خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

افت قیمت چند خودرو

بازار خودرو این روزها مانند بسیاری از بازارهای کشور در رکود به‌سر می‌برد و خرید و فروش در آن، رونق چندانی ندارد ، از همین رو برخی خودروها با کاهش قیمت طی هفته جاری روبه‌رو شده‌اند.

به نوشته دنیای اقتصاد،آن‌طور که نمایشگاه‌داران خودرو پایتخت می‌گویند، این روزها بازار «امن و امان» است و مشتریان رغبتی به خرید، از خود نشان نمی‌دهند و این وضع احتمالا تا اواخر سال ادامه خواهد داشت.
به اعتقاد کارشناسان، با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال، احتمال رونق گرفتن خرید و فروش در بازار خودرو وجود دارد، چه آنکه مردم معمولا در «شب عید» به فکر خرید خودرو می‌افتند. هر چند این روزها قیمت ارز در مسیری نزولی افتاده، اما این موضوع تاثیری روی کاهش قیمت خودروهای وارداتی نگذاشته است. این در حالی است که وقتی نرخ ارز بالا می‌رود قیمت خودروها به‌ویژه وارداتی‌ها نیز صعود می‌کند و حتی شرکت‌های واردکننده خودرو، مطابق با قیمت‌های روز، دعوتنامه برای ثبت‌نام‌کنندگان خود می‌فرستند. به گفته برخی متقاضیان، شرکت‌های واردکننده به محض افزایش نرخ ارز فروش را متوقف می‌کنند یا  قیمت محصولات خود را افزایش می‌دهند و با در نظر گرفتن قیمت روز خودروها بر حسب نرخ ارز، پول بیشتری را به جیب می‌زنند.

 افت قیمت ایران‌خودرویی‌ها
اما به بازار برویم و ببینیم قیمت خودروها در هفته جاری چه افت‌و‌خیزی داشته است.
آن‌طور که فعالان بازار می‌گویند، این هفته قیمت برخی محصولات ایران‌خودرو با افت روبه‌رو شده، به نحوی که پژو 206 تیپ 5 کاهش قیمت یک میلیون تومانی را به خود می‌بیند.
این خودرو در حال حاضر 36 میلیون و 500 هزار تومان خرید و فروش می‌شود. همچنین پژو 206 صندوقدار V8 نیز که 600 هزار تومان کاهش قیمت داشته، هم‌اکنون 37 میلیون تومان به فروش می‌رود.
 در بین دیگر پژویی‌های ایران‌خودرو، مدل 405 نیز با افت قیمت مواجه شده و در حال حاضر 29 میلیون و 800 هزار تومان خرید و فروش می‌شود.
این قیمت نشان می‌دهد که پژو 405 بنزین سوز، 400 هزار تومان ارزان شده است.
 فعالان بازار اما در مورد قیمت دیگر خودروهای بازار، واژه «تثبیت» را به کار می‌برند و تاکید می‌کنند که نمودار قیمتی آنها نوسان خاصی را طی یکی دو روز گذشته نداشته است. در این بین، تیبا در مدل صندوقدار خود قیمتی برابر با 24 میلیون و 200 هزار تومان دارد و این یعنی قیمت تیبا تغییر خاصی را به خود نمی‌بیند. همچنین پژو پارس نیز که تغییر قیمت خاصی نداشته، هم‌اکنون با قیمتی معادل 37 میلیون و 300 هزار تومان در مدل داشبورد جدید و دو ایربگه خود خرید و فروش می‌شود. این خودرو مدلی تک‌ایربگ و فاقد داشبورد جدید است که 34 میلیون و 800 هزار تومان به فروش می‌رسد. از سوی دیگر سمند مدل LX نیز در حال حاضر قیمتی حول و حوش 30 میلیون تومان را به خود می‌بیند.
رانا هم که روزهای با ثباتی را در بازار سپری می‌کند، قیمت آن هم‌اکنون 32 میلیون و 700 هزار تومان است. به‌نظر می‌رسد ایران‌خودرویی‌ها به نتیجه دلخواه شان در مورد رانا نرسیده و از همین رو سهم این خودرو را در سبد محصولات شان کمرنگ کرده‌اند.
اما فعالان بازار در مورد قیمت پراید نیز تاکید می‌کنند که این خودرو با تغییر خاصی طی هفته جاری روبه‌رو نبوده و روزهای با ثباتی را پشت سر می‌گذارد. در این بین، مدل 131 قیمتی برابر با 19 میلیون و 900 هزار تومان دارد و مدل 132 هم 20 میلیون و 200 هزار تومان به فروش می‌رسد. از سوی دیگر پراید 111 یا همان مروارید نیز در حال حاضر قیمتی حدود 20 میلیون و 800 هزار تومان دارد.
اما سری به تندر-90 و مگان بزنیم؛ خودروهایی که در هفته جاری تغییر قیمت خاصی را به خود ندیده‌اند.
به گفته فعالان بازار، تندر-90 در مدل E2 که ظاهرا افزایش قیمتی را تجربه نکرده است، در حال حاضر 43 میلیون و 500 هزار تومان خرید و فروش می‌شود این در حالی است که برای خرید پارس تندر، باید 44 میلیون و 800 هزار تومان هزینه کرد.
گفته می‌شود تندر-90 هنوز هم اوضاع تولید مناسبی ندارد و تیراژ روزانه اش در دو شرکت تولید‌کننده بسیار پایین است، هرچند خودروسازان وعده افزایش تولید این محصول را تا پایان سال جاری داده‌اند. دیگر رنویی بازار ایران؛ یعنی مگان نیز مدت‌ها است اوضاع مناسبی در تولید ندارد و به گفته فعالان بازار، در حال حاضر مگان را با قیمت 110 میلیون تومان هم نمی‌شود در بازار پیدا کرد.

