مهـرزادامیـرخانـی:
اسمت نوشته رو بخار شیشه ...
شب بود . البته نیمه شب .
من از پنجره خونه اتوبانو نگاه می کردم .
مرتضی هم تو استودیو داشت ملودی می ساخت .
صداش یه کم میومد بیرون . احساس کردم ملودی قشنگی داره میشه . رفتم نشستم پشت در استودیو تا بهتر بشنوم
چند دقیقه بعد مرتضی که ملودی رو ضبط کرده بود در اتاقو باز کرد که منو صدا کنه برم ترانشو بنویسم .
من تو حال خودم بودم . اونم همینطور . در که باز شد منو دید ترسید پرید هوا منم شوک شدم و داد کشیدم . بعد چند ثانیه دوتایی زدیم زیر خنده .
رفتم تو استودیو و روی ملودی اینو نوشتم . اول دو گام پایینتر بود اما یه روز قبل از عمل جراحی معدش به صورت فاینال دو گام آوردش بالا بعد خوند .
بهتون قول داده بود که موزیک جدید پخش می کنه به خاطر اینکه بد قول نشه نمی دونین با چه عذابی شب قبل از عمل خوندش . در واقع عمل رو یک شب عقب انداخت با خواهش از دکتر .
اینو نمی گم که احساساتتون به مسیر منفی بره .
فقط بدونین عاشقتون بود - هست و خواهد بود .
همونی که گریه میکردیم با صداش ...
همونیکه کلی خاطره داریم با آهنگ هاش
پر کشید و رفت !
همونیکه یادمون آورد یکی هسسسسست !!
همونی که یادمون داد عاشقی جاده یک طرفست !!
مرتضی ؟؟؟ چرا نیستی ببینی
مثل عصر پاییزی شده رنگ و رومون !!!
متنفریم از این جمعه نحس که تو رو از ما گرفت
خوبه که بهمون حق میدی که داریم دل میزنیم ، دق میکنیم کم کم !!
تو همونی بودی که نبض احساسمون تو دستاش بود ...!
چرا ؟؟؟ چرا حالا نیستی که بازم با شعرات گریه کنیم و خاطره بسازیم
چجوری باید یکشنبه تو رو به خاکی بسپریم که سرردهه ؟؟؟
به قول خودت ... داریم میبازیمت ...رفتی ولی .. بد رفتی !
روحت شاد مرتضی عزیز
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
مهرزاد امیرخانی
این همون کاغذه . همون یکی هستیه که اون روز نوشتم اولش یه کاغذ - یه خودکار بود بعد از ضبط عوضش کردیم .
اینو که نوشتم کاغذو انداختم رو مرتضی گفتم بهترین آهنگی میشه که تا حالا خوندی . همه ترانه هارو با قصه هاشون دارم . یکی یکی می گم براتون .
مرسی مرتضی که آرومی رفیق ابدی من