خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

کار خیر

به بقالی یا سوپر مارکت های محله های فقیر نشین برید و از مغازه دار بخواهید دفتر بدهی مشتریان رو بهتون نشان بده.بدون شک زنان بیوه و فقیرانی را خواهیم یافت که اجناس و مایحتاجشون را به صورت نسیه میخرن و صبر میکنن تا یارانه را دریافت کنن و یا از جایی بهشون کمک برسه.خواهید دید که حجم بدهی هاشون در دیدگاه شما بسیار کم خواهد بود ولی برای آنان بار سنگینی در زندگیشان هست، بدهی هایی که قادر به پرداخت آنان هستید را پرداخت کنید، حتی توانستید جزیی از اون را پرداخت کنید. هرماه یا هر وقت توانستید این کار را در مغازه های مختلف انجام بدین تا این خیر شامل تعداد زیادی از خانواده ها شود.اگر قادر به کار نیستید این ایده و فکر را به دیگران بگید، شاید دیگران بتوانند به آن عمل کنند.اطمینان داشته باشید ارزش این کار اگر از پخش غذای نذری در مساجد بیشتر نباشد، کمتر نیست.پس بخاطر نیازمندان این متن را انتشار دهید.

از پاریس تا کویر مصر به عشق مرد ایرانی + تصاویر

 

ویک‌توآ پیتان به تازگی 30 ساله شده و زمانی یکی از گردشگران ایران بوده، اما حالا یک شهروند ایرانی است. او آخرین‌بار که به ایران سفر کرد با «مصطفی» آشنا ‌شد و با او ازدواج کرد و تصمیم گرفت در روستای مصر خوروبیابانک زندگی کند. اهالی روستا به او «ویکی» می‌گویند.

 

 


ویکی در گفت‌وگو با خبرنگار گردشگری ایسنا می‌گوید: اولین‌بار دی ماه سال 92 بود که به ایران سفر کردم و بعد از آن دومین‌بار در فروردین 93 به ایران برگشتم. در سفر دوم با مصطفی آشنا شدم که یک فروشگاه صنایع‌دستی داشت. او هدیه کویر به من بود و ما تصمیم گرفتیم ازدواج‌ کنیم.

او که فرانسوی‌تبار است، درباره پیشینه ذهنی که از ایران داشت اظهار می‌کند: والدین پدرم در زمان‌های بسیار دور در ایران زندگی می‌کردند که پدربزرگم مهندس شرکت نفت بود. در خانه ما همه فرش‌ها ایرانی و روی دیوارها تابلوهای مینیاتور نصب شده بود. خیلی دوست داشتم به ایران سفر کنم، اما نمی‌دانستم یک زن تنها هم می‌تواند به ایران سفر کند یا نه؛ چون در رسانه‌های خارجی تصاویر خوبی از ایران نشان نمی‌دهند. بعدا خیلی اتفاقی با شخصی در فرانسه آشنا شدم که زیاد به ایران سفر می‌کرد و گفت تصمیم دارد دوباره به ایران برود و گفت من هم می‌توانم همراهش به ایران بروم، 10 روز بعد از آن ایران بودم.

ویکی ادامه می‌دهد: اول به عشق شوهرم زندگی در کویر مصر را انتخاب کردم، اما خودم هم طبیعت و زندگی ساده اینجا را دوست داشته و دارم و احساس می‌کنم آزادی بیشتری دارم. اینجا خبری از اجبارهای اجتماعی که در شهرهای بزرگ دیکته می‌شوند نیست و مردم سبک زندگی خودشان را انتخاب می‌کنند. بنابراین چهارچوب زندگی شهری وجود ندارد و من به این خاطر احساس آزادی بیشتری می‌کنم.

ویکی برای یک انجمن حمایت از کودکان بی‌سرپرست کار می‌کرده و به کشورهای بسیاری از جمله هند، آفریقا، میانمار و... سفر و مدتی هم در آنها زندگی کرده و به همین دلیل مستقیم از پاریس به تهران نیامده است. او در مغازه صنایع دستی‌شان در روستای مصر گردبند‌های مِسی و برنجی را با دانه‌های ریز بادام کوهی سرِهم می‌کند.

او همچنین درباره صنایع‌دستی که می‌فروشد به خبرنگار ایسنا می‌گوید: در طول هفته همه‌چیز آرام است، اما آخر هفته که گردشگران بسیاری به منطقه می‌آیند، سرمان شلوغ و فروش‌مان زیاد می‌شود.

