دنیای ما دخترا پر از لاکای رنگارنگ..
رژلبای پر رنگ..
گردنند طلایی و نقره ای..
انگشتر و جواهر
پر از ست کردن دامن با تاپ..
پر از قرارای دخترونه..
دوره همی و تلفنای دو ساعته..
گریه کردنای یواشکی زیر پتو..
دفتر چه خاطرات..
اهنگ گوش دادنای دسه جمعی..
با ناراحتی به هم زنگ زدن و بعد از چند دیقه بعد از شوخیای هم خندیدن..
کلمه های رمزی که فقط خودمون معنیشو میدونیم..
رازایی که فقط خودمون ازشون خبر داریم..
دنیا پر از لباسای سفید و تورای پف پفی و مخاطبای خاصمون..
دنیای ما پره از احساسات پاک و رویا های دخترونه..
دخترونه...
بزن کف قشنگرو به افتخار خودمون....
به دنیای اینترنت هیچ اعتمادی نیست ولی کسی که بامرام باشه در هر فضای چه مجازی و چه دنیای واقعی با مرام است.به جان خودم تنها منبع اعتماد فقط و فقط خداست و اون انسانهایی که خیلی پاک بودند فقط ائمه و معصومین و پیامبران ما بودند.
اینک افراد انگشت شماری قابل اعتماد هستند فقط افرادی که واقعا وصل هستند به خدا با چه قیافه و چه تیپی و چه رفتار و چه عقیده ای مهم نیس -فقط از ته دلت وصل شو به ((تنها خالقت خدا))
با توجه به اینکه دستبندهای هوشمند را میتوان مرز بین دنیای مد و فناوری خواند، کمپانیهای فناوری برای بالا بردن اقبال محصولات خود به سراغ طراحان نامآشنای دنیای مد میروند. در همین راستا جاناتان آدلر، دستبند هوشمند گارمین را طراحی کرده است.
(سومین مکالمه)
ص-ک:
زندگی را با ریاضیات آموختم
مشتقات حوادث گذشته را
در روزمره ی زندگی ام میدیدم
با رابطه ها
به کشف مجهولات مشغول بودم
طرفین مشکلات را بی واسطه خط می زدم
اما
برای تو
آسمان ها را یک طرف گذاشتم
و تو را طرف دیگر
اما نشد
نگاه های عاشقانه ام را آوردم
اما نشد
خنده های ظریف و دخترانه ام را
شیطنت های زیرکانه ام
رویا های شبانه ام
اما
باز هم نشد
تصمیم را یک طرف معادله گذاشتم
و تو را در طرف دیگر
تابعی شد
که دلم هر لحظه به دلت بیشتر میل میکند...
ص-ک
................................................................
سکوت مطلق:
ریاضیات تو در دنیای من یک چمدان است
چمدانی که هر کس
برای رسیدن به مقصدش مجبور به حمل آن است
گاهی سنگین گاهی سبک
گاهی زیبا و گاهی زشت
برای برداشتن چیزی از آن
باید بدانی چگونه به تو لبخند میزند
رمز گشایش این چمدان
با بی رحمی تمام
غیر قابل تغییر است
اما
اگر بدانی
دنیای چمدان
موم چنگ تو می شود
هر آنچه تو می خواهی از من
با قانون بطلمیوس
گرد این درگاه...
منتظر تعارف مروارید...
بر شانه هایم سنگینی میکند
از تو که پنهان نیست
چند وقتی ست
شانه هایم دیگر تاب این چمدان را ندارد...
سکوت مطلق