خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

آگهی استخدام کارمند اداری و کارمند فروش تور در تهران {آخرین مهلت:13 دی 1393 }

به کارمند تور خارجی با سابقه جهت آژانس هواپیمایی ماک سیر در تهران نیازمندیم تلفن: 02188071113 _______________________________ به کارمند آقا مسلط به زبان انگلیسی و امور اداری جهت کار در یک شرکت معتبر در تهران نیازمندیم. تلفن: 02144512323

آگهی استخدامی شرکت پیشگامان توسعه ارتباطات سناباد واقع در استان خراسان رضوی {آخرین مهلت:12 دی 1393 }

دعوت به همکاری شرکت پیشگامان توسعه ارتباطات سناباد تخصص سابقه مرتبط شغل روابط عمومی قوی،توانا به کار با کامپیوتر و تجهیزات اداری ** منشی مهارت های نوشتاری و گفتاری خوب،مسلط به آفیس،منظم،پیگیر و مسئولیت پذیر،تسلط به مکاتبات اداری،توانایی مستند سازی و گزارش نویسی،توانایی برنامه ریزی و سازماندهی،روحیه راهبری،عدم داشتن محدودیت زمانی کار 1 سال مدیر دفتر مدیرعامل دارای فن بیان و روابط عمومی قوی،توانایی مذاکره و مشتری مداری،توانایی جستجوی اینترنتی،پیگیر و علاقه مند،توانایی انجام ماموریت خارج از سازمان،روحیه کار تیمی ** کامند واحد بازرگانی داشتن حداقل یک نمونه کار خوب 1 سال برنامه نویس IOS/آندروید TCP/IPآشنا به مفاهیم شبکه، outdoorتجهیزات میکروتیک،لینک های وایرلس،مدیریت پهنای باند،نصب و ،ADSLتنظیمات تجهیزات مخابراتی و کابل ریزی در مراکز خدماتی،سرور دامین 2 سال کارشناس واحد فنی TCP/IPآشنا به مفاهیم شبکه، outdoorتجهیزات میکروتیک،لینک های وایرلس،مدیریت پهنای باند،نصب و ،ADSLتنظیمات تجهیزات مخابراتی و کابل ریزی در مراکز خدماتی،سرور دامین 6 ماه کارمند واحد فنی روابط عمومی خوب،اشنایی مقدماتی با ADSL2مفاهیم شبکه و + ** کارمند واحد پشیبانی فنی داشتن حداقل سه نمونه کار خوب ** طراح و برنامه نویس وب تسلط کامل به زبان انگلیسی،آشنا و علاقه مند به دنیای فناوری،مهارت نوشتن عالی ** وبلاگ نویس و تولیدکننده محتوا تسلط کامل گفتاری و نوشتاری به زبان عربی ** مترجم زبان عربی تسلط به نرم افزار نوسا،مباحث مالی و حسابداری مالیاتی،قانون کار و تامین اجتماعی 3 سال مدیر مالی آشنایی کامل به مفاهیم حسابداری 1 سال حسابدار آشنا با شرایط بازار،قیمتها و تامین کنندگان،مهارت مذاکره و چانه زنی،