خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

تمیزترین کشورهای دنیا را بشناسید

زمانی که به کشوری جدید وارد می شویم، نظم و آراستگی محیط اطراف به طور چشمگیری جلب توجه می‌کند و جاده‌های کثیف و هوای آلوده ایجاد تنش می‌کند و حس بدی به گردشگران می‌دهد چرا که هیچ کسی دوست ندارد به کشوری سفر کند که کثیف و آلوده است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران،زمانیکه به کشوری جدید وارد می شویم، نظم و آراستگی محیط اطراف به طور چشمگیری جلب توجه می‌کند و جاده های کثیف و هوای آلوده  ایجاد تنش می‌کند و حس بدی به گردشگران می‌دهد چرا که هیچ کسی دوست ندارد به کشوری سفر کند که کثیف و آلوده است.

تمیز بودن کشورها نه تنها از لحاظ روحی بر گردشگران اثر مثبت دارد بلکه کشورها برای کسب موفقیت هر چه بیشتر می‌بایست هوا را نظیف و تمیز نگاه دارند تا ساکنان آن کشورها زندگی خوبی داشته باشند. در این مطلب لیست 10 کشور برتر جهان را که برای مسافرت و یا زندگی، فوق العاده فرح بخش هستند را معرفی می کند.

بعضی از این کشورها توسط دولت مسئولی که داشته اند جز تمیزترین کشورها قرار گرفته اند و بعضی دیگر هدیه شگفت انگیز طبیعت است.

1. فرانسه

 
طبیعت آراسته و رمانتیک فرانسه، همچنین اکوسیستم و روش های پیشرفته نظافت در این کشور روز به روز به زیبایی آن می‌افزاید. استانداردها و قوانین بسیاری برای حفظ نظافت و پاکیزگی کشور طراحی شده است.
 
 
 
2. ایسلند
 
ایسلند جزیره ای آراسته و زیبا در اروپا می‌باشد. جزیره ایسلند جو خنک و فرح بخشی دارد. زمانی که پا در سرزمین ایسلند می‌گذارید هوای ارام بخش و سرشار از انرژی آن را ناخوداگاه احساس می‌کنید. شاخص عملکرد زیست محیطی ایسلند 93.7 می‌باشد که امتیاز بسیار خوبی می‌باشد‌.
 
 
3. سوئیس
 
طبیعت زیبا و کوه‌های سبزش چشم‌ها را خیره می‌کند. سوئیس به سه بخش ژورا، فلات سوئیس و رشته کوه‌های آلپ تقسیم می‌شود. شاخص عملکرد زیست محیطی سوئیس 89.1 است که طبیعت مدهوش کننده سوئیس هر روز این عدد را به سمت برتری سوق می دهد.
 
 
 4. کاستوریکا
 
شاخص عملکرد زیست محیطی این کشور 86.4 است که به ساکنان خود بالاترین طول عمر را هدیه می کند.سیستم آب رسانی فوق العاده بهداشتی و منحصر به فرد در این کشور یکی از تدابیر خاص نظافتی دراین کشور می باشد.
 
 
5. سوئد
 
شاخص عملکرد زیست محیطی سوئد 86.3 است. در سوئد قوانین سخت گیرانه ای که دولت برای نظافت در نظر گرفته است کارساز بوده و این کشور را معرکه کرده است.
 
 
6. نروژ
 
در منطقه اروپا، نروژ ثروتمندترین کشور است.علاوه براین نروژ پر از مکان های رویایی و منظره های زیبا است. نروژ همواره  در تلاش است که جایگاه خود را ارتقا دهد و در حفظ این زیبایی ها کوشا باشد.
 
 
7. موریس
 
جزیره رویایی موریس در جنوبی ترین نقطه اقیانوس هند و جنوب شرقی قاره آفریقا قرار گرفته است. تپه های زیبا، جنگل ها، رودخانه ها و مرداب های فوق العاده زیبای موریس بعلاوه هوای مطبوع و روح بخش آن به انسان حس تولدی دوباره می بخشد.
 
 
8. اتریش
 
اتریش کشوری سر سبز و زیبا در اروپا است. شاخص عملکرد زیست محیطی اتریش 100 است.آنقدر هوای اتریش مطبوع و سالم است و محیط آن تمیز و چشم نواز که جایگاه سوم تمیزترین کشورهای جهان را به خود اختصاص داده است.
 
 
 
 9. کوبا
 
سواحل زیبا، فضای سبز و دریاچه های بی نظیر بر هر چه زیباتر شدن کوبا می افزاید. علاوه بر این قوانین و پارامترهای مرتبط با رعایت بهداشت در این کشور به هرچه جذاب تر شدن آن کمک می کند.
 
 
10. کلمبیا
 
کوه ها و فضای سبز بی نظیر کلمبیا چشم نواز است و زندگی در انجا برای افرادی که مبتلا به بیماری هستند و احتیاج به محیطی سالم، امن و آرام دارند توصیه می شود.کلمبیا به عنوان تمیزترین کشور دنیا در سال 2013 شناخته شده است.
 
 

مدیرآموزش وپرورش شهرستان تویسرکان ازکسب رتبه برترکشوری درهفدهمین دوره طرح معلم پژوهنده توسط دبیران این شهرستان خبرداد.

به گزارش رودآور جواد اسدبیگی در این بار اظهار کرد: در هفدهمین برنامه معلم پژوهنده توسط دو فرهنگی محمدعلی ترکاشوند ومحمدصادق گمار با ارائه (طرح چگونه می توانیم میزان یادگیری دانش آموزان رادردرس هم نهشتی مثلت ها بهبود بخشیم) رتبه کشوری راکسب کنند.

وی فراهم ساختن زمینه ارتقای دانش پژوهی معلمان، مستندسازی تجربه های مفید آنان برای استفاده تمام دست اندرکاران آموزش و پرورش و کوتاه کردن فاصله نظر و عمل و کمک در راستای کاربست یافت های پژوهش را از دیگر اهداف اجرای این طرح ذکر کرد.

451. بحران دیالوگ

یک/ همکلاسی که حرف‌هایش دربارۀ ویتگنشتاین تمام می‌شود، ازش سوال می‌پرسم. هم جواب می‌دهد، هم نمی‌دهد. جوابش را هم می‌فهمم، هم نمی‌فهمم. گمانم او هم سوالم را هم فهمیده، هم نفهمیده.

دو/ همان همکلاسی سر کلاس بعدی از استاد سوال می‌پرسد. استاد کاملا پرت جوابش را می‌دهد. بقیه به همکلاسی کمک می‌کنند و سوال او را با ادبیات دیگری برای استاد تکرار می‌کنند. باز استاد جواب پرتی می‌دهد. من هم با اینکه می‌دانم از این استاد نمی‌شود جواب درست حسابی شنید، ویرم می‌گیرد به جای حدیث نفس، سوالم را بلند بپرسم. جواب استاد؟ پرت. بی‌ربط. نمی‌دانم یعنی استاد واقعا نفهمیده یا چون از دل حرف‌هایش مؤیدی برای فمینیسم ِسیمون دوبوآری کشیدم بیرون، تعمدا زده توی کوچۀ علی چپ.

سه/ بعد از کلاس است و طبق معمول ما چهار-پنج نفر با هم درگیریم. با فکرهای هم درگیریم. یکی از بجه‌ها نمی‌فهمد من چرا باید فلان موضوع ِ مذهبی و در عین حال هنری را برای کنفرانس کلاسی بردارم و من نمی‌فهمم او دقیقا مشکلش با موضوعم چیست و اساساً چه اشکالی دارد که یک مولفۀ مذهبی را در بستر یک نظریۀ فلسفی بازخوانی کرد. دقایق طولانی تلاش می‌کنیم هم را بفهمیم و بی‌نتیجه است. سرآخر از سر کلافگی دست از سر هم برمی‌داریم و متفرق می‌شویم.

چهار/ توی نمازخانه دوباره سه‌تای‌مان همدیگر را پیدا می‌کنیم. دیالوگ آغاز می‌شود. موضوع ِ دیالوگ؟ عشق. من آن مدل عشق افلاطونی، متعالی‌ و به یک معنا فانتزی‌ای که دوستم به‌ش قائل است را نمی‌فهمم، و او آن مدل عشق ِ انضمامی‌ای که من تقریر می‌کنم. از نفر سوم کمک می‌گیریم که ببینیم اصلا برای بعضی فرایندها که عموما اسمش را عشق می‌گذارند، می‌شود تبیین فیزیولوژیک پیدا کرد یا نه. کار خراب‌تر می‌شود.کلاف در هم گوریده‌تر. با گفتن «نمی‌دونم» بحث را رها می‌کنیم. 

پنج/ کشوری و زیباکلام مناظره دارند. قرار است با هم دیالوگ کنند. ده دقیقه زیباکلام حرف می‌زند و به کشوری و هم تیپ‌های او حمله می‌کند، ده دقیقه کشوری. همینطور ده دقیقه ده دقیقه‌ها میان‌شان تقسیم می‌شود و هر بار هر کدام حرف خود را تکرار می‌کنند، با ادبیات دیگری. هیچ یک جواب آن دیگری را نمی‌دهد. یکی دیگری را هوچی می‌داند و دیگری آن یکی را کسی که صورت مسئله را عوض می‌کند. انگار تعمدی دارند برای نفهمیدن هم. پرده‌ای که میان خودشان کشیده‌اند و قصد ندارند بزنندش کنار و بحث را از این حالت بازی رفت و برگشتی (مثل بازی پینگ پونگ) دربیاورند، کلافه‌مان می‌کند. ترجیح می‌دهیم دعوای سیاسیون را بگذاریم برای خودشان و برویم به کلاس بعد از ظهرمان برسیم.

شش/ سر کلاس بعد از ظهر، استاد می‌شود همه حرف. من می‌شوم همه گوش. ترجیح می‌دهم به جای سوال پرسیدن گوش کنم و خودم را بسپارم به بحث‌ها. حداقل سود این مدل برخورد این است که تلاشی نمی‌کنم برای فهماندن حرفم به دیگری و دیگری را نمی‌بینم که به جای جوابِ من را دادن، بزند توی جاده خاکی. اینجا دیگر از رفت و برگشت کلام‌ها و برخورد کلام هر یک به دیوار دیگری و کلافگی حاصل از بحران دیالوگ خبری نیست.

هفت/ می‌رسم خانه. لِه. چک میل می‌کنم. استاتوس می‌زنم «زنی که بتونه از پس کارای فنی بخاری اتاقش بربیاد، دیگه مرد شده. وقت زن گرفتنشه». یک ساعتی یا یکی از دوستان سر همین گزاره‌ای که بیشتر شوخی است و شاید کمی کنایی، سر به سر هم می‌گذاریم. یک ساعت مطلقا دری‌وری به هم می‌بافیم. حرف‌ها جدی نیست. کسی نمی‌خواهد دیگری را مجاب کند. کسی با دیگری سر جنگ ندارد. غرض فقط لذت بردن از مصاحبت است. در نسبت با هم ورِ خُلِ وجودمان ظهور کرده و ما هم سرکوبش نمی‌کنیم. می‌گذاریم که بگوید و ببافد و بخندد. کسی پنجه نمی‌کشد توی صورت دیگری. کسی از فهمیده نشدن رنج نمی‌برد. دو طرف از پیش نرفتن بحث و درجا زدن سر یک نقطۀ کور کلافه نمی‌شوند. اینجا هم از بحران دیالوگ خبری نیست.