرو می آید..خلاصه زورشان به این بدبخت رسیده به خلخال منتقلش کردند.. خانمش می گه ما مجبور هستیم در خانه
آستارا که اجاره ای است بمانیم و هفته ای یکبار شوهرم به خانه می آید..
خانمش ادامه داد ..
وقتی تعدیل نیرو آمد ..قرار بود یک پرسنل که از انزلی مامور به آستارا بود و قانونا متعلق به آستارا نبود جابجا بشود.. چون این کارمند مامور انزلی در آستارا بعداز ظهر ها کار و بار خوبی دارد ..به شرکت اصلی خودش بر نمی گردد همچنان بعنوان مامور در آستارا می ماند.. چون پارتی انز لی چی زیاد بود ...شوهر من که 17 سال سابقه کار رسمی در استارا دارد و جایگاه شغلی دایمی در استارا است را مجبور به انتقال به خلخال می کنند...خلاصه
هفته وحدت دلم گرفت.. که دوست اهل تسننم نا حق با پارتی بازی به جای دیگر منتقل کردند...
خلاصه خدا شکر صوفی در مغازه می می و دوستان بود وگرنه ما کجا هفته وحدت اجرا می کردم..رحیم دهیار هم شیرینی خریده بود..و ریش را زده بود احتمالا یک دو قلوی دیگر در راه است ...رحیم یک طور یبخودش رسیده بود هی می خواست خانه برود خلاصه ما تا ساعت 2 نگه اش داشتیم تا هفته وحدت نرود خانه ...اشتباهی کاری می کند ..هفته وحدت ما خراب می شود...راستی یادم رفت رحیم دهیار ما هفته وحدت را با شب پنچ شنبه اشتباه می گرفت برای زنش هدایا خریده بود فکرمی کرد هفته وحدت یعنی شب پنچ شنبه خلاصه جریان هفته وحدت را برای رحیم دهیار گفتیم... مجبور شد هدیه ای که برای زنش خریده بود به برادر صوفی بدهد و ما گرفتیم ایشان تا با هم بوسه وحدت برقرار کنند.. خدا شکر بخیری گذشت رحیم یک هفته یم خواست هفته وحدت در خانه برقرار کند و با شب پنچ شنبه اشتباه گرفته بود..
دکتر محمد علی هالو dardnews.ir
خلاصه قیلان سرای ها آستارا دیوانه ها را به قیلن سرا راه نمی دهند اما درمغازه ها امامزاده چون دیوانه( واقعا راست می گوییم) برای قلیان کشیدن می آید احترام خاصی می گذرنند و اگر دیوانه پول نداشته باشند صاحب مغازه بوی راهنمایی می کنند برو سر خیابان از مسافران گدایی کن بیا ..من دیوانه ای در امام زاده می شناسم حتی کی روز با رحیم نماندیم تا ظهر یک روز تعطیل بالای 100 هزار تومان از مسافرین گدایی کرد و رفت قلیان کشید..قلیان سرا امام زاده برایشان دیوانه های آتسارا و حومه مشتری نقد هستند و بالای 200 تا سیصد قلیان در روز فقط برای چند دیوانه در قلیانسراها می کشند و بهترین پول را می دهند ..
برای مثال کارگر های و صاحبان قلیانسرا اما مزاده خانه های چند طبقه و ماشین های کلاس بالا گرفتند از همی در آمد قیلن سرا و مثال من که یک حقوق بگیر و روز نامه نگارهستم در آستارا اگر بروم وسایل خانه بخرم فیش حقوقی و چک می گذرام قبول نمی کنند وقتی یک قلیان سرایی از امامزاده بیاید بدون چک و نوشته وسایل هر چقدر دلش بخواهد می دهند و می گویند اینها نقدی هستند و شما نسیه ...
یا در اجاره دادن مغاره ها بدون مناقضه دراما مزاده به قلیان سرا ها دادند و بقیه مغازه داران اجاره ای که شغل دیگری داشتند گفتند در مناقضه شرکت کنید علت را پرسیدیم..گفتند اولا قلیان سرا نباشد مردم کمتر به مغازه ها می آیند دوما قیلانسرا ها نقدی هستند سوما:اگر یک روز قلیانسرا بسته شود امنیت منطقه بهم می خورد و باید ما را بجرم اقدام علیه امنیت جامعه محاکمه کنند و اما ...قضیه قلیانسرا ها در کنار مدارس..وقتی مجوزی برای ایجاد قلیان خانه یا اصطلاح به ظاهر موجه آن با عنوان سفره خانه سنتی صادر می شود باید به موقعیت آنها توجه جدی شود.
