سلام!
عزیزِ م ـهـ ـربون
اجـــــازه هست بشم فدات؟
اجــــــازه هست تو شعر م ــــن
اثـــر بذاره خنــــــده هات؟ ... :)
شبـــــــ که می شه یــواش یــــواش
با چشمَ ـکِ س ِتارــهــ هاش
اجازه هست از آسمون
ستاره کِش برم برات؟
اجازه هست بیای پیشم
بریم تو باغ اطلسی
بی رنج و درد ِ بی کسی
بهت بگم اجازه هست
گلـــــ روی مــو ـهـ ـات بذارم.
اجازه هست خیال کنم
بازم میام می بینمت؟؟؟
با اون چــِــ ـشای مــ هـ ـربون
دوباره چشمک می زنی؟
طپش طپش با چشمکت
غزل بگم برای تو
با اتکا به عشق تو
تو زندگی برم جلو؟
هر چی بگی نه نمی گم
جــونم بخوای برات می دم
هر چی می خوای بهم بگو
فقط بهم نگو بـــرو
اجازه هست بازم تو خواب
خنده بکارم رو لبات
یه شعر تازه تر بگم
به یاد ِ شرم گونه هات
نشونیتو بهم می دی؟
تا پنهون از چشم همه
ورق ورق نامه بدم بازم برات؟
همیشه م هـ ـربون من :)
نامه رسید به انتها
فقط یه چیز یادت باشه
بازم به خواب م ـن بیـــــا
بازم به خواب م ـن بیــــا
بازم به خواب م ـن بیــــا
+ تو اگر در تپش باغ ، خدا را دیدی
همت کن و بگو ماهی ها
حوضشان بی آب است...
+شعر اصلی با اندکی دخل و تصرف نگاشته شد
+ این روزها این ترانه ی ستار را با شعری از اردلان سرفراز زیاد گوش می کنم.
پر از سادگی. پر از یک رنگی. پر از رنگ ِ زندگی..... کلیک