خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

شعر

صدای پای آب

صدای پـــــــــــــــای آب آید به گوشم       کــــــه فریــــادی کشد اینک خـــموشم

صدایی از پـــــــــــــی درد است جانم         چنــــــــــان سوزاند اینک اســــتخوانم

صـــــــــدای شر شر آب است مظلوم         که بی رحـــمانه اینک گشته محـــکوم

صــــــــــــــــدایش یک پیام آرد برایم         کـه جانــــــــــان پــــــدر من کـــم بهایم

اگر قدر و بهایم را نــــــــــــــــــدانیـد          سرود مــــــــــــــــهربــــانی را نخوانید

به من ظلـــــم و ستم کردید بسیــــــار         طبیـــعت می شود یک بــــــــاره بیمــار

صـــــــــــدایم کن صدایم کن به گوشم       طنیــــن زندگــــــی را می فــــــــــروشم

صدایم کن که من بس پر بـــــــــــهایم        یقین من هــــدیه از سوی خـــــــــــدایم

بدان این قصه را آنگه شوم شــــــــاد         که عــــالم را کنم من خوب آبــــــــــــاد

جهان خوان کرم گردید یـــــــــــــــاران              پر از لطف و نعم گردید یــــــــــــــاران

برای شکر الــــــــــــــــــــــــطاف الهی           نباید کرد مصرف با تبــــــــــــــــــــاهی

جهان گردد پر از آثــــــــــــــــار رحمت           خدا افزون کــــــــــــــــــــــند آثار برکـت

آقای سیسی، می‌خواهم دوباره زن باشم! +عکس

آقای سیسی، می‌خواهم دوباره زن باشم!

در حالی که تروریست‌های داعش برای فرار از عدالت و قانون بارها لباس زنانه به تن کرده‌اند، یک زن مصری پس از 40 سال زندگی در لباس مردانه، راز خود را فاش کرد.

العالم

چهار شنبه 3 دی 1393 - 20:17:44

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، "صیصه ابودوح" زنی مصری است که پس از گذشت چند ماه از عروسی، به سبب مرگ شوهرش، در حالی که باردار بود، بیوه شد.

وی گفت: پس از مرگ همسرم در دهه هفتاد قرن گذشته، مشغول به کار شدم. عرف و شرایط حاکم بر جامعه، در آن زمان به گونه ای بود که اجازه اشتغال به کار به زن نمی داد و این کار را نه تنها هنجارشکنی؛ بلکه حتی جرم تلقی می کرد، به همین سبب تصمیم گرفتم لباس مردانه بپوشم و سر کار بروم.

وی افزود: با تغییر ظاهر دادن، مجبور شدم برخی از عادت ها و رفتارهای مردان را نیز تقلید کنم تا بتوانم کار کنم، این مساله آن قدر ادامه یافت که برخی از مسائل در وجود من نهادینه شد. به عنوان مثال پس از سال ها کار در آجرپزی و کارخانه سیمان، صدایم خش دار شد و اکنون دیگر صدایم برای همیشه خش دار و مردانه شده است.

صیصه که در داخل خانۀ محقر خود با پایگاه اینترنتی "دات مصر" گفت وگو می کرد، خاطر نشان کرد: هر روز ساعت شش صبح، لباس مردانه به تن می کنم و از خانه بیرون می زنم و در خیابان ها در پی کار راه می افتم، گاهی عملگی می کنم و گاهی کفش واکس می زنم، تا بتوانم روزی دختر یتیمم را که حالا 42 ساله است، تهیه کنم.

وی افزود: زندگی تلخ است و برای سر کردن ِ زندگی تلخ در میان رجّاله ها و مردنمایانی که مردانگی و اخلاق را به یک سو نهاده اند، چاره ای جز این وجود ندارد که لباس مردانه بپوشی تا بتوانی زنده بمانی. پس از مرگ شوهرم، از مسئولان استانداری تقاضای کمک کردم، اما آن ها به گونه ای مرا در اوج بدبختی به حال خود رها کردند که گویی اصلا وجود نداشتم.

صیصه، از "عبدالفتاح سیسی" رئیس جمهور مصر خواست، مغازه ای برای او فراهم کند تا در اواخر عمر بتواند کمی بیاساید و بار سنگین "کار مردانه" را زمین بگذارد و به "طبیعت زنانه" خود برگردد.

 

شعر

 

صدای پای آب

صدای پای آب آید به گوشم                             

  که فریادی کشد اینک خموشم

صدایی از پی درد است جانم                          

چنان سوزاند اینک استخوانم

صدای شر شر آب است مظلوم                               

که بی رحمانه اینک گشته محکوم

صدایش یک پیام آرد برایم                             

که جانان پدر من کم بهایم

اگر قدر و بهایم را ندانید                              

سرود مهربانی را نخوانید

به من ظلم و ستم کردید بسیار                         

  طبیعت می شود یک باره بیمار

صدایم کن صدایم کن به گوشم                      

  طنین زندگی را می فروشم

صدایم کن که من بس پر بهایم                           

یقین من هدیه از سوی خدایم

بدان این قصه را آنگه شوم شاد                         

که عالم را کنم من خوب آباد

جهان خوان کرم گردید یاران                          

  پر از لطف و نعم گردید یاران

برای شکر الطاف الهی                                

نباید کرد مصرف با تباهی

جهان گردد پر از آثار رحمت                         

خدا افزون کند آثار برکت

شعر صدای پای باران..

صدای پای آب:

صدای پای آب آید به گوشم که فریادی کشد اینک خموشم

صدایی از پی درد است جانم چنان سوزاند اینک استخوانم

صدای شر شر آب است مظلوم که بی رحمانه اینک گشته محکوم

صدایش یک پیام آرد برایم که جانان پدر من کم بهایم

اگر قدر و بهایم را ندانید سرود مهربانی را نخوانید

به من ظلم و ستم کردید بسیار طبیعت می شود یک باره بیمار

صدایم کن صدایم کن به گوشم طنین زندگی را می فروشم

صدایم کن که من بس پر بهایم یقین من هدیه از سوی خدایم

بدان این قصه را آنگه شوم شاد که عالم را کنم من خوب آباد

جهان خوان کرم گردید یاران پر از لطف و نعم گردید یاران

برای شکر الطاف الهی نباید کرد مصرف با تباهی

جهان گردد پر از آثار رحمت خدا افزون کند آثار برکت


تقدیم به آنانکه پندارند خداوندگار خواسته ایشان را به جا نیاورده و با او قهر کرده اند

سهراب سپهری از زبان خدا :



منم زیبا

که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که

وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت

وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!

آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت

خالقت

اینک صدایم کن مرا.

با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد

به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان،

رهایت من نخواهم کرد.