 افزایش قیمت وارداتی‌‌ها
در بازار خودروهای وارداتی اما به دلیل ورود مدل‌های 2015، قیمت‌ها متورم‌تر از قبل شده‌اند.
به گفته فعالان بازار، در حال حاضر یاریس هاچ‌بک در مدل 2015 حدود 108 میلیون تومان قیمت دارد که در مقایسه با قیمت مدل 2014 آن، 13 میلیون تومان افزایش یافته است. همچنین هیوندایی آزرا نیز قیمتی برابر با 220 میلیون تومان دارد که 10 میلیون تومان بیش از قیمت مدل 2014 آن به فروش می‌رسد.
از سوی دیگر تویوتا کرولا نیز در مدل 2015 خود، 135 میلیون تومان به فروش می‌رود و هیوندایی النترا نیز 122 میلیون تومان خرید و فروش می‌شود. فعالان بازار در مورد هیوندایی مدل I40 نیز تاکید می‌کنند که این خودرو قیمتی برابر با 162 میلیون تومان را به خود می‌بیند و برای خرید هیوندایی مدل IX35 هم باید 141 میلیون تومان هزینه کرد.

دانلود مرورگر بروز شده opera

Opera 26.0 Build 1656.60 Final اُپرا یک مرورگر وب رایگان و متن‌بسته وب و نرم‌افزاری اینترنتی با بیش از ۳۰۰ میلیون کاربر است که شرکت نرم‌افزاری اپرا آن را توسعه داده‌است. این مرورگر برای کاربری‌های عمومی اینترنتی نظیر نمایش وبسایت‌ها، دریافت و ارسال نامه‌های الکترونیکی، مدیریت ارتباطات، گفتگوی برخط آی‌آرسی، بارگذاری از طریق پروتکل بیت‌تورنت و خواندن فیدهای وب مورد استفاده قرار می‌گیرد. اپرا برای کاربرد برروی رایانه‌های شخصی، تلفن‌های همراه و تبلت‌ها به طور رایگان عرضه می‌گردد.

