در سالیان گذشته انسانها در پی کسب نتایج بهتر در امور بوده است و برای اینکار از خدمات تقریبا" رایگان حیوانات خصوصا" در کشاورزی و دامپروری استفاده میکرده اند . مثلا" یک چوپان که در طی روز نیازمند حرکت و مراقبت دائمی از احشام خود بوده است طبیعتا" نمیتوانسته است کار نگهبانی از اموال خود را در برابر غارتگران و دزدان در شب بخوبی انجام دهد. پس بناچار و با اطلاع از مضرات نگهداری از حیوانات خصوصا" سگ ، از وجود آنها استفاده میکرده است. و طبیعی است که برخلاف گاو و گوسفند که منشاء برکاتی است هیچ خیر دیگر در وجود این حیوان نگهبان نبوده است. به خاطر همین امر هم مجبور میشده بیماریهای مشترک بین سگ و دیگر حیوانات اهلی و مفید را قبول کند و گاهی این امر هزینههای هنگفتی برای کشاورزان داشته است از جمله : گاز گرفتگی اهالی و احشام توسط این حیوان، ادرار و مدفوع این حیوان که برخی مواقع حتی در خانه هم اقدام به اینکار میکرده است ، بیماریهای فراوانی مانند کیست هیداتیک، هاری، آتشک، شپشک ، انواع کنه و... که گاهی تعدا بیماریهای مشترک آن به بیش از 450نوع میرسد.
از لحاظ عرفی نیز یک حیوان فاقد برکت برای منزل بوده است . چرا که با وجود زاد و ولد فوق العاده زیاد جمعیت ناچیزی داشته اند .همچنین در فقه اسلامیاین حیوان نجس و خرید و فروش آن حرام است . و نیز گفته میشود فرشتگان در خانهایی که سگ در آن نگهداری میشود رفت و آمد نمیکنند.
اما ما ایرانیان که درافراط و تفریط سابقهی خوبی نداریم ، در نگهداری این حیوان هم دست به اقداماتی میزنیم که نشانههای بدی را نمایان میکند . برداشت از این اقدامات بشرح ذیل است :
1- دور شدن از ارزشهای اسلامی و جایگاه یک مسلمان که اولین نشانهی آدمهایی است که بر خلاف دستورات اسلام اقدام به خرید و فروش و حتی نگهداری سگ در منازل ، نه به حکم اجبار ، بلکه برای خودنمایی میکنند.
2- فاصله گرفتن از عشق و عاطفه انسانی و ترحم کردن به حیوانات بجای انسانها . در کشور ما تا زمانی که میلیونها کودک وجود دارد که میتوانند مورد عشق و ملاطفت یک انسان دیگر قرار گیرند و شدیدا" به نگاههای محبتآمیز انسانها و نه سگها نیاز دارند ، عشق ورزیدن به حیوانات بجای انسانها یک غلط فرهنگی است و یک منکر است . ما میتوانیم یک انسان را به کمال برسانیم اما یک سگ هرگز به کمال نمیرسد .
3- نگهداری سگ بجای بچهدار شدن هم بدعت خطرناک دیگری است .که برخی به غلط فکر میکنند این آدمها با کلاس هستند در صورتی که بر عکس این نهایت بی کلاسی است که باید افکار عمومی در این زمینه تطهیر گردد. ما در فرهنگ اجتماعی جایگاهی بالاتر و والاتر از مادر نداریم اما چه شده است که این جایگاه با همنشینی با یک حیوان نجس عوض شده و به آن فخر هم میفروشند ! این اوج انحطاط این آدمهاست که خود را خیلی بد معرفی میکنند .اما جامعه ما نمیداند .
4- ضعف شخصیتی بسیار عمیق این افراد که تا دیروز با خرید یک لباس ، یک خودرو و... سعی در جبران کمبودهای خود داشتند اما اکنون به دنبال یک سگ هستند تا به آنها در بالا بردن شأن و بهبود شخصیتشان کمک کند.اما وای به آن شخصیتی که یک سگ ، گربه، موش،همستر میمون و ...بخواهد آن را بالا ببرد .آنها به دنبال جایگزین کردن سگ گردانی و همزیستی با حیوانات بجای فهم و شعور، اختراع ، نوآوری، بلوغ فکری و... هستند.
5- اما تاسف بار تر از همه ی اینها نگاه جامعه به این افراد است. انسانهایی که دارای ضعف شخصیتی شدید هستند مورد توجه قرار میگیرند و ممکن است با انسانهای با کلاس جایگزین گردند . و فی البداهه این فکر را در ذهن خود تجسم میکنند که اینها هم بسیار پولدار هستند و هم با سواد که متاسفانه در موارد بسیار کمی این افراد جزء متمولین جامعه هستند و در باقی موارد از سطوح پایین جامعه و صرفا برای جبران ضعفهای خودشان اقدام به نگهداری و نمایش حیوانات خود در کوچه و بازار به عموم میکنند.
آنچه مسلم است اینست که رواج این پدیده نه نشانه آزادی جامعه است و نه نشانهایی از بهبود فرهنگی است . بلکه یک انحراف از کمال انسانی و مخصوص کسانی است که چیز دیگری برای عرضه به جامعه نداشته و ندارند. جامعه باید این افراد را بعنوان مریض و الگو گیران بیاراده بداند .انحطاط فکری و اخلاقی و همچنین دینی آنها بر کسی پوشیده نیست آشکارا این پیام را به جامعه مخابره میکنند، اما گاهی برخی افراد ساده لوح برداشتهای غلطی از این اقدامات دارند. رفتارهایی که امروز با این پدیدهها بروز پیدا میکند ، فردا حتما" دچار استحاله خواهد شد و نوآوریهای غیر قابل باوری خواهد داشت که بنیان خانوادهها را تحدید خواهد کرد. و انسانیت انسانها را زیر سئوال خواهد برد.ارتباطات ضعیف انسانی با ارتباطات عاطفی حیوانی جابجا خواهد شد همانطور که اکنون بجایی بچه این مخلوق بی نظیر خداوند و این معجزه خداوند به بچه های سگ و گربه عشق میورزند . میدان دادن به این افکار جامعه را مسموم میکند و راه کمال جامعه را منحرف میکند. البته اینگونه افراد قطعا" در زمان پیری و ناتوانی خود به اشتباهات فاجعه بار خود پی خواهند برد. اما شاید بهتر است که برای اینها روانشناسان خبرهایی استخدام کرد تا از تباهی عمر آنها جلوگیری کرد. زمانی که در پایان یک عمر خواهند فهمید دچار یک انحراف بزرگ شدهاند اما توان بازگشت ندارند.
در آن صبح پاییزی سال 1990 وقتی داشتم جوراب هایم را میپوشیدم، هیچ فکر نمیکردم یک جفت جوراب کتان ناقابل بتواند زندگی مرا تغییر دهد.
آن روز قرار بود دوستانم به خارج شهر بروند و من قول داده بودم از حیوانات آنها مراقبت کنم ولی این حیوانات نه سگ بودند که قرار باشد با آنها بیرون بروم و نه گربه که قرار باشد خاکشان را عوض کنم.
آنها تعدادی مرغ بودند که دوستانم از دامداری صنعتی نجات داده بودند. با این حال، با خودم فکر کردم آیا نگهداری از چند تا مرغ میتواند کار سختی باشد؟
هنوز چند دقیقه از رسیدنم به خانه دوستانم نگذشته بود که متوجه شدم این جامعه مرغی چقدر پیچیده و جالب است. بعضی از مرغها گستاخ بودند، بعضی خجالتی، بعضی سمج و بعضی خیلی شاد.
یکی از مرغ ها مرتب به جوراب های من که خال های نارنجی داشتند علاقه نشان میداد. این مرغ، که اسمش هیلی بود، بد جوری عاشق جوراب های من شده بود! او مرتب نوکش را به جوراب های من می مالید و همه جا دنبال من می آمد.
من تمام روز مرغها را در حال قدقد کردن، شکار غذا در علفها، مشاجره و آرایش کردن تماشا کردم. این مرغها دنیای فعالی داشتند که من هرگز تصورش را هم نمیکردم.
عصر آن روز پس از آنکه مرغ ها را به طویله ای که مخصوص خوابشان بود بردم، لباسهایم را شستم و روی طناب آویزان کردم.
صبح روز بعد، هر دو جوراب من ناپدید شده بودند و فقط دو گیره لباس به عنوان مدرک جرم باقی مانده بودند.
خیلی طول کشید تا آنها را پیدا کردم. هیلی نه تنها جوراب ها را دزدیده بود، بلکه یک تخم هم گذاشته بود و با دقت دو جوراب را دور آن بسته بود.
من آنجا با دهان باز ایستاده بودم که او سرش را بالا آورد و با نگاهی التماس آمیز به من نگاه کرد. او آن جوراب ها را میخواست و از من می خواست که آنها را به او ببخشم. من هم همین کار را کردم.
از آن روز من دیگر گوشت مرغ و تخم مرغ نخوردم. دیگر نمیتوانستم رابطه بال ها و پاها و سینه ها در بشقابم را با هیلی و دخترهای دیگر از یاد ببرم. خیلی طول نکشید که وگن شدم.
پایان غم انگیز داستان این است که هیلی خیلی زنده نماند. او که در نتیجه زندگی قبلی خود در دامداری صنعتی رنجور و ناتوان شده بود، چند روز پس از این ماجرا در خواب مرد.
ولی من هرگز او و شوخ طبعیش را فراموش نمیکنم و این سوال را با خود به گور خواهم برد که او آن جوراب ها را چطور از طناب رخت ها پایین کشیده بود.
منبع: جام نیوزفروشگاه اینترنتی پت-لند در شهریور92 با هدف ایجاد بزرگترین و به روزترین مرکز خرید آنلاین لوازم حیوانات خانگی در ایران فعالیت خود را آغاز کرد. همچنین فروشگاه پت-لند با ارائه معتبرترین و مرغوبترین برندها در زمینه تولید لوازم حیوانات سعی نموده سلامت حیوانات شما را در بالاترین سطح تأمین نماید. مفتخریم که با ارائه بیش […]
The post فروشگاه اینترنتی لوازم حیوانات خانگی پت-لند appeared first on آگهی24 | آگهی رایگان | تبلیغات رایگان.
اگر چه اکنون در اقصی نقاط دنیا دانشمندان و محققان بسیاری مشغول بررسی و مطالعه در ابعاد گوناگون زندگی آنان هستند ولی هنوز رازهای زیادی بر آن ها پوشیده مانده است که مهمترین و در عین حال شگفتانگیزترین آن ها را میتوان زبان حیوانات دانست که این امر حتی موجب پدید آمدن شاخهای جدید، در علم «رفتاری حیوانات» به نام «صداشناسی زیستی» شده است. دانشی که سعی دارد به نشانههای صوتی حیوانات پی ببرد و در این راه به نتایج قابل توجهای نیز دست یافته است. این که حیوانات هم میتوانند «با هم تکلم کنند، به گفتگو بپردازند، شورا تشکیل دهند، مشاوره کنند، کلامهای عاشقانه بگویند، جشن بگیرند یا در موقع عزا و ناراحتی، نوحهسرایی کنند.» و شاید قابل تأمل باشد که بدانید اگر چه حیوانات پایبند قلمرو، خانواده، نژاد و غرایز خود هستند ولی جز در مواردی استثنایی که برای خود تعریفی خاص دارند، تمامی مشکلات و احتیاجات روزانه خود را از طریق کلام برطرف میکنند و هرگز از وسایل دفاعی خود برای همنوعشان استفاده نمیکنند.
امام صادق علیهالسلام :
إن أحبَبتَ أن یَزیدَ اللّهُ فی عُمرِکَ فسُرَّ أبَوَیکَ .
اگر دوست دارى خداوند بر عمرت بیفزاید ، پدر و مادرت را خوشحال کن .
الزهد للحسین بن سعید : 33 / 87 منتخب میزان الحکمة : 408
ساختن کشتى
از ابن عباس روایت کرده اند که گفت : قوم نوح (علیه السلام ) آن جناب را کتک مى زدند (تا از حال مى رفت )، پس او را در نمدى مى پیچیدند و به خیال این که مرده است ، به درون خانه اش مى انداختند، ولى وقتى او خوب مى شد، دوباره براى دعوت آنان از خانه بیرون مى آمد و این وضع همچنان ادامه داشت تا اینکه از ایمان آوردن قومش ماءیوس گشت . در این زمان مردى در حالى که به عصایى تکیه داشت با فرزندش نزد او آمد و به پسرش رو کرد و گفت : پسرم ، مواظب باش که این پیرمرد تو را فریب ندهد. پسر گفت : پدرجان ، عصایت را در اختیارم بگذار تا آن را با بدن این پیرمرد آشنا سازم . پدر قبول کرد و عصا را به پسر داد و گفت : مرا روى زمین بنشان و برو. پسر، پدر را روى زمین نشاند و به طرف نوح رفت و عصا را بر فرق سر او کوبید. سر آن حضرت خونین شد. نوح (علیه السلام ) گفت : پروردگارا! مى بینى که بندگانت با من چه مى کنند، پس اگر مى خواهى هدایتشان کن و اگر چنین نیست ، پس به من صبر و توانایى بده تا بین من و آنان حکم کنى ، که تو بهترین حکم کنندگانى .
خداى تعالى به او وحى فرستاد که دیگر منتظر هدایت قومت مباش و او را از این که قومش ایمان بیاورند ماءیوس کرد و گفت :
((اى نوح ! یقین بدان که دیگر تا قیامت کسى جز آنان که ایمان آورده اند، کسى ایمان نخواهد آورد، پس دیگر غم مخور و به ساختن کشتى بپرداز)). نوح پرسید: پروردگارا! کشتى چیست ؟ خطاب رسید: خانه اى است که از چوب ساخته مى شود و روى آب به حرکت در مى آید. این کار را بکن که به زودى اهل معصیت را غرق مى کنم و زمینم را از لوث وجودشان پاک مى سازم . نوح (علیه السلام ) پرسید: پروردگارا! آب (که کشتى بر روى آن حرکت کند) کجاست ؟ خداوند فرمود:((من بر هر چیز قادرم )). (133)
نگهبانى از کشتى
هنگامى که نوح (علیه السلام ) بنابر فرمان خدا به ساختن کشتى مشغول شدت مشرکان شب ها در تاریکى ، کنار کشتى مى آمدند و آنچه را نوح از کشتى درست کرده بود، خراب مى کردند (تخته هایش را از هم جدا کرده و مى شکستند).
نوح از درگاه الهى استمداد کرد و گفت : ((خدایا! به من فرمان دادى تا کشتى را بسازم ، و من مدتى است به ساختن آن مشغول شده ام ولى آنچه که مى سازم کافران خراب مى کنند، پس چه زمانى این کار به پایان مى رسد؟!)).
خداوند به نوح وحى کرد: ((سگى را براى نگهبانى کشتى بگمار)).
حضرت نوح از آن پس ، سگى را کنار کشتى آورد تا نگهبانى دهد، آن حضرت روزها با ساختن کشتى مى پرداخت و شب ها مى خوابید، وقتى که مخالفان براى خراب کردن کشتى مى آمدند، با صداى سگ ، نوح بیدار مى شد و آنان فرار مى کردند، مدتى برنامه حضرت نوح همین بود تا ساختن کشتى به پایان رسید (134).
جمع کردن حیوانات
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است که : پس از ساخته شدن کشتى ، خداوند بر نوح وحى کرد که به زبان سریانى اعلام کن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند. نوح نیز اعلام کرد و همه حیوانات حاضر شدند. نوح (علیه السلام ) از انواع حیوانات یک جفت (نر و ماده ) گرفت و در کشتى جاى داد (135).