خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

راه حلی امروزی‌تر برای خرید[DiGiKaLa.CoM]

دیجی‌کالا چیست؟                                                                                                                توسعه اینترنت روش‌های خرید ما را به کلی دگرگون کرده است. منافع موجود در خرید اینترنتی هر روز تعداد بیشتری از مردم را به تجربه آن و ایجاد تغییر در الگوهای متداول خرید ترغیب می‏‌کند. امروز دیگر افراد این روش خرید را بیشتر منطبق بر شرایط زندگی مدرن می‏‏‏‌بینند. ویژگی‏‏‏‌ها و طبیعت خرید اینترنتی با روحیات و نیازهای رو به رشد ما هماهنگ‏‏‌تر شده است. همه سخت در حال تلاش برای پیشرفت‏‏‌های شخصی و جمعی خود هستیم.         امروزه بهای اوقات فراغت ما با وجود مشغله‏‌های روزانه بسیار گرانبها‌تر شده است. همه ما برای این اوقات برنامه ریزی فشرده‏‌تری داریم. دیگر صرف زمان‌هایی نسبتا طولانی در فعالیت‏‌های نه‌چندان با اهمیت مانند خرید و سفرهای شهری برای بسیاری از انسان‌ها اولویت خود را از دست داده است. هوشمندی انسان‌ها، آنها را مجاب می‏‌کند که با تغییر در الگوهای قدیمی و نا‏کارآمد زندگی، هوشمندانه‏‌تر و امروزی‏‌تر زندگی کنند. صرف اوقات فراغت برای تفریح، آموزش، ورزش، لذت بردن از علایق شخصی و رفع خستگی‏‏‌های روزانه اولویت بیشتری نسبت به فعالیت‌‏‏‏های وقت‌گیر و در عین حال کم اهمیت‏‏‏‌تر مانند خرید کردن دارند.
 
  امروز دیگر برای بیشتر نیازهای روزمره راه‏ حل‏‏‏‌های جدیدتری وجود دارد، از جمله برای انتخاب و خرید کالا. دیگر کمتر کسی برای خرید کالا، به ویژه کالای تخصصی بدون تحقیق و بررسی دقیق اقدام می‏‌کند. مشتریان این گونه کالاها پیشاپیش و قبل از خرید از حق انتخاب گسترده خود و اطلاعات موجود نهایت استفاده را می‏‌برند. مشتری در دنیای امروز حق انتخاب بیشتری را طلب می‏‌کند و مایل است دقیق‏‌تر و با قطعیت بیشتری انتخاب کند. زندگی امروزی بی‏‌گمان خرید به رو‏‌ش‌های نو‏تر، هوشمندانه‏‌تر و البته لذت‏‏ بخش‏‌تری را می‏‌طلبد. از همین روست که هر روز به تعداد استفاده‏ کنندگان سرویس‌های اینترنتی و مشتریان فروشگاه‏‏‌‏های اینترنتی افزوده می‌‏‏شود.  

بنیان کنگره60

بنام قدرت مطلق

هفدهمین سالگرد بنیان کنگره 60گرامی باد

ما هنوز متوجه این موهبت بزرگ نیستیم زیرا تازه اول راه قرار داریم کسانی که قبل از ما مسیر کنگره را پیموده اند متوجه هستند که بزرگترین معجزه به وقوع پیوسته ، شاید این موضوع به نظر بعضی ها درست نباشد ولی برای من همسفر که هر روز شاهد از دست رفتن عزیزترینم بودم درست است چون روزی هزار بار می مردم و زنده می شدم و هنگامی که به چشمان عزیزم نگاه می کردم که از شدت خماری یا نشأگی باز نمی شد زندگی برایم از جهنم هم جهنم تر می شد شاید امروز هنوز متوجه بسیاری از معجزاتی که هر روز به طریقی وارد زندگیمان می شود نشده ایم اما روزی خواهد رسید که همه بدانند نه تنها مسافران بلکه ما همسفران هم در زندگی به جایی رسیدیم که تنها مفهوم زندگی واقعی را درک کرده ایم .

زمانی ما برای یک مشکل کوچک زندگی را بر خود و اطرافیان به صورت جهنم درمی آوردیم و از یک روزنه بسیار کوچک به این بیکران نگاه می کردیم فقط یک نقطه می دیدیم نقطه ای کوچک و گمان می کردیم زندگی همین کینه ها ،حسادت ها ،دروغ ها ،شادی های کاذب و زندگی های از هم پاشیده است اما هر روز که می گذرد این روزنه بازتر و بازتر می شود و همه زیبایی ها ،خوبی ها و محبت های خالصانه و عشق واقعی به قدرت مطلق پدیدار می شود .