ویکی می‌افزاید: فروش صنایع دستی کفاف هزینه‌های زندگی‌مان را در اینجا می‌دهد، اما هربار که می‌خواهم به فرانسه سفر کنم با مشکل مالی مواجه می‌شوم. طی چهار ماه و نیمی که در ایران زندگی می‌کنم تنها یک‌بار برای انجام کارهایم به فرانسه رفته‌ام و اگر بتوانم سالی یک‌بار به کشورم سفر کنم، برایم خوب است؛ چون من هم نیاز دارم در سال یک‌بار خانواده‌ام را ببینم.

فارسی هفتمین زبانی است که ویکی در طول پنج ماه اقامتش در ایران یاد گرفته. او که به خوبی فارسی حرف می‌زند، درباره اینکه چطور آن را در مدت کوتاه یاد گرفته است، اظهار می‌کند: من هوش بالایی دارم،‌ در کنار آن چون همسرم خیلی کم انگلیسی صحبت می‌کند، انگیزه یادگیری من برای این زبان زیاد شده است. در عین حال از یک کتاب خوب فرانسوی - فارسی استفاده می‌کنم. زمانی که اینجا آمدم، هیچ چیز از زبان فارسی را متوجه نمی‌شدم و صحبت کردن با همسرم برایم سخت بود، اما الان خیلی بهتر می‌توانم صحبت کنم.

«مصطفی دهقان نیری»، همسر ویکی نیز می‌گوید: هنگامی که در یزد زندگی می‌کردم، دو مغازه پوشاک سنتی و یک مغازه تزئینات داخلی سنتی داشتم و سعی می‌کردم صنایع دستی همه شهرهای ایران را در آن عرضه کنم. کم‌کم گلیم و فرش را به روستای مصر آوردم و ‌فروختم که هم برایم تفریح و هم کاسبی بود. صنایع دستی‌ها را از 100 تا 400 هزار تومان می‌فروختم، البته شاید هزینه مسیر یزد تا مصر بیشتر از درآمدم می‌شد، اما همین که می‌توانستم کاری برای صنایع دستی انجام دهم، خوشحال بودم.

او ادامه می دهد:‌ 90 درصد قاب‌های خاتم کاری‌ یا صنایع‌دستی میدان نقش جهان اصفهان چینی هستند، اما من فقط جنس ایرانی می‌فروشم. گرچه کار دشواری است، اما بعد از پیگیری‌های بسیار جاهایی را که صنایع دستی ایرانی را عرضه می‌کنند پیدا و در مغازه‌ام می‌فروشم.

مصطفی اضافه می‌کند: قبل از عید بود که یک مغازه در روستای مصر اجاره کردم، شاید اینکه از یزد به اینجا آمده‌ام و سه مغازه‌ام در یزد را جمع کردم احمقانه به نظر برسد، اما خودم از کاری که انجام داده‌ام راضی‌ هستم. گرچه درآمدم میلیاردی نیست، اما گاهی اوقات در یک هفته دو میلیون تومان برای مغازه خرید می‌کنم.

او درباره آشنایی‌اش با «ویکی» می‌گوید: به نظرم او بعد از سفر به 40 کشور، آمادگی شروع یک زندگی مشترک را داشت و من هم که تازه به مصر آمده و تنها بودم، صبح‌ها مغازه را باز می‌کردم و در کنار آن به مردم روستا در کشاورزی و دیگر کارها کمک می‌کردم. روز اولی که با هم آشنا شدیم، صبح زود بود و من از قنات برمی‌گشتم. حالا حدود پنج ماه است که با هم ازدواج کرده‌ایم.

مصطفی می‌گوید: سعی نکردم تا زبان فرانسوی را از ویکی یاد بگیرم، اما اگر ویکی فارسی را خوب حرف می‌زند به خاطر این است که مربی خوبی مثل من داشته است!

خانواده ویکی تنها عکس مصطفی را دیده‌اند و نظرشان درباره او این بوده که شبیه مردان اصیل ایرانی است.

او که برنامه‌های بسیاری برای آینده مغازه صنایع دستی‌شان دارد، در این‌باره می‌گوید: می‌خواهم دستگاه‌های بافندگی قدیمی را از شهرهای مختلف خریداری کنم تا وقتی توریست‌ها به این مناطق می‌آیند، بتوانند حتی اگر دو رج ببافند و این هنر را تجربه کنند. اما انجام چنین کاری نیاز به زمان دارد.

