خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

غم واره

رخصت

امروز تصمیم گرفتم برم تو شهر و یه چرخی بزنم ولی خیلی زود پشیمون شدم،پشیمون شدم که برم میون آدمهایی که با چهره های بی تفاوت از کنار یکدیگر میگذرند و سرمای نگاهشان تا یاخته های قلبم رسوخ میکند و منجمد،همون بهتر که تو خونه بشینم و غرق تفکرات خودم میشم،و گاهی هم فیلم و تدریس،همون بهتر که منزوی باشم تااجتماعی امشبم غمگینم مث شبهای دراز دیگه...

 بچه که بودم همیشه سعی میکردم گریه نکنم و مثلایه مرد واقعی باشم ولی متاسفانه یا خوشبختانه هر چه بزرگ تر شدم بیشتر با اشک ریختن عجین شدم اشک هایی که همیشه تو خلوتم بهترین همدمم بودند.میگن مرد گریه نمیکنه! اگه قراره با دیدن این همه بدبختی همنوعانم،معتاد شدن دوستانم،زندان رفتن دوستانم بخاطر نداشتن،مرگ دوستانم و و و هزارون بدبختی دیگه که خودتون بهتر میدونید خم به ابروم نیارم!بشینم یه گوشه تو اشکام و تفکراتم غرقه شم بهتر تا بخوام همه چیز رو به مسخره بگیرم.همون بهتر که منم برم لا دست همین دوستانم.میدونم چرا این حرفا رو میزنم ،وقتی که یکی از دوستان که زخم خورده درد کشیده و در عزلت تموم میکنه و برای دیگران که با شنیدنِ خبر مرگشون تنها حرفی که می زنند: "(ول کن! ما که زنده ایم")... سکوت فریادی در خاموشی و درد

درپناه مهر

تو رو دوست دارم میدونی تو همونی که از خدا رسیده

مثل قلبی هستی که با شروع زندگی واسم طپیده

مثل خورشیدی که ازاون ور ابرا سر درمیاره

بیتابی به من به این زندگی که خوبیات ازش میباره

دیگه تنها نموندم از وقتی که فهمیدم دلت باهامه

نگاهت با من و اون مهربونیات جلو چشامه

اگه یه لحظه فکر کنم باخودم که دیگه تو رو نبینم

گمونم از اون به بعد باید با خودم تنها بشینم

??????

تو رو دوست دارم میدونی تو همونی که از خدا رسیده

مثل قلبی هستی که با شروع زندگی واسم طپیده

مثل خورشیدی که ازاون ور ابرا سر درمیاره

بیتابی به من به این زندگی که خوبیات ازش میباره

دیگه تنها نموندم از وقتی که فهمیدم دلت باهامه

نگاهت با من و اون مهربونیات جلو چشامه

اگه یه لحظه فکر کنم باخودم که دیگه تو رو نبینم

گمونم از اون به بعد باید با خودم تنها بشینم

??????

پس بیا باهم درکنار هم گل زندگی بچینیم

تا بمیره غصه و بمونه خنده و شاد بشینیم

دانلود تیراژ اول

دست خسته مو بگیر .... تو منو رها نکن

 ساده بگم ...

 

دوست دارم

 

یکی بود یکی نبود  ...  زیره گنبده کبود

یه جوونه خسته بود  ...  که دلش شیکسته بود

مثله باررونه بهار زار وزار گریه میکرد

گاهی دسته خسته شو به سوی خدا میکرد 

بگو آخه تا به کی باید بشینم سره راش

بشینم تا اون بیاد که بشنوم صدای پاش

مگه اون نمیدونه که دلم پریشونه

نمیاد تا از چشام غمه عشقو بخونه

کلاغا از آسمون میرن به سوی لونه شون

دسته های چلچله میرن به آشیونون

ولی ...

ولی من بدونه اون چی بگم کجا برم

با یه قلبه پر امید هنوزم منتظرم

 

 

آشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