آری زندگی به رویمان لبخند می زند یک لبخند حقیقی نه دروغی،لبخند و شادی کودکانمان که شادی را در کانون گرم خانواده مشاهده می کنند پس از آن کشمکش های تمام نشدنی چه چیزی می تواند زیباتر از این باشد . چهارده پله عشق ،پر از گفتنی ها و پر از نیرو و رمز و راز ، پله شروع تفکر که کلمه ای بسیار زیباست و پله پایانی رسیدن از خود تا رسیدن به قدرت مطلق تا بی نهایت ،تا خود عشق .

نمی خواهم بگویم در این سالها همه ناکامی و بدی بوده خوبی ها و خوشی ها و پیشرفت های زیادی هم وجود داشته اما همراه با یکسری درگیری و مشکلات و چون نمی دانستیم چگونه با مشکلات کنار بیاییم و آنها را لعنت خدا می دانستیم و با مقصر کردن دیگران برای برطرف کردنشان بهای سنگینی را باید پرداخت می کردیم اما با آموزشهای کنگره به صورت پله ای یاد گرفتیم که چگونه می توان بر مشکلات پیروز شد . شربت ot برای درمان جسم و روان مسافران می باشد پس من همسفر چه می شوم ؟ آن تخریب هایی که در طول سالهای از دست رفته ام بر جسم و روانم وارد شده و شانه هایی که زیر بار اعتیاد خرد شده اند چه می شود؟ بله به قول بزرگی سالهایی را که ملخ ها خورده اند.

کنگره همه این ها را می دانسته و من همسفر را فراموش نکرده و برای من هم برنامه هایی دارد که در کنار مسافرم آموزش می بینم تا سالهای از دست رفته را بیابم پس بیاییم به شکرانه این موهبت عظیم همه دست ها را به طرف آسمان بلند کنیم و بگوییم تنها تو را می ستاییم و تنها تو را ستایش می کنیم برای انجام این عمل عظیم شکر، شکر ،شکر . وقتی به خود نگاه می کنم و با گذشته مقایسه می کنم یک گردش 360درجه ای می بینم ،جسمی شاداب با افکار و  اندیشه ای روشن به جای جسمی خمیده و افکاری مالیخولیایی البته هنوز راه زیادی در پیش است اما با آرامی و اندک اندک باید جلو رفت .

در پایان من همسفر و تمامی همسفران و مسافران رها یافته از بند نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است برای ناجی بشریت ،برای کسی که سالهایی را که ملخ ها خورده بودند با کمک قدرت مطلق به ما بازگردانده تشکر و قدردانی می کنیم و می گوییم آقای مهندس درود بی پایان همگی ما بر شما ،باشد تا به یاری حق هر روز موفق تر باشید و به تمامی زحمت کشان کنگره 60خدا قوت می گوییم و همچنین آقای علامی راهنمای صبورمان را هرگز نمی توانیم نادیده بگیریم ایشان با فداکاری و تلاش کنگره بوشهر را راه اندازی کرد اگر این شعبه در بوشهر نبود ما هرگز نمی دانستیم کنگره 60چیست .

با تشکر از مهندس دژاکام همسفر نصرت

 

311

سلام!

عزیزِ م ـهـ ـربون

اجـــــازه هست بشم فدات؟

اجــــــازه هست تو شعر م ــــن

اثـــر بذاره خنــــــده هات؟ ... :)

 

شبـــــــ که می شه یــواش یــــواش

با چشمَ ـکِ س ِتارــهــ هاش

اجازه هست از آسمون

ستاره کِش برم برات؟

 

اجازه هست بیای پیشم

بریم تو باغ اطلسی

بی رنج و درد ِ بی کسی

بهت بگم اجازه هست

گلـــــ روی مــو ـهـ ـات بذارم.

 

اجازه هست خیال کنم

بازم میام می بینمت؟؟؟

با اون چــِــ ـشای مــ هـ ـربون

دوباره چشمک می زنی؟

 

طپش طپش با چشمکت

غزل بگم برای تو

با اتکا به عشق تو

تو زندگی برم جلو؟

 

هر چی بگی نه نمی گم

جــونم بخوای برات می دم

هر چی می خوای بهم بگو

فقط بهم نگو بـــرو

 

اجازه هست بازم تو خواب

خنده بکارم رو لبات

یه شعر تازه تر بگم

به یاد ِ شرم گونه هات

 

نشونیتو بهم می دی؟

تا پنهون از چشم همه

ورق ورق نامه بدم بازم برات؟

 

همیشه م هـ ـربون من :)

نامه رسید به انتها

فقط یه چیز یادت باشه

بازم به خواب م ـن بیـــــا

بازم به خواب م ـن بیــــا

بازم به خواب م ـن بیــــا

 

+ تو اگر در تپش باغ ، خدا را دیدی

همت کن و بگو ماهی ها 

حوضشان بی آب است...