اینکه چرا مجوز این واحدها صادر می شود و یا اینکه چه تعداد از مغازه های آستارا را قلیان خانه ها به خودش اختصاص داده است با چرایی این مباحث کاری نداریم صحبت در باب موقعیت نه چندان مناسب برخی از این واحدهاست واحدهای صنفی که دارد دودشان به چشم آینده سازان کشور ما می رود.
دانش آموزان در اجتماع دائما در حال تاثیرپذیری هستند و این رفتارها و حرکات موجه یا غیر موجه ماست که به عنوان الگوی عملی در مقابل چشمان تیزبین آنها رصد می شود.
کشیدن قلیان که این روزها دیگر به عنوان زنگ تفریحی وارد ساعات کانون بسیای از خانواده ها شده است حالا در شهرستان مرزی بندر آستارا در مقابل نهاد علمی و فرهنگی مدرسه خودنمایی می کند.
دانش آموزان برخی از مدارس صبح ها با بوی قلیان وارد مدرسه می شوند و عصرها با بوی آن مدرسه را به مقصد خانه ترک می کنند.
حالا تصور کنید دانش آموزانی که پس از تعطیلی مداس راهشان را نه به سمت خانه بلکه به سمت این واحدهای صنفی کج می کنند چه عاقبتی می تواند در انتظار آنها باشد؟؟
قلیانی که دودش نه از نظر بهداشتی و نه از نظر فرهنگی و اجتماعی می تواند با خون جوانان پاک این سرزمین همخوانی داشته باشد.
قلیان حاوی هفت هزار ماده سمی است که عامل ۲۲ نوع سرطان است، دود قلیان عامل مهم ابتلا به بیماری های قلبی ، فشارخون ، سکته مغزی و قلبی و بیماری های تنفسی است.
ابعاد اجتماعی مصرف آن نیز قابل توجه است کمتر دختر و پسری را می توانید در جامعه پیدا کنید که جلوی پدر و مادر خودشان سیگار بکشند اما همین دختران و پسران به راحتی و با رویی خندان جلوی پدر و مادر خود قلیان می کشند.
کوتاه سخن اینکه تا این پدیده نوظهور در ابعاد مختلف دامن خانواده ها و جامعه ما را نگرفته و تا به صورت کامل تبدیل به یک فرهنگ نشده باید صاحبان اندیشه و صد البته مسوولان گرانقدر فکری به حال آن بکنند.
توصیه به ریس اداره صنعت و معدن می کنم ...که اولا یک اتحادیه مستقل بنام اتحادیه قلیانسراهای آستارا تاسیس شود..حیف است بیشترین اشتعغال زایی را این صنعت دارد و انصافا هم اگر قلیانسرا نباشند اشتغال زایی در شهرستان نیست این اسکله من نیرو بعداز سالی می خواستند هفتاد نفر از شهرستان دیگر استخدام کرد ...الان یکی دوستانم که مهندس است کارش را رها کرد .. با مدرک مهندسی عمران در صدد قلیان سرا در سه راه عنبران است و از الان برایش راننده شخصی پیدا شده است...این صنعت را تقویت کنید..و به چرت و پرت من دیوانه گوش نکنید....بابا این دانش آموز ها درس بخوانند بشوند مثل مهند نیما و...پدر ما را در می اورند کار می خواهم ...گور پدر قلیان..پشنهاد می کنم یک دانشگاهد علیم و کابردی برای کارگران و صاحبان قیلان سرا تاسیس شود و پشنهاد این است رشته قلیان در استارا باید دکترا و کارشناس ارشد باشد .. چون من به هر قلیانسرا رفتم اکثرا کارشناس ارشد یا کارشناس یا مهندس دانش آموخته بهترین دانشگاهها بودند و حتی کارگر قلیانسرا دیدم مهندس عمران با معدا 19 بود... چون اکثر کارگران و صاحبان قلیانسرا لیسانس و فوق لیسان هستند مقطع علمی و کابردی قلیان سرا دراستارا کارشناسی ارشد و دکتر رتدریس شود.. یک لطفی بکنید ..من بشوم استاد دیوانه های دانشگاه و مهندس نیما هم بعنوان دژبان یا آبدارچی در دانشگاه استخدام شود شاید بتواند ازدواج کند بنده خدا با معدل 17 دانشگاه انزلی عمران قبول شده است ..من که دکتر هالو هستم ..مشخص است ..
