خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

دوری 10 روزه هلمکه از استقلال


هندریک هلمکه بازیکن آلمانی استقلال که در اولین جلسه تمرین این تیم در تهران دچار آسیب دیدگی از ناحیه زانو شد. به گفته یکی از مسئولین باشگاه 10 روز یاز تمرینات این تیم دور است.
[دوری 10 روزه هلمکه از استقلال]

به گزارش "ورزش سه"، امروز قرار بود جواب آزمایش MRI هلمکه باید مورد بررسی قرار می گرفت در همین رابطه با دکتر نوروزی تماس گرفتیم که پزشک استقلال در این زمینه پاسخگو نبود!

میرشاد ماجدی سرپرست استقلال و همچنین شاهرخ بیانی از مربیان این تیم هم در مقابل سوال آخرین وضعیت هلمکه اظهار بی اطلاعی کردند. در همین رابطه با یکی از مسئولین باشگاه استقلال تماس گرفتیم او با عنوان این مطلب که هلمکه فعلا باید 10 روز استراحت کند، گفت: هلمکه از ناحیه مینیسک دچار آسیب دیدگی شده است. او عکس MRI خودش را حتی برای دکترش در امارات فرستاد که فعلا طبق نظر پزشکان او می بایست 10 روز استراحت کند و تنها در تمینات آب درمانی حاضر شود تا در ادمه مشخص شود که مدت دوری هلمکه از تمرینات گروهی چقدر خواهد بود.

جدید

مصطفی پاشایی

شبی که به یاد مرتضای عزیزم در کنار هم بودیم

 

مهرزاد امیرخانی

شاید نتونم این بی کسی رو تنهای تنها طاقت بیارم
.
فکر منم باش ، امشب دوباره ، چشمام می سوزه ، سر درد دارم

 

شاهین دلیوند

میدونست عاشقشم من
میدونست براش میمیرم
میدونست آرومه قلبم
وقتی دستاشو میگیرم
...
دوستتون دارم
شاهین ❤وند

محمود گل محمدی

هیییی دلم کی باورت میشد میگفتی یه مریضی دیگه بعد تحت درمان زودم خوب میشه 
این عکس رو روزی که از تالار وحدت برمیگشتیم گرفتیم تندیس برگزیده برتر قطعه پاپ به آهنگ جاده یکطرفه دادن و بعد اوینکه جایزه رو گرفتیم رفتیم سمت بیمارستان برای شیمی درمانی مرتضی تو را تو فکر بود شاید تو این فکر بود من که دارم موفقیت و میبینم به اهدافم میرسم این مریضی چی بود بعد مهدی کرد پیامک داد مرتضی چشه گفتم شاید برا شیمی درمانی تو خودش دوست داشت مریض نبود گفت برو من و مهدی احمدوند و عباس بارن هم میایم امشب اونجا جشن تندیسش رو بگیریم گفتم اوکی سری زنگ زدم مهدی طیبی الو دادا کجای گفت پرستارو با بدبختی پیدا کردم دارم میام جریان گفتم بهش گفتم با پرستارهم جریان و بگو هماهنگ کن گفت باشه خلاصه رفتیم یکی یکی تو نگهبان شاکی بود این همه ادم برای یه شیمی درمانی گفتیم اتاق خصوصی باید پیشش باشیم آقا نگهبان راضی شد رفتیم پرستار سرم داروهارو زد رفت بیرون ما شروع کردیم بگو بخند و یدفعه بخودم امدم دیدم من و دکتر آزمایش خون که یه مرد خیلی خوبی بود وسط داریم میرقصیم ساعت دو شب تو بیمارستان یه نفرم میخوند بقیه دو انگشتی دست میزدن مرتضی از خنده قش کرده بود میگفت انگار نه انگار سرطان دارم دارم شیمی درمانی میکنم دوست داشتم مریض نبودم جشن میگرفتیم ولی دستتون درد نکنه جشن بیاد ماندنی شد تو بیمارستان زیر شیمی درمانی بعدها که خوب شدم چه خاطره ای میشه خلاصه که رفتی رفیق و خوب شدی اسطوره شدی ولی خاطرات مثل یه گوله آتیش افتاده تو جونمون داره میسوزنتمون الانم رسیدیم کیش مرتضی فردا میخوان بیاد تو ولی به نفع بچه های سرطانی فوتبال بازی کنن و ماهم دعوتیم اولین سفر ما بدون تو خیلی سخته گل بیتای بیتاب آروم بخوابی امروزم که قبل سفر امدم بهشت زهرا پیشت خیلی دورت شلوغ بود عشق کردم تو مثل یه شمع بودی مردم مثل پروانه دورت پ.ن فراد بازی ساعت سه بعدظهر شبکه سه پخش میشه

بیاموزیم19

اگر پدرانمان در مقابل چشم های ما مادرانمان را می بوسیدند.

اگر قدیم ها به همسرشان نمی گفتند منزل یا به اسم فرزند پسر خطابشان نمی کردند.

اگر گهگاهی به جای پوشک و ملاقه و آبکش،کتاب و قلم دست مادرانمان می دیدیم.

اگر یاد می گرفتیم زنی که عطر می زند فاحشه نیست

اگر یاد می گرفتیم زنی که گیسوانش را به باد می سپارد قصد خودفروشی ندارد.

اگر با صدای پاشنه های کفش یک زن،هزار و یک سر نمی چرخید به سمت صدا.

اگر مردی به زنی شاخه گلی می داد،نمی شد زن ذلیل و برده ی زن.

اگر حجاب ذات یک زن می شد ناموس

و هزار و یک اگر و امای دیگر

امروز زن ها را معیار عقده های جنسی و عقب ماندگی یک جامعه قرار نمی دادند.

زن دست نوشته ی احساسات خالق است در آفرینش

معیارهایمان را اشتباه نوشتند.اشتباه

پست های دوستان

شاهین دلیوند

قول داد تا آخر دنیا بماند

سر قولش هم ماند

همان روزی که رفت برای من آخر دنیا بود

 

**************************************

 مهرزاد امیرخانی

نوبت قصه دقیقه های آخره.
ترانشو ندارم که ازش عکس بگیرم
الان متوجه می شین چرا ...
زمستون بود. خونمون سعادت آباد جایی بود که دیگه چسبیده به کوه بود.
جوری برف اومد که هیچ ماشینی از پارکینگ نمی تونست بیرون بیاد.
به خاطر یخ زدگی و شیب غیر استاندارد رمپ.
گیر کرده بودیم تو خونه روز اول خوردنیامون تموم شد.
قرار بود بریم خرید که برف اومد.
زنگ می زدیم به دوستامون برامون خرید می کردن میاوردن سر خیابون می رفتیم می گرفتیم ازشون .
داشتیم آب انار می گرفتیم و حرف می زدیم . البته مرتضی داشت آروم گیتار می زد و بعید می دونم حواسش به حرفای من بوده باشه.
یه دفعه رفت گوشیشو آورد و یه ملودیو خوند و رکورد کرد .
گوش دادم.
همون دفعه اول حس ترانش اومد.
کل خونرو گشتیم خودکار نبود.
کارتون یخچال تو تراس بود . گوشیو برداشتم رفتم اونجا و با یه تیکه ذغال شروع کردم کل ترانرو رو اون نوشتم .
کارتونو برداشتم آوردم تو . کل خونه کثیف شد . مرتضی هاج و واج نگام می کرد . گفتم اوکی شد . برو بخونش.
رفت تو استودیو از رو کارتون دو متری خوندش و شد دقیقه های آخر . . .

من مهربان ندارم ، نا مهربان من کوووووو !!!!؟؟؟؟

 

جلسات عمومی پنجشنبه

"بنام ایزد منان "

"در کنگره ما می فهمیم که خداوند مثل راهنما فقط راه را به ما نشان می دهد و ما هستیم که انتخاب می کنیم راه درست یا راه غلط را "


پانزدهمین جلسه از دورۀ دهم، سری کارگاه‌های آموزشی-عمومی کنگرۀ 60؛ نمایندگی افسریه، روزهای پنجشنبه مورخۀ 93/09/20 با نگهبانی آقای محمود محسنی و با استادی آقای حسین امینی دوست و با دبیری آقای بهروز عبدی با دستور جلسۀ وادی چهارم وتأثیر آن روی من رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود.

 خلاصۀ سخنان استاد :

استاد فرمودند : دستور جلسۀ این هفته وادی چهارم است ویک جوری الفبای کنگرۀ 60را یاد گرفتیم . در وادی اول یاد گرفتیم که چگونه تفکر کنیم واین با فکر وخیال فرق می کند ودر وادی دوم تفکر ما را هدفمند کرد ودر وادی سوم ما را باخودمان آشتی داد ودر وادی چهارم ما یادگرفتیم که مسئولیت کارها را گردن بگیریم .