 

+شعر اصلی با اندکی دخل و تصرف نگاشته شد

+ این روزها این ترانه ی ستار را با شعری از اردلان سرفراز زیاد گوش می کنم.  
پر از سادگی. پر از یک رنگی. پر از رنگ ِ زندگی..... کلیک

لوسیا

مراسم که در روز 13 دسامبر در سوئد برگزار می‌شود، جشن«لوسیای مقدس» است

برگزاری چنین رسمی اگر چه زمانی ریشه در مذهب داشته، امروزه فقط بهانه‌ای است که در تاریک‌ترین و سردترین شبهای سال، نور و روشنایی را به خانه‌ها آورند و فضای خانه را از شادی و عطر و گرما پُر سازند.  در روز 13 دسامبر اگر نه همه‌ی ما، که بیشتر ما،چه در محل کار و چه در مهد کودک و مدرسه‌ی فرزند یا فرزندانمان این ضیافت نور و گرما را در سرمای سرد زمستان این کشور، با همه‌ی تاریکی و طولانی بودنش در این فصل، تجربه کرده‌ایم و خاطره‌ای زیبا و به یادماندنی بخشی از ذهنمان را روشن و گرم نگهمیدارد و بوی عطر زعفران و شیرینی و نوشابه ی مخصوص  و شمعهای روشن، فضایی گرم و دلچسب را برایمان زنده می‌کند.

 

دخترانی که در لباس سفید بلند، تاجی از شمعهای روشن را بر سر دارند، با گامهای آهسته و زمزمه‌ی سرودی بر لب، خبر از رسیدن تاریکی شب می‌دهند. این ضیافت نور و گرما در هیچ زمان دیگری نمی‌تواند به این اندازه زیبا و دیدنی باشد و چه بهانه‌ی پسندیده‌ای برای شکافتن تاریکی و ورود به نور وگرما و شادی.

 لوسیا که بود؟

لوسیا دختری بود که در خانواده‌ای مرفه به دنیا آمد. محل تولد او شهر «سوراکوزا» در جزیره‌ی «سیسیل» در ایتالیا بود. در کودکی پدر خود را از دست داد و سرپرستی او را مادر عهده دار شد. لوسیا از همان کودکی در خلوت خود، عهد می‌کند که زندگی خود را وقف دیگران سازد و هرگز به ازدواج تن درندهد. اما مادر، در غیاب او به مردی ثروتمند و صاحب مقام قول می‌دهد که دخترش به ازدواج او درآید. دختر با تلاش بسیار این وصلت را به تاخیر می‌اندازد و از خدای خود می‌خواهد که این پیوند هرگز سر نگیرد.

در همین ایام مادر او سخت بیمار می شود. پزشکان از هرگونه مداوایی درمیمانند. «لوسیا» نذر می‌کند مادر خود را به زیارت «آگاتا»ی مقدس، که او نیز به  به خاطر باورها و اعتقاداتش به دست قیصر کشته شده بود، ببرد تا شاید که درمان شود.

به هنگام زیارت، ندایی غیبی به گوشش می‌رسد که: «خواهر من! چرا چنین درخواستی را از من می‌کنی؟ چیزی که تو خود نیز می‌توانی به او ببخشی!. اعتقاد و باور تو باعث نجات مادرت خواهد شد.»

 

به دنبال چنین معجزه‌ای و به پاس قدردانی، مادر عهد می کند که هرگز دخترش را شوهر ندهد و تمام وسایل و جهیزیه‌اش را به بینوایان ببخشد.

جوانی که قرار بود با لوسیا ازدواج کند از چنین پیشامدی شدیدا خشمگین شده و احساساتش جریحه دارمی‌شود و درپی انتقام برمی آید. پس نزد قیصر از او به جرم مسیحی بودن بدگویی می‌کند. بر«لوسیا» می‌شورند و در پی آزار و اذیتش برمی آیند. برای شکستن باورها و غرور ناشی از اعتقادات و باورهایش، او را به بدترین شکل تنبیه می‌کنند. قرار می‌شود که او را به یک روسپی‌خانه بفرستند و در طول راه مردمی که جمع شده‌اند، به بدترین شکل دشنام و ناسزا نثارش کنند. اما اسب گاری از رفتن بازمی‌ماند و ده ها مرد نیز قادر به کشیدن آن نمی‌شوند. راه دیگری برای نابود ساختن او می‌یابند. هیزمی فراهم می‌آورند تا بسوزانندش. اما توفیق نمی‌یابند. روغن داغ و جوشان رویش می‌ریزند، بدون آسیب نجات می‌یابد. ماموران خسته و خشمگین شده، سرانجام خنجری در گلویش فرو می‌برند تا او را به قتل برسانند. «لوسیا» با همان وضع باز هم نمی‌میرد تا این که کشیشی جامی را به او می‌دهد تا بنوشد و پس از نوشیدن آن، درمی‌گذرد. او در 13 دسامبر 304، به خاطر باورها و ایمانش، جان خود را از دست می‌دهد.