گزارش از:  کبریا حسین‌زاده

تصاویری از فروشگاه صنایع دستی ویکی و مصطفی برگرفته از سایت نسیم خور

از پاریس تا کویر مصر به عشق مرد ایرانی / ویکی- cfkk
از پاریس تا کویر مصر به عشق مرد ایرانی / ویکی- cfkk
از پاریس تا کویر مصر به عشق مرد ایرانی / ویکی- cfkk

کسب و کاری برای مغازه پدری

مشاوره شغلی
کد مطلب: 19192
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۳۰
 
معمولا راه اندازی یک کسب و کار ارتباط مستقیمی با توانمندی ها، علایق و زمینه های مرتبط کاری شما دارد.
 
 
اگر قصد دارید کسب و کار جدیدی راه بیندازید، ابتدا باید به ۳ سوال پاسخ دهید 
در قسمتی از خانه پدرمان مغازه ای کوچک در حدود 15 متر (یک اتاق 3 در 5) وجود دارد که در گذشته برای آن پروانه تجاری گرفته است. پدرمان را راضی کردیم که مغازه را به من و برادرم اجاره دهد. به نظر شما چه کسبی راه بیندازیم بهتر است؟
این که در مغازه خود چه کسبی راه بیندازید به عوامل زیادی بستگی دارد. معمولا راه اندازی یک کسب و کار ارتباط مستقیمی با توانمندی ها، علایق و زمینه های مرتبط کاری شما دارد. پس از یافتن موقعیت شغلی مناسب، یافتن محیطی مناسب برای آن حرفه امر مهمی است که نیازمند صرف انرژی و زمان کافی است. این که شما ابتدا محیط را(به ناچار) انتخاب کرده اید، حکایت دوختن یک کت برای دکمه است. اما با این وجود با یافتن خدمات مناسب برای عرضه در آن محل می توان کسب و کار پر رونق و موفقی به راه انداخت.

۳ سوال که باید به آن ها پاسخ دهید
ابتدا باید تکلیف موارد زیر را مشخص کنید:
1. توانایی و علایق شخصی تان : از همین حالا شروع کنید؛ قلم و کاغذ بردارید، بنویسید به چه کسب و کارهایی علاقه دارید و پس از تکمیل یک فهرست کامل موارد پیش رو را با آن ها بسنجید.
الف- اگر تمایل دارید یک کسب و کار تولیدی راه بیندازید، توجه داشته باشید که برای این مدل کارها، به مهارت و تجربه بیشتری نیاز دارید زیرا محصول، یا خدمتی که به مشتری ارائه می دهید باید از لحاظ کیفی مناسب و همچنین دارای مزیت رقابتی باشد. به عنوان نمونه می توان به اغذیه فروشی و قنادی اشاره کرد.
ب- حرفه های مبادله ای نسبت به گروه اول ساده تر است. در این مشاغل، جنسی را از فردی به صورت کلی می خرید و به صورت جزئی می فروشید اما باید برای فروش محصول روابط عمومی و ارتباطات قوی داشته باشید زیرا رقیبان شما در این نوع کسب و کارها بسیار بیشترند و شما نیز از مزیت رقابتی چندانی برخوردار نخواهید بود. اگر تصمیم به کار فروش گرفتید، توصیه ما اخذ نمایندگی (ترجیحا انحصاری) از برندهای متداول و معروف است. این کار برای شروع بهترین کار است زیرا وظیفه تبلیغات و همچنین برند سازی محصولات را خود شرکت های مادر بر عهده دارند. همچنین در برخی موارد خودشان اقدام به آموزش شما خواهند کرد.

2. سرمایه ای که برای شروع کار در نظر گرفته اید مسئله اساسی دیگر میزان سرمایه شماست. شما چه میزان سرمایه به صورت نقد در اختیار دارید؟ کارآفرینان برتر جهان همیشه به این نکته اذعان می کنند که در راه انداختن یک کسب و کار مناسب پول آخرین مشکل است.اگر سرمایه کمی دارید و شغل مورد نظرتان سرمایه بیشتری را می طلبد، توصیه اکید من این است که به سراغ کسب و کارهای دیگر نروید! و اتفاقا با تامین مالی و یافتن سرمایه گذار همان کاری را که به آن اعتقاد و اعتماد و همچنین علاقه دارید راه بیندازید. 
دقت داشته باشید که برخی مشاغل به سرمایه های نقدی بیشتری نیاز دارد. وقتی شما صاحب یک سوپر مارکت هستید هر چقدر هم که کوچک باشد باید اجناس بسیاری در آن داشته باشید زیرا مزیت رقابتی چنین کسب و کاری همین کامل بودن اجناس است و اگر نتوانید همه نیازهای مشتری را برآورده سازید به مرور مشتریان خود را از دست می دهید. اما با این حال مشاغلی وجود دارد که به واسطه گردش مالی سریع سرمایه کمتری را برای شروع می طلبد، به عنوان مثالی ملموس می توان به مغازه های پروتئینی (سوسیس و کالباس) اشاره کرد.