دکتر محمد علی هالو ..dardnews.ir
دوست بسیار عزیزم : آزاده رمادی 6 نوشت
سلام.آقای رحمانی همه در این کشور زندگی میکنیم و از حال و روز آن آگاهیم همه میدانیم که این مجتمع تجاری تمامی مغازه هایش و همچنین دفتر تجاریش رو دست سازنده گانش مانده و له له میزنند برای مشتری همین الآن اگر مشتری که آزاده هم نباشد اما دست بنقد باشد حاضرند 20درصد زیر قیمت بدهند این بابا جوری نوشته که این 12تن نقشه کشیده اند همه ی مجتمع چند ده میلیاردی را به یغما ببرند بنده تکرار میکنم قرار شده هر آزاده ای که توان مالی دارد میتواند با 10درصد تخفیف از مغازه ها یا دفاتر خریداری کند حنان و دار و دسته اش تمام اموال آزادگان را غارت کرده و حیف و میل کردند صدای کسی حتی همین بابا در نیامد حالا شده دایه مهربانتر از مادر تا حالا کجا بودی از حق آزادگان دفاع کنی بیا برو همه ی مجتمع را با 20درصد تخفیف بخر اگر کسی اعتراضی کرد مجتمع مانده داره خاک میخوره بنده اینجا اعلام میکنم آزادگان بابت طلبشان از حنان و دارو دسته اش میتوانند 20 تن الی 30تن جمع شوند و صاحب یکی از واحدهای مجتمع شوند
بیمار گفت:دکتر(غضنفر)!اینقدر گوشم سنگین شده که صدای سرفه خودم رو هم نمی شنوم.
دکتر(غضنفر) گفت: خب بلندتر سرفه کن!
از غضنفر میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ غضنفر میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!
به غضنفر میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ میگه مامانتو!
**************************
غضنفر خودشو دار میزنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه : دلیل مرگ : ضربه ی مغزی. می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودشو دار زده !
غضنفر بعد از سی سال کچل بودن میره مو میکاره دو روز بعدش توی قرعه کشی بانک حج واجب برنده میشه
یه روز غضنفر میره مغازه لوازم خونگی چشش میافته به فلاسک میپرسه آقا اون چیه؟ مغازه دار میگه اون فلاسکه میپرسه کارش چیه میگه هر چیز سردی رو بزاری تو ش سرد نگه میداره هر چیز گرم هم بذاری توش گرم نگه میداره مرده خوشحال میشه و یکی میخره فردا که میره اداره باخودش میبره رییسش وقتی فلاسکو میبینه میگه ببینم چی تو اون فلاسکت داری؟ میگه اقای رییس 2 تا الاسکا دارم با 3 تا فنجون قهوه!
**************************
غضنفر نمیتوانند با 110 تماس بگیرند .چون کلید 11 رو روی تلفن پیدا نمیکنند!
**********************
غضنفر بالای پل هوایی ایستاده بوده میگه: حالا ما خر، ما نفهم ، ما بی شعور ... اینجا اصلأ آب ردمیشه که پل زدن؟!
به غضنفر میگن چرا سی دیت انقدر خش داره میگه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم !
**************************
به غضنفر میگند اگه دنیارو بهت بدند چه کار میکنی میگه میفروشم میرم خارج !
************************
جاسم (بنده خدا خسیس) به بچه اش میگه: اگه همه نمره هات بیست بشه می برمت پارک تا بستنی خوردن بچه های دیگرو ببینی!
غضنفر به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ غضنفر می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما !
**************************
غضنفر و دوستش به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! غضنفر میگه: مگه خودت نمیخوای بیای !
غضنفر رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
غضنفر میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: "پرده دوم، دو سال بعد"
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!