موسیقی ما - «بهنام صفوی» تور کنسرتهای زمستانیاش را با اجرا در ساری آغاز کرد.
به گزارش «موسیقی ما»، این هنرمند 18 دی ماه 1393، دو سانس در سالن سینما سپهر ساری برای هوادارانش در مازندران به اجرای برنامه پرداخت.
بخش جالب اجرای صفوی، یادمان «مرتضی پاشایی» بود. وی با یادی از این هنرمند فقید، از برادر او، «مصطفی پاشایی»، که در سالن حاضر بود دعوت کرد روی استیج بیاید. سپس کلیپی از تصاویر مرتضی پاشایی همراه با قطعه محبوب «نگران منی» پخش شد.
بهنام صفوی در سخنانی از هنر و روح بلند مرتضی پاشایی تمجید و برای او آرزوی آرامش ابدی کرد. مصطفی پاشایی نیز در سخنانی ضمن سپاسگزاری از بهنام صفوی، از کنسرت سال مرداد ماه سال گذشته مرتضی پاشایی در سالن سینما سپهر ساری یاد کرد و از الطاف مردم مازندران قدردانی نمود.
مصطفی پاشایی
عکس از تیزر ویدئویی که قسمت اپنینگ کنسرت تهران بود و من در کنار مرتضی بودم و خاطرات بسیار زیبایی دارم - طراح این ویدئو خوده مرتضی بود و وقتی این طرح رو به من گفت مثل همیشه از نبوغش شگفت زده شدم.. از شاهین دلیوند عزیز برای تصویربرداری این ویدئو ممنونم
محمود گل محمدی
دلم میخوادبرات بگم که بعدرفتنت چى شد/صدام دیگه درنمیاد بگم دلم چه حالى شد/می گن که مَردی نباید گریه کنى پیش همه/دلم گرفته مرتضی چطور بگم که بَسَمه؟/مگه میشه یادم بره نگاه ومهربونیات/می گفتى مهربونتم توگوشمه هنوزصدات/محمود ِاون روزا دیگه شکسته و پیره الان/نمونده خنده هایی که ازته ول بودیه زمان/کجایی بازمٽل قدیم ازت نگهداری کنم؟/باشى فقط کنارمن بگی توهرکارى کنم/درد دلت رو واسه کى میگى دیگه بدون من؟/دلم چه تنگه مرتضی افتاده غم به جون من/شبها دیگه صدای تو نمی پیچه تواین خونه /فکرمى کنم دارم میشم ازغم دوری دیوونه/دیگه نمی شناسى منو اگه یه روزببینمت/می پرسى:محمود خودتى؟ نمیشه اینوباورت/محمودِاون روزاکجا محمود این روزاکجا؟/کاشکى می شد ببینمت فقط یه لحظه مرتضی پ.ن باتشکر فراوان ازشاعر بسیار خوب :زهراصادقی
مرتضی رفته بود واسه شیمی درمانی .با یکی از دوستامون قرار داشتیم .مرتضی دیر اومد .من و این دوستمون خیلی با هم حرف زدیم . یه داستانایی از زندگیش تعریف کرد .نور خیلی کم بود . دوستم بغض کرده بود .دوازده اینا مرتضی اومد و اون دوست دیگه رفته بود .نشست پای ملودی ....همش حرفای دوستم تو گوشم بود . رفتم تو براش تعریف کردم . گفتم بیا آهنگ جدیدتو یه جور بسازیم که به داستان زندگیش ربط داشته باشه .شروع کرد ...من داشتم املت درست می کردم .تموم شد .کاغذشو ندارم ولی قشنگ یادمه اولش یه جپر دیگه بود .این پیشنهاد مرتضی بود که تو قسمتای تاکبدی ملودی یه کلمه تکرار شه.مث هق هقمث پرپرخلاصه نوشتم و خوند . خیلی بهش فشار میومد .تموم که شد گفت بدبخت شدیم .گفتم چرا !!!؟؟؟؟؟؟گفت گام و پایین گرفتم ترجیع بند هیجان نداره جونم ندارم از اول بخونم .انقد گفتم تا قبول کرد که همین شکلیم حسش خوبه .سه مدل تنظیم کرد تا شد این .روزای سخت .میکسش مثل همیشه نیست ولی کدر بودنش دقیقا مثل اون روزامونه . روزایی که فقط به خاطر همدیگه لبخند می زدیم .راستی املتمونم سرد شد نخوردیم آخراین روزا ....