3. محله ای که مغازه در آن واقع است : مغازه شما کجاست؟ موقعیت مکانی مغازه شما و مغازه ها و محیط های اطراف آن در انتخاب نوع کسب و کارتان اهمیت بسیار زیادی دارد مثلا اگر مغازه شما نزدیک یک دبستان است برای فروش لوازم التحریر مناسب است. اگر نزدیک دانشگاه هستید، انتشارات و فتوکپی مشتری زیادی دارد. این که اطراف شما چه مغازه هایی وجود دارد نیز در انتخاب نوع کسبتان اهمیت ویژه ای دارد. برخی مغازه ها مکمل یکدیگرند و وقتی کنار هم قرار می گیرند یک بازار محلی را ایجاد می کنند که با همین تجمع به فروش هم کمک می کنند. به عنوان نمونه اجتماع مغازه های سبزی فروشی، سوپر مارکت، پروتئینی و نانوایی، مجموعه مکملی را تشکیل می دهد.پس محیط اطرافتان را خوب بررسی کنید و در مورد محله خود اطلاعات کافی کسب کنید. 
مغازه های اطراف را شناسایی و سعی کنید نیاز های محله خود را برای یک کسب و کار جدید بسنجید. کشف کنید که در محله شما جای چه مغازه ای خالی است. البته برای شما شناسایی محله و مغازه های اطراف و حتی مردم آن کار ساده ای است چون خانه پدری تان آنجاست.وقتی بررسی هایتان را انجام دادید و به سه سوال مطرح شده پاسخ دادید، فهرستی از حرفه هایی که برای مغازه خود مناسب می دانید تهیه کنید چه از نظر فضای داخل مغازه و چه محیط اطراف و موقعیت آن.در میان این فهرست، مشاغلی را که با روحیات شما سازگار است و فکر می کنید از پس آن بر می آیید انتخاب و فهرست جدیدی تهیه کنید.

اول کارآموزی بعد کسب درآمد
به خاطر داشته باشید که برای شروع یک کسب و کار بهتر است مدتی در آن حرفه، کارآموزی کنید. شروع یک کسب و کار بدون تجربه، کاری پر ریسک است. از تجربیات افرادی که در این حرفه مشغول به کارند، استفاده کنید؛ مدتی در کنارشان شاگردی کنید و از آنان فوت و فن های کار را بیاموزید.
به یاد داشته باشد که شما هیچ کاری را از بدو تولد به طور ژنتیکی نیاموخته اید و در این مسیر نیز غرور را از خود دور کنید زیرا هر شغل، هر چند ساده باشد نیاز به آموزش دارد.قرار نیست چیزی را دوباره اختراع کنید از راه های رفته و خطاهای دیگران درس بیاموزید و سپس با اطمینان کسب و کارتان را شروع کنید. آن زمان است که به کارتان ایمان پیدا می کنید و می دانید که بی گدار به آب نزده اید. از هم اکنون شروع کنید و فرصت ها را از دست ندهید. 

خراسان

بازاریابی چریکی یا Guerrilla Marketing

بازاریابی چریکی هر تماس کوچکی است که شرکت شما با هرکسی در جهان بیرونی دارد. هر تماس کوچک، یعنی فرصت های زیاد بازاریابی و این به مفهوم سرمایه گذاری مقادیر زیادی پول نیست!

اصول اولیه بازاریابی چریکی

اشتباهی رایج در زمینه بازاریابی آن است که فکر میکنیم این فرآیند مربوط به آینده و مشتریان بعدی ما خواهد شد ولی در بازاریابی چریکی نیمی از زمان به مشتریان فعلی اختصاص داده میشود و جمع آوری اطلاعات در مورد آنها سنگ بنای فعالیت های بعدی شما خواهد بود. با فراموش کردن مشتریان گذشته و عدم جمع آوری اطلاعات دقیق و مناسب تمامی هزینه و انرژی صرف شده برای کسب آن مشتریان به هدر خواهد رفت.

بازاریابی چریکی در عمل فرصتی مناسب است تا به مشتریان خود کمک کنید که در حال و آینده خود موفق باشند، آنها میخواهند پول بیشتری در بیاورند، وزن کم کنند، جنس مخالف را جذب کنند، شرکت خود را بسازند، سالم تر باشند یا سیگار را برای همیشه ترک کنند. پس شما میتوانید به آنها کمک کنید و راه مناسب برای رسیدن به اهدافشان را نشان دهید.

هرگز این نکته را فراموش نکنید که؛ بازاریابی چریکی در مورد شما نیست بلکه در مورد مشتریان شماست.

بازاریابی چریکی راه های جدیدی برای اندازه گیری و پیش بینی طرز رفتار افراد، تحت تاثیر قرار دادن افراد و آزمایش و تعیین کمیت و کیفیت تعیین میکند. همچنان که روانشناسان در مورد رفتار انسان ها به ما می آموزند بازاریابی را نیز باید در دنیای تجارت امروزی بعنوان یک علم شناخت. در تصویر زیر افراد میتوانند ساعت ها را بر روی دست خود امتحان کنند!

مثال بازاریابی چریکی

نمونه استفاده از تکنیک های روانشناختی در بازاریابی چریکی

بدون شک بازاریابی نوعی از هنر است، همانطور که نقاشی، نویسندگی، عکاسی، هنرپیشگی و موسیقی را بعنوان هنر میشناسیم، باید مجموعه ای از آنها که عموما در بازاریابی  چریکی به کار گرفته میشوند را نیز هنر بنامیم. با این وجود کاری به جنبه علمی و هنری نداریم و هدف نهایی ما تجارت و کسب منافع خواهد بود. شاید تمامی این هنرها و علوم توسط یک بازاریاب چریکی و برای کسب منفعت بیشتر ایجاد شده باشند!

هنر در بازاریابی چریکی

نمونه ای از کاربرد هنر در روش های تاثیرگذار بازاریابی چریکی با هزینه اندک

بازاریاب چریکی تاجری است که به دنبال هدف های از پیش تعیین شده مانند سود آوری بوده و برای رسیدن به آن از ابزاری غیرمتعارف بهره میبرد. بازاریاب های چریکی خود را به به منابع عظیم مالی و بودجه های سنگین وابسته نمیکنند و در عوض خود را وابسته به خلاقیت و ابتکار فردی میدانند.

مثال جالب بازاریابی چریکی

فردی صاحب یک مغازه کتاب فروشی کوچک بود که در میان دو کتاب فروشی بزرگ و معتبر قرار داشت، روزی هنگام مراجعه به محل کار خود متوجه تابلو مغازه سمت راستی با عنوان “فروش عظیم جشن سالگرد، 50 درصد تخفیف” شد. این تابلو حتی از سردر مغازه نیز بزرگتر بود و بسیار جلب توجه میکرد. روز بعد مغازه سمت چپی نیز تابلویی با عنوان “حراج بزرگ، 60 درصد تخفیف” نصب نمود و مغازه این شخص در میان ایندو بیش از پیش محقر بنظر میرسید. صاحب این کتاب فروشی کوچک چه کاری میتوانست انجام دهد؟
از آنجایی که او یک بازاریاب چریکی بود، تابلویی متفاوت برای خود طراحی نمود و در سردر مغازه نصب نمود،رو این تابلو نوشته شده بود “در ورودی اصلی”!

lمنبــع :  http://websima.com

ماجرای طوطی سخنگو

خانمی طوطی ای خرید. اما روز بعد آن را به مغازه برگرداند. او به صاحب مغازه گفت این پرنده صحبت نمی کند. صاحب مغازه گفت: آیا در قفسش آینه ای هست؟ طوطی ها عاشق آینه هستند، آن ها تصویرشان را در آینه می بینند و شروع به صحبت می کنند. آن خانم یک آینه خرید و رفت.

روز بعد باز آن خانم برگشت. طوطی هنوز صحبت نمی کرد. صاحب مغازه پرسید: نردبان چه؟ آیا در قفسش نردبانی هست؟ طوطی ها عاشق نردبان هستند. آن خانم یک نردبان خرید و رفت.

اما روز بعد باز هم آن خانم آمد.

صاحب مغازه گفت: آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد؟ نه؟ خب مشکل همین است. به محض این که شروع به تاب خوردن کند، حرف زدنش تحسین همه را بر می انگیزد. آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت.

وقتیکه آن خانم روز بعد وارد مغازه شد، چهره اش کاملأ تغییر کرده بود. او گفت: "طوطی مرد."

صاحب مغازه شوکه شد و پرسید: آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد؟ آن خانم پاسخ داد:" چرا، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت آیا در آن مغازه غذایی برای طوطی ها نمی فروختند؟"