می خواهید شادتر باشید؟ دوست دارید زندگی آرام تر و بهتری را تجربه کنید؟ اگر چنین هدفی دارید و می خواهید اوضاع زندگی تان را بکلی تغییر دهید، باید بعضیعادت های غلط را برای همیشه ترک کنید و آنها را کنار بگذارید. معمولا همه به این بخش قضیه بیشتر توجه می کنند و با حذف کارهای غلط می خواهند به شادی برسند. در حالیکه کارهایی هم هست که برای شادتر بودن، هیچ وقت و در هیچ شرایطی نباید از برنامه زندگی ما حذف شود. اگر می پرسید کدام کارها را نباید هیچ وقت کنار گذاشت، با ما همراه باشید:
1. هر روز کمی قدم بزنید و در هوای تازه نفس عمیق بکشید. به صدای طبیعت گوش کنید و اجازه دهید طراوت و تازگی طبیعت، شما را آرام و شاد کند. یکی از مسائلی که باعث می شود بی انرژی و بی انگیزه زندگی را بگذرانیم، همین دور ماندن از طبیعت و زیبایی های طبیعی است. پس تا می توانید به طبیعت بروید و از این فرصت ها استفاده کنید.
2. از آنچه نمی شناسید و تاکنون تجربه اش نکرده اید، نترسید و اجازه دهید گاهی روحیه ماجراجویی شما را راهنمایی کند. بد نیست بعضی وقت ها کارهایی را انجام دهید که دیگران تصور می کنند توانایی اش را ندارید و خودتان هم به دلیل نگرانی و ترس سراغش نمی روید اما از نظر عقل و منطق می دانید که انجام این کار ممکن است.
3. همیشه و با همه افراد مهربان باشید. خیلی وقت ها ممکن است به اشتباه تصور کنیم مهربان بودن و خوبی کردن به ضررمان خواهد بود اما هیچ چیز به اندازه تقسیم عشق و محبت با دیگران نمی تواند به شما کمک کند تا زندگی شادتری داشته باشید.
4. از راستگویی و بیان حقیقت نترسید؛ حتی اگر به ضررتان باشد. وقتی به راستگویی عادت کنید، زندگی بهتری خواهید داشت.
5. گاهی ممکن است برای انجام کارها و وظایفی که دارید، گیج شوید و نتوانید بدرستی تصمیم بگیرید. در این مواقع اگر کمک گرفتن از دیگران را نشانه ضعف و ناتوانی بدانید، کارها سخت تر می شود. برای همین می گویند کمک گرفتن از افراد نه فقط نشانه ضعف نیست که حتی می تواند به داشتن زندگی بهتر کمک کند.
6. همیشه امیدوار باشید و هیچ وقت نگذارید ناامیدی شما را از زندگی کردن باز دارد. مهم نیست چه امید و آرزویی دارید، همین که بتوانید همراه با امید زندگی کنید و منتظر تغییری برای بهبود زندگی باشید، کافی است.
7. اگر می خواهید شاد باشید، همیشه لبخند بزنید. به خودتان که نگاه می کنید، حتماً لبخند روی لبتان باشد. در خیابان، فروشگاه، مهمانی، محل کار و هر جایی که هستید، لبخند را فراموش نکنید.
8. به دیدن عزیزانتان بروید و گاهی به آنها سربزنید. همین که افرادی در زندگی تان حضور داشته باشند که به آنها توجه کنید، برای شما کافی است و احساس خوبی برای شما ایجاد می کند.
9. به بدن تان اهمیت دهید و هر روز کمی ورزش کنید. فعالیت جسمی نه فقط به نفع سلامت جسم تان است که روح و روان تان را هم آرام می کند و شادی بیشتری به همراه دارد.
10. اهداف کوچک و بزرگی برای زندگی تان تعریف کنید و همیشه به دنبال آنها باشید. زیرا زندگی بدون هدف و انگیزه، خسته کننده است و احساس شادی و خوشحالی را از بین می برد.
بعضی چیزا رو باید زندگی کرد تا فهمید
اتفاقات غیرمنتظره
زندگی رو مثل سینما 2000 می کنه
گاهی ترسناک و یکهویی
گاهی یک درام اجتماعی می شود و
گاهی یک درام عاشقانه
زندگی را باید زندگی کرد
تمام لحظاتش را
چقدر این زندگی را دوست دارم
چقدر بالا و پایینش را دوست دارم
تمام لحظاتش را
تمام سکانس هایش زیباست
چون کارگردانش خداست
پ.ن:
یک حرف
یک راز
یک علاقه
می ماند در دل دختری جوان با موهایی مشکی
سال ها
نه مثل مردابی گل الود
و آب راکدی آلوده
به همان تازگی
مثل روز اول
حتی اگر جایش شده باشد
در دل یک پیرزن تنها با موهایی سفید
این پی نوشت حرفها دارد ... حرف های نگفته ای دارد...
***
-هیچ وقت نباید یک دختر را مجبور کرد در صندوقچه قلبش را باز کند، یک زن می تواند اگر محرمی نبود سالها با ناگفته هایش زندگی کند عشق کند اما .... وقتی در قلبش را باز می کند، دیگر ... وا می ماند، خشک می شود، تمام می شود.
مرکز آمار ایران از وضع زندگی خانوارهای شهری کشور در سال ۱۳۹۲، آمار و ارقامی را اعلام کرده که با توجه به آن میتوان به درکی از وضع کیفیت زندگی ایرانیها رسید. |
چه کسی فکرش را می کرد که یک موجود قهوه ای عجیب و غریب با چشمهای بزرگ که روی صفحه ی تبلت یا گوشی آرام ایستاده و نگاهمان می کند، یک روز برایمان جان بگیرد و رسیدگی به او بشود یکی از بزرگترین دغدغه ها و همه فکر و ذکرمان!
وسط جلسه نشسته است و تند و تند از حرف های رییس نت برمی دارد تا چیزی از قلم نیفتد. یکهو صدای آشنایی از گوشی بلند می شود که نشان می دهد بچه از خواب بیدار شده. وقتی این بچه از خواب بیدار می شود خودش را کثیف کرده و طبیعتا گرسنه است. زمان در اینجا حیاتی ست. باید هر چه زودتر به «پو» برسی تا وضعش خراب تر از این که هست نشود.کار را رها می کند و دو سه دقیقه ای به رتق و فتق امور این بچه ی مجازی می پردازد و دوباره برمی گردد سرکار!
«پو» (pou) یک بازی برای گوشی و تبلت با سیستم عامل های اندروید و آی او اس و غیره است که طراحی و فرایند آسانی دارد. وقتی این بازی و بازی های مشابهش را نصب می کنی، با موجودی مواجه می شوی که رنگش قهوه ای است و چشم های بزرگی دارد. روی صفحه ی گوشی ات ایستاده و با آن چشم های درشت نگاهت می کند و منتظر است تا پدر و مادرش را پیدا کند.
وقتی که مادر یا پدرش شدی، دیگر همه ی مسئولیتش بر گردن توست. باید سر وقت به او غذا بدهی، سر وقت با او بازی کنی، بخوابانی اش، تمیزش کنی و ...
وقتی هم که مرحله ات بالا رفت، با جمع آوری سکه می توانی برایش خرید کنی و توقعاتش را برآورده کنی و خلاصه هر کاری که می شود برای یک بچه انجام داد!
شاید کسی نداند روزی که «پل سالامه» این بازی ساده را طراحی کرد، چه مخاطبینی برایش در نظر گرفت و جامعه ی هدفش چه کسانی بودند اما امروز می بینیم که محبوبیت این موجود کوچک و عجیب، مرز سنی و جنسیتی را شکانده و هر کس با هر تحصیلات و سن و جنسیتی، یک بچه قهوه ایِ نیازمند به رسیدگی و توجه توی گوشی یا تبلتش دارد و در برابر او احساس مسئولیت می کند.
می گوید: «من اگر این ترم مشروط شدم تقصیر پسرمه!» منظورش از «پسرم»، پو است. می گوید که «پو» یش چاق و تپلی است که به تازگی برایش یک کت و شلوار خریده و یک سبیل کلفت! می گوید :«مردی شده برای خودش!»
در دنیایی که تکنولوژی بازی های رایانه ای هر روز پیشرفته تر و پیچیده تر می شود و با قدرت هر چه تمام تر، محصولات را با گرافیک بالا و داستان های جذاب و رنگ و لعاب فراوان به مخاطبین خود عرضه می کند، گل کردن بازی های آرام و بی دغدغه، کمی عجیب و قابل تامل به نظر می رسد.
این بازی ها با یک برنامه ریزی دقیق و استفاده از علوم روانشناسی و جامعه شناسی، روی احساسات فرد انگشت می گذارند و از خاصیت وابستگی انسان به موجودات اطرافش استفاده می کنند. خیلی آرام و ظریف وابسته ات می کنند بطوریکه حتی اگر بخواهی هم دیگر نمی توانی ازشان دست بکشی.
کارشناسان معتقند که بازی های رایانه ای در دنیای امروز نوعی رسانه نوین هستند. خاصیت رسانه این است که مطلب، موضوع یا مفهومی را برای مخاطب تبیین کند. این رسانه های نوین، علاوه بر تاثیرگذاری و فرستادن و دریافت پیام از سوی مخاطب، وظیفه ی بزرگ دیگری هم دارند. این وظیفه، تلاش برای ماندگاری است. هر چه یک رسانه ماندگارتر باشد و بتواند مخاطب را مدت زمان بیشتری از آن خود کند، موفق تر است.
این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.
واقعی شدن «پو» و راه یافتن او به زندگی و احساساتمان نشان می دهد که هدف گذاری و برنامه ریزی طراح و سازنده، بسیار دقیق و موفق بوده است. موارد زیر، کامنت های مخاطبین این بازی و ابراز احساسات آنها نسبت به این موجود ناشناخته است:
پوی من دختره! الان دوازده مرحله ست که دارمش و براش یه چیزایی خریده م. رنگش هم نارنجیه و البته خیلی شکمو! تحمل ندارم؛ پس کی بزرگ می شه؟
بچه من 98 سالشه. داره می ترکه از بس چاق شده. به خدا از کار و زندگی منو انداخته.
من برای پو اسم گذاشتم. اسمشو گذاشتم پژمان که با بقیه فرق کنه.
کی می دونه پو چطوری می تونه ازدواج کنه؟ دلم می خواد بچه مو توی لباس دامادی ببینم!
وقتی سیر شده و می خوام بهش غذا بدم و اون می گه:«نه» دلم می خواد بپرم توی تبلت بغلش کنم!
من خودم یه پسر دارم برای همین پوی دختر انتخاب کردم. دخترا بابایی هستن آخه. پوی من هم خودشو برام لوس می کنه و منم نازشو می خرم.
عکسش را می گیرند و در فضای مجازی منتشر می کنند، هم و غمشان خریدن لباس و عینک و کلاه و سایر لوازم برایش است، تلاش می کنند بزرگش کنند و بهترین چیزها را بدهند بخورد، به هم که می رسند از سن و سال فرزندخوانده مجازیشان می گویند و اتفاق هایی که برایش افتاده... این ابراز احساسات نسبت به چیزی که جان و هویت ندارد و معلوم نیست از کجا پیدایش شده، واقعا عجیب به نظر می رسد.
خطر «پو»!
کفرش درآمده! از دست همسرش حرص می خورد که مرتب سرش توی گوشی است و دارد قربان صدقه ی «پو»ی نوجوانشان می رود. همسرش هر اتفاقی که برای پو می افتد و هر چیز جدیدی که برای پو می خرد را می آید با آب و تاب برای او تعریف می کند و همه ی فکر و ذکرش شده بزرگ کردن این فرزندخوانده!
خودشان یک دختر پنج شش ساله دارند؛ با این حال این مادر جوان، دلش یک بچه ی کوچک دیگر هم خواسته و به هر دوی این ها رسیدگی می کند. مرد جوان می گوید:«گاهی «پو» به دخترک خودمان ترجیح داده می شود. وقتی «پو» چشمهایش دو دو می زند، همسرم با احساس مسئولیت وصف ناپذیری می دود و غذایش را مهیا می کند و اگر پول در حسابش نباشد، آن قدر بازی می کند تا پول گیر بیاورد و بتواند بچه ی صفر و یکی اش را سیر کند و تا این بچه آرام نگیرد و نخوابد، همسر هم آرام نمی گیرد. گاهی ساعت ها غرق شدن در مسائل «پو»ی کوچک، وقت رسیدگی به کارهای دیگر را می گیرد و حتی دلزدگی نسبت به کارهای دیگر ایجاد می کند.»
اگر در قدیم بیشتر نسبت به تاثیر بازی های رایانه ای بر کودکان و نوجوانان نگران می شدیم، امروز این خطر گسترده تر شده و ابعاد وسیعی پیدا کرده است.اگر در قدیم برخی بازی های رایانه ای باعث رواج مفاهیم ضدمعنوی و خشونت می شد، امروز باید از بازی های آرامی که به ظاهر هیچ کدام از آسیب های بازی های اکشن و خشن را ندارند هم ترسید. بازی های آرامی که فرد را (در هر گروه سنی و تحصیلی و در هر جایگاه اجتماعی) تحت تاثیر قرار می دهد و از دنیای پیرامون خود جدا می اندازد و خطرشان کمتر از بازی های خشونت آمیز و تاثیرگذار اکشن نیست.
رحیمی، کارشناس روانشناسی در مورد تاثیر این گونه بازی ها در زندگی انسان می گوید: «یکی از بزرگترین آسیب های این بازی ها این است که افراد گذشت زمان را به هیچ وجه احساس نمیکنند و وقتی به خود میآیند که ساعتهای زیادی از وقتشان صرف این بازیها شدهاست. علاوه بر آن طبق تحقیقات، افرادی که وابسته به این بازی ها می شوند، درونگرا شده و در جامعه منزوی می شوند و رفته رفته در برقراری ارتباط اجتماعی کم تمایل و یا ناتوان می گردند.
این روانشناس خطر خیالپردازی و دور شدن از دنیای حقیقی را مهم و غیرقابل انکار می داند و می گوید: «وقتی بچه ی مجازی اجز نیازهای مادی توقعی از پدر و مادرش ندارد و با اندکی غذا و کمی بازی می توانی راضی نگهش داری، ناخودآگاه این تفکر و این ذهنیت در زندگی عادی برای انسان نهادینه می شود. تحملش در برابر خواسته های دیگر را از دست می دهد و توجهی به نیازهای معنوی اطرافیان علی الخصوص فرزند را از دست می دهد.»
رحیمی معتقد است پیشرفت تکنولوژی سبب دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر میشود. به طوری که هر یک از افرادخانواده به خاطر مشغول بودن به تماشای تلویزیون یا درگیر بودن با رایانه و اینترنت و بازیهای رایانهای، کمتر وقت میکنند با یکدیگر بنشینند و صحبت کنند و این خود باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شدهاست، به گونهای که آنان کمتر حوصله یکدیگر را دارند.
به هر صورت شمشیر دولبه ی تکنولوژی هر روز یک وجه و یک بعد از زندگی انسان را هدف قرار می دهد و با رسوخ به تمامی ابعاد زندگی انسان، قدرتش را به رخ می کشد. قدرتی که مخاطبان را منفعل کرده و آنها را در جریانی قرار داده که نتیجه ای جز قدرتمندتر شدن این رسانه های نوین ندارد.
باید مراقب باشیم چرا که «پو» همین موجود کوچک دوست داشتنی با آن نگاه مظلوم و لبخند شاد، در کمین ماست!
یه نفس عمیق بکش و هر چی و که تو وجودت سنگینی میکنه، رها کن بره
بیا با رنگهای شاد آسمون زنوگیمونو نقاشی کنیم، امروز میخایم اینکارو کنیم
چرا حیرت کردی؟!!
تو توی این دنیا مهمونی
دنیا رو بخاطر تو اینقدر زیبا درست کردن، خودت و بشناس
تو یه باغی، یه باغ پر از گل، تو یه دریایی، خودت و بشناس و برو
پرواز کن، دل هر جا که باشه مقصد همونجاست
چرا حیرت کردی؟!!
تو توی این دنیا مهمونی
ناراحتی ها رو بیرون بریز و بقیه زندگی و خوش باش
زندگی یه کیک خوشمزه هست پر از امیدهای شیرین، نگهش دار، نذار از دستت بره.
اگه تشنه ای خونه بارون نزدیکه
کی میتونه جلوی تو رو بگیره، آسمون در کنار توست
تو یه باغی پر از گل، تو یه دریایی، خوت و بشناس و برو
پرواز کن، دل هر جا که باشه مقصد همونجاست.
.
.
.
.
باز شد راه آسمون، نگاه کن، باز شد
پیدا شد ستاره ای که گم شده بود، پیدا شد، پیدا شد
تمام زمین روشن شد، حالا دیگه برای پرواز آماده ای
دیگه هیچ مانعی سر راهت نیست، میتونی پرواز کنی
پرواز کن
تو یه باغی پر از گل، تو یه دریایی، خوت و بشناس و برو
پرواز کن، دل هر جا که باشه مقصد همونجاست.