اجزای اصلی اپرا عبارتند از مرور بر پایه‌ها تب‌ها، امکانات کوچک و بزرگنمایی صفحات، تنوع اشکال نشانگر موس و یک بخش مدیریت بارگذاری یکپارچه‌است. از نظر امنیتی اپرا دارای یک محافظ داخلی در مقابل حملات فیشینگ و برنامه‌های موسوم به بدافزار (Malware) مثل کرم‌ها یا اسب‌های تروای رایانه‌ای است، همچنین دارای توانایی حفظ امنیت در هنگام مرور وبسایت‌ها و حذف اطلاعات شخصی همچون کوکی اچ‌تی‌تی‌پی‌ها است.

اپرا برروی طیف متنوعی از سیستم‌های عامل مثل مایکروسافت ویندوز، مک اواس ده، لینوکس، فری بی‌اس‌دی و سولاریس قابل اجراست. اگرچه امکانات مرورگر اپرا به نسبت از فایرفاکس بیشتر است و نیز سریعترین مرورگر وب شناخته شده‌است اما این مرورگر تنها کسر کوچکی از بازار مرورگرهای رایانه‌ای را به خود اختصاص داده‌است، البته اپرا بازار قدرتمندتری در زمینه دستگاه‌های سیار مثل تلفن‌های همراه، تلفن‌های هوشمند و دستیار دیجیتال شخصی در اختیار دارد. اپرا برای دستگاه‌هایی که از سیستم‌عامل سیمبین یا ویندوز موبایل قابل استفاده‌است. نزدیک به ۴۰ میلیون دستگاه تلفن همراه دارای نرم‌افزار اپرا هستند. همچنین اپرا تنها مرورگر قابل استفاده بر روی کنسول‌های بازی نینتندو دی‌اس و وی محسوب می‌گردد. اپرا در برخی از کشورها مانند اوکراین محبوب ترین مرورگر وب شناخته شده‌است.

                                                        از اینجا دانلود کنید

ViewSonic اولین گوشی‌هوشمند مجهز به سنسور Iris را معرفی می‌کند

ViewSonic اولین گوشی‌هوشمند مجهز به سنسور Iris را معرفی می‌کند

شایعات پیرامون استفاده از سنسور آیریس (Iris) در محصولات ال‌جی و سامسونگ از ابتدای سال ۲۰۱۴ بارها به گوش رسیده است، حال آنکه این دو کمپانی محصولی را با بهره‌گیری از این سنسور روانه‌ی بازار نکرده و به‌نظر می‌رسد ViewSonic اولین کمپانی خواهد بود که چنین محصولی را روانه‌ی بازار خواهد کرد.

قیمت بازیکنان تیم ملی در استرالیا؛ 108 میلیارد تومان/ اشکان گران قیمت ترین بازیکن ایران

بر اساس برآورد سایت معتبر ترانسفرمارکت ارزش کل بازیکنان تیم ملی ایران حدود 19 میلیون پوند تخمین زده شده است که با توجه به نرخ پوند، این مبلغ خدود 108 میلیارد و 186 میلیون تومان برآورد می شود. 
اشکان دژآگه با ارزش بازاری معادل 2 میلیون و 640 هزار پوند (حدود 14 و نیم میلیارد تومان) گران قیمت بازیکن حاضر در تیم ملی ایران است. آندرانیک تیموریان، جلال حسینی، علیرضا جهانبخش، مسعود شجاعی، احسان حاج صفی و خسرو حیدری بازیکنانی هستند که بالای یک میلیون پوند ارزش گذاری شده اند. 
محسن فروزان با ارزشی معادل 220 هزار پوند (یک میلیارد و دویست میلیون تومان) ارزان قیمت ترین بازیکن ایران در بازار فوتبال است. رامین رضاییان، مرتضی پورعلی گنجی، سروش رفیعی و علیرضا حقیقی نیز دیگر بازیکنان ارزان قیمت تیم ملی هستند. 
البته این ارزش گذاری به معنای این نیست که دستمزد بازیکنان باید معادل این عدد باشد، بلکه بدین معناست که در بازار نقل و انتقالات برای انتقال بازیکنان باید چنین مبلغی به باشگاه فعلی آنها پرداخت شود تا رضایتنامه آنها صادر شود. ضمن آنکه ارزش گذاری بازیکنان با توجه به عملکرد آنها روز به روز دچار تغییر می شود.