 

در مورد استفاده از تاجی از شمع که در این مراسم بر سر می‌گذارند چنین آمده که: می‌گویند «لوسیا» و دوستان مسیحی او به خاطر این که از آزار و اذیت رومی‌ها در امان باشند، زندگی مخفیانه را آغاز می‌کنند. آنها زندگی زیر زمینی را برمی‌گزینند. زمانی که «لوسیا» برای دوستانش غذا و نوشیدنی به این مخفیگاهها می برد، از آنجایی که راهروهای مخفیگاه تاریک بوده و با دو دستش غذا و مواد لازم را حمل می‌کرده، شمع را روی سر خود جاسازی می‌کرده است. سنتی که امروزه دختران تاجی از شمع روی سر خود دارند در حقیقت از این امر گرفته شده

نام لوسیاLucia   ، از واژه‌ی Lux لاتین به معنی نور و روشنایی می‌آید. به همین جهت او را فرشته‌ی محافظ چشم وبینایی نیز نامیده‌اند. افسانه‌های دیگری نیز در مورد این قدیسه‌ی ایتالیایی آمده‌است.

بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که مراسم «لوسیا» برمیگردد به تقویم «گرگوریان». طبق تقویم جدید، طولانی‌ترین شب 21 و22 دسامبر است. زیرا که این مراسم که در 13 دسامبر برگزار می‌شود، بر مبنای همان تقویم قدیمی «گرگوریان» است.

مراسم بزرگداشت «لوسیا» از قرن 18 یا سال 1800 شروع شد و در سال 1920 در تمام نقاط سوئد به اجرا درآمد. باید یادآور شد که رابطه ی بسیار نزدیکی بین مراسم بزرگداشت «لوسیا» و شب یلدا دیده می‌شود. در نوشته‌های مربوط به این مراسم آمده که: «این شب طولانی‌ترین و تاریک‌ترین شب سال است. آنقدر طولانی که حیوانات خانگی نیز صدایشان درمی‌‌آید. نیروهای اهریمنی و بدنهاد در این شب برای هرگونه آسیب رسانی به انسان و حیوان آماده اند. در همین راستا استفاده از هر وسیله ای که دارای چرخ باشد، ممنوع بود. از جمله آسیاب دستی، چرخ نخ‌ریسی و وسایل شبیه به آن. چنانچه کسی از این وسایل استفاده می‌کرد، مورد غضب «لوسیا» واقع می‌گردید.

 

در شمال سوئد این باور وجود داشته که «لوسیا» اولین همسر حضرت آدم بوده است. اجرای این مراسم در گذشته، کمتر شباهتی به مراسم امروزی داشتهاست. برگزاری این مراسم به شکل امروز، درحقیقت از سال 1927 آغاز شد. در این سال روزنامه‌ی Stockholms dagbladet این ابتکار را به دست گرفت که در خیابانهای شهر استکهلم دخترانی در هیئت «لوسیا» ظاهر شوند. سنت انتخاب «لوسیا» از بین کاندیداهای فراوان از همین تاریخ بنا گذاشته شد که پس از انتخاب، تاج مخصوصی را بر سر او می‌گذارند. مراسمی شبیه انتخاب دختر شایسته و نظیر آن.

می‌دانیم که سوئدیها پیرو مذهب پروتستان هستند. حال این که چرا این باورمندان پروتستانی این چنین شیفته‌ی برگزاری بزرگداشت «لوسیا»ی مقدس کاتولیکی هستند، درحقیقت ریشه در زیبایی مراسمی دارد که خود بهانه ای است برای آوردن نور، گرما، روشنایی و زیبایی به درون خانه های خود . آن هم در زمانی که بیشتر از هر وقت دیگر به آن نیاز است. یعنی وجود زمستانهای سرد و طولانی و تاریک کشورهای اسکاندیناوی.

مثبت اندیشی

به آرامی آغاز به مردن می کنی؛

اگر سفر نکنی

اگر کتابی نخوانی

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی

اگر از خودت قدردانی نکنی

اگر روزمرّگی را تغییر ندهی

اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی

اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی

اگر برده عادات خود شوی

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی

و...
امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!

امروز کاری کن!

نگذار که به آرامی بمیری..

 

http://todaybestday.blogfa.com/