خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

آگهی استخدام مسئول حسابدار، حسابدار ارشد و خزانه دار در یک شرکت معتبر واقع در تهران {آخرین مهلت:11 بهمن 1393 }

یک شرکت جهت تکمیل کادر پرسنلی خود استخدام مینماید. ردیف شرح شغل تحصیلات سابقه کار مرتبط مهارت ها ساعت کاری 1 مسئول حسابداری حسابداری لیسانس به بالا هفت سال به بالا مسلط به حسابداری ارزی، شعب، حقوق و دستمزد، بیمه، مالیات و... دارای روحیه ی تیمی تمام وقت 2 حسابدار ارشد حسابداری لیسانس به بالا پنج سال به بالا مسلط به حسابداری شعب، حقوق و دستمزد تمام وقت 3 خزانه دار حسابداری لیسانس به بالا سه سال سابقه مفید در بخش خزانه تسلط به امور چک و خزانه داری و صدور سند، آشنایی با کامپیوتر و نرم افزارهای مالی مرتبط تمام وقت 4 کارشناس حوالجات ارزی ترجیحا بازنشسته فوق دیپلم به بالا دو سال به بالا تسلط کامل به اصول و قوانین بانکی و وصول حسابداری دارای سابقه مفید در زمینه حوالجات ارزی پاره وقت 5 کارشناس حسابداری فروش فوق دیپلم به بالا سه سال روابط عمومی بالا، توانایی انجام مذاکره موثر و دارای روحیه کار تیمی تمام وقت لطفا رزومه خود را با ذکر ردیف شغلی به آدرس ایمیل زیر ارسال نمایید. Trading.vacancy@yahoo.com

نرم افزار سیستم خزانه داری

• معرفی طرف حسابهای خزانه داری با امکان ارتباط با سرفصلهای حسابداری • تعریف مشخصات دسته چکها اخذ شده از بانک با امکان نمایش آمار دسته چکهای مصرف شده و مانده • ثبت اسناد دریافت و پرداخت • مشاهده مانده هر حساب در هر لحظه • چاپ چک با امکان معرفی شکل چکهای بانک های […]

The post نرم افزار سیستم خزانه داری appeared first on آگهی24 | آگهی رایگان | تبلیغات رایگان.

- مردانگی

 

او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند.

در حین صحبتهاشان گفتند: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهایى معمولى سر و کار داریم و قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم؟! بیائید این بار خود را به خزانه سلطان بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد. البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود.

آنها تمامى راهها و احتمالات ممکن را بررسى کردند، این کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و خود را به خزانه رسانیدند .
خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و ... بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتیقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در این هنگام چشم سر کرده باند به شى ء درخشنده و سفیدى افتاد، گمان کرد گوهر شب چراغ است، نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمک است !

بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد بطورى که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى پیش آمد یا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خیلى زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پیدا بود گفت : افسوس که تمام زحمتهاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمک گیر سلطان شدیم، من ندانسته نمکش را چشیدم، دیگر نمى شود مال و دارایى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و...

تری‌داتس سردار شجاع هخامنشی

ارتش اسکندر به تخت جمشید نزدیک شده یود. تری‌داتس نیروهای خود را در پلکان ورودی کاخ جای داد زیرا با اینکه تخت جمشید یک دژ جنگی نبود ولی به دلیل اینکه از سنگ ساخته شدن آن اگر پلکان ورودی مسدود می‌شد کسی نمی‌توانست وارد آن شود. 20 سرباز ایرانی در مقابل صد هزار سرباز بیگانه ایستاد و هر زمان که یک سرباز در پلکانها می‌افتاد سربازی دیگر جای او را می گرفت.
جنگ نگهبانان کاخ با مهاجمان از بامداد تا نیمروز ادامه یافت و تا همگی آنها کشته نشدند سربازان اسکندر نتوانستد وارد کاخ شوند.

پارمه‌نیون یکی از یونانیون شیفته اسکندر که او را در جنگ همراهی می‌کرد در کتاب خویش می نویسد: تری‌داتس را که با خوردن بیش از ده زخم به سختی مجروح شده بود را بر روی تخته‌ای انداختند و به نزد اسکندر آوردند تا کلید خزانه را از او بگیرد، اسکندر به او گفت: کلید خزانه را بده،
تری‌داتس پاسخ داد من کلید را تنها به پادشاه خود یا فرستاده او که فرمانش را در دست داشته باشد می دهم.
اسکندر گفت: پادشاه تو من هستم.
تری‌داتس گفت: پادشاه من داریوش است.
اسکندر به یاوه می گوید: داریوش کشته شد. (در حالی که داریوش هنوز زنده بوده است)
تری‌داتس می گوید: اگر او کشته شده باشد من کلید را تنها به جانشین او خواهم داد.
اسکندر با خشم می‌گوید: آیا می‌دانی به سبب این نافرمانی با تو چه خواهم کرد؟
تری‌داتس گوید: چه می‌کنی؟
اسکندر می‌گوید: جلادان را فرا می‌خوانم تا پوست تو را مانند پوست گوسپند بکنند!
تری‌داتس پاسخ می‌دهد: در همان حال یزدان را سپاسگزاری می‌کنم که در نیروانا (بهشت) روان مرا نزد روان پادشاهم شرمنده نخواهد کرد و من می‌توانم با سرافرازی بگویم که به تو خیانت نکردم!
پارمه‌نیون در ادامه می نویسد: زمانی که اسکندر آن پاسخ را شنید در شگفت شد و گفت: ای کاش من هم خدمتگزاری مانند تو داشتم و از شکنجه او به سبب دلیر بودنش گذشت.