 

برای صحت وسلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان (عج) صلواتی بفرستیم 

اللهم صل علی محمد وال محمد

462. من و تو*

ملاصدرا داشت «وجود رابطی معلول» را در ابن‌سینا و دیگران نقد می‌کرد که رسیدم به خیابان ابن‌سینا. کتاب را بستم و پیاده شدم. سالی چند بار مسیرم می‌خورد به اینجا؟ شاید در خوشبینانه‌ترین حالت سالی یک بار، آن هم مثلا سواره. ولی حالا پیاده بودم. می‌شد سر خیابان سوار تاکسی شوم ولی قرارم این نبود. می‌خواستم حالا که گذارم به اینجا افتاده، محله را خوب بچشم.

باید می‌رفتم می‌رسیدم به بازارچۀ دردشت. نمی‌دانستم پیاده چقدر راه است. چشمم به تابلوها بود که ردش نکنم. شاید هر بیست قدمی که می‌رفتم جلو، تابلوی مسجدی را می‌دیدم. مسجد حریری، مسجد آقانور و... اجتماع این همه مسجد در یک محل داشت فریاد می‌زد که این محله قدمت دارد. آنقدری سر به هوا بودم که بازار را رد کردم. از مغازه‌دارها آدرس پرسیدم و کمی از مسیر رفته را دوباره برگشتم.

بازارچه از این بازارچه‌های مسقف بود و تاریک. چیزی شبیه بازارچۀ هزارتوی قیصریۀ میدان نقش‌جهان. حتی چیزی شبیه بازارچۀ بیدآباد. ولی یک فرق اساسی با آنها داشت. متروکه بود و خالی و کهنه و تاریک و آن موقع صبح وهم‌انگیز. تک و توک مغازه‌های زیر بازارچه باز بودند. بیشتر آنهایی که درشان بسته بود، پیدا بود که سال‌هاست کرکره‌شان را بالا ندادند. بعد از اینکه بازی‌بازی از بین هالۀ نورهایی که از سوراخ سقف کجکی افتاده بودند روی زمین رد شدم، به ملاصدرا حق دادم «تشکیک وجود»ش را با مثال نور تقریب به ذهن کند. حتما او هم عاشق این استوانه‌های نوری بوده که از راه سوراخ سقف بازی‌گوشانه می‌آمدند می‌رسیدند به زمین و از دور حجم‌دار می‌نمودند و می‌شد هی بازی‌بازی از داخل‌شان رد شد. آن روزها تهِ نورپردازی و ژانگولربازی‌ای که می‌شد با نور درآورد، همین بوده. ملاصدرا هم مثل هر فیلسوف دیگری فیلسوف زمان خود بود، زمانی که با مکانی مثل اصفهان جمع شده بود. و خب طبیعی بود که ته‌ش فلسفۀ شورمندانه‌ای مثل حکمت متعالیه زائیده شود. با ستون‌های نور بازی کردم و فکر کردم من هم اگر جای ملاصدرا بودم، همچین فلسفۀ خوشحالی می‌دادم بیرون و به امثال ابن‌سینا فحش می‌دادم.**

هرجا که کمر بازار پیچ و خمی برمی‌داشت چیزی نو منتظرم بود. از دیدن مغازۀ علم و کتل و نشانه‌سازی رسما داشتم پس می‌افتادم. داخل مغازه پر از خنزر پنزرهای فلزی قشنگ بود. گشتن داخل همین یک مغازه خودش یک روز کامل وقت می‌برد. هرطور بود از مغازه‌هه که درش بسته بود دل کندم و رفتم جلوتر. ایستاده بودم دم «کوچۀ باغ دردشت» و زل زده بودم به اسم کوچه که با روح و روان آدم بازی می‌کرد که یکی پشت سرم داد زد «اسمی شوما چی‌اس؟... آقا مرتَضی شوما خیلی پِسِری خُبی هستین». ناخودآگاه برگشتم سمت صدا. قصاب محل بود. داشت تلفنی با یکی حرف می‌زد. برگشتم سمت صدا و وای از پشت سرم. بغل قصابی، سقاخانه بود. سقاخانه‌ای با کاشی‌کاری ِ فراوان. کاشی‌کاری‌ای با نقش نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای. رفتم جلوی سقاخانه و شل شدم. دوربین درآوردم  و از ماهی‌ها و آدم‌ها و گل‌ها و درخت‌های سقاخانه که به بدوی‌ترین سبک ممکن کشیده شده بودند، عکس گرفتم. 

ساعت هنوز ده نشده بود. ده قرار داشتم. میخِ یکی از کاشی‌ها شده بودم و داشتم فاصله‌م را برای عکس گرفتن ازش تنظیم می‌کردم که ماشینی از پشت سر هُلم داد توی دل سقاخانه. برگشتم عقب و دیدم راننده همان آقایی است که دو شب قبلش تلفنی باهاش حرف زده بودم و گفته بودم فلانی‌ام و او مرا نشناخته بود و به‌ش گفته بودم مرا به چهره می‌شناسد حتما. برای امروز قرار گذاشته بودیم و حالا داشتیم با هم تصادف می‌کردیم. هم تصادف می‌کردیم، هم او با اولین نگاه داشت می‌فهمید من همان کسی‌ام که توی کلاس‌های مشترکی که با هم داشتیم، چند باری باهاش بحث کرده بودم و هی به هم پالس منفی داده بودیم. همۀ این اتفاقات باعث شده بود حین تصادف و لحظۀ شناخت، به هم بخندیم.

قرار توی حمام بود. تا برسیم به شاه‌نشین حمام، اینقدر توقف کردم و زل زدم به در و دیوار که او بیست باری برگشت عقب ببیند من چه‌م شده که نمی‌آیم. بعدتر توی شاه‌نشین هم کاشی‌ها و نقاشی‌های بدوی روی دیوارها مرا گرفتند. نشسته بودم کف زمین و داشتم بین گل‌های کاشی‌های اصلی و کاشی‌های مرمت شده مقایسه می‌کردم که بر یارو مسجل شد دیوانه‌ام. پرسید چی خوانده‌م که اینطور افسون فضا شدم. برایش که گفتم فلسفه، تا آخر جلسه سوژه داشت که به‌م تیکه بیندازد. گذاشتم به خاطر اینکه سودازده‌ای فلسفه‌خوانده‌ام، به حساب خودش اذیتم کند. ولی واقعا اذیت نمی‌شدم. نه از سودایی بودنم که مرا حساس و خل و چل کرده بود، نه از فلسفه که بر خل و چل بودنم اضافه کرده بود. به نظرم این دو تا در من خوب کنار هم چفت شده بودند.

حرف‌های جدی که تمام شد و پرسید «سوال؟» که یعنی اگر سوالی دربارۀ حرف‌ها داری بپرس، با ذوق و شوق پرسیدم «می‌شه بریم بام حمام»؟! گفت می‌شود. بعدش حسابی سوراخ سنبه‌های حمام را نشانم داد. درِ مردانه و زنانه و فرق‌شان، تونِ حمام***، و آخر از همه پشت بام و حوض روی سقف و تونلی دراز توی سقف که درست نفهمیدم کارکردش چیست ولی اینقدر جادویی و وهم‌انگیز بود که دلم نخواست با حرف زدن و پرسیدن حس‌م را خراب کنم.

از آقا خداحافظی کردم و برگشتم توی بازارچه. ته بازار «خراطی» بود. رسما سر در مغازه نوشته بودند خراطی و پشت شیشه قلیان‌هایی گذاشته بودند که روی بعضی‌شان مجنون لیلی را بغل زده بود و روی آن دیگری‌ها پرنده‌های فیرزوه‌ای نشسته بودند روی زمینۀ لاجورد. خود خراط هم نشسته بود وسط کوهی از خرده چوب و لابد داشت «خِرط خِرط» با تنگِ قلیانی جدید ور می‌رفت و لیلی را می‌نشاند توی دل مجنون. جلوتر مغازه‌ای بود که انگشتر می‌ساخت. انگشترهای درشت با نگین‌های رنگی رنگی. آقا قصابه داشت تعزیه گوش می‌داد. صدای تعزیه‌ش را بلند کرده بود و خودش هم چند ورق گرفته بود دستش و نگاه‌شان می‌کرد. لابد شبیه‌خوان بود که با آن ادبیات با آقامُرتَضی حرف زده بود. صدای تعزیه‌ش تا کمر بازار می‌رسید. آنجایی که حاج‌آقایی پیر با عبای زمستانی قهوه‌ای از یک سمت بازار می‌آمد و دخترکی جوان با چادر گل‌دارِ نازک و کفش‌هایی که تق‌تق صدا می‌کردند، از یک سمت دیگر بازار. دختر تو روی‌اش****را محجوبانه گرفته بود و سر به زیر، چیک‌چیک داشت رد می‌شد. 

همۀ اینها برای یک روزم زیاد بود. من از آن سر شهر زده بودم آمده بودم اینجا برای یک جلسه‌ی کاری ولی نمی‌دانستم قرار است یهو بیفتم وسط همچین جایی. وسط تعزیه و سقاخانه و حاج‌آقا و کاشی و ماهی و دخترِ تو روگرفته و اژدهای روی عَلَم و  نگین‌های رنگی‌رنگی و لیلی و مجنون. چرا این شهر حواسش به این نبود که من از تجربۀ این همه با هم ممکن است پس بیفتم؟ چرا هر چند وقت یک بار مرا جادو می‌کرد؟ چرا هنوز این همه جا داشت که من ندیده بودم؟ چرا برای من تمام نمی‌شد؟

برگشتنی توی پیاده‌رو داشتم با خودم آوازی می‌خواندم که یادم نبود از کجاست و از کیست. آوازه از یک ناخودآگاهی زده بود بیرون و هر کاری می‌کردم از بندش رها نمی‌شدم. همینطور پشت سر هم می‌خواندم «تو عروسکی ستاره‌ای گلم، که می‌خوام نیگام کنی، گل مهتاب گل بارون گل عشق، چی می‌خوای صدام کنی». می‌دانستم یک جاهایی از ترانه خواننده اوج می‌گیرد ولی کلمات یادم نمی‌آمدند. حتی نمی‌دانستم خواننده زن است یا مرد. خانه که رسیدم ترانه را سرچ کردم. از آن ترانه‌های آبگوشتی بود با دست کم سی سال قدمت. احتمالا یک جایی توی بچگی‌ها شنیده بودمش و حالا امروز جادوی اصفهان بیدارش کرده بود. ترانه را که کامل گوش دادم، دیدم زن با صدای زیرِ جیغی‌اش، یک جایی بعد از هزار بار تکرار «من و تو»، می‌گوید «می‌تونیم که قصه‌هامونو به هم‌دیگه بگیم». 

 

* نیاز است بگویم منظور از «من و تو»، «من و اصفهان‌»ایم؟
** البته بنده‌خدا ملاصدرا گمان نکنم در زندگی‌اش به کسی فحش داده باشد. خصوصا به ابن‌سینا که کلی هم تکریم‌اش می‌کند. اینجا «فحش» را دورهمی و در معنای «نقد» به کار بردم.
*** تون حمام: آتشدان حمام
****تو رو گرفتن: اصطلاحی که اصفهانی‌ها برای رو گرفتن با چادر به کار می‌برند. چون هیچ چیزی غیر از خودش حق مطلب را ادا نمی‌کرد، عین اصطلاح را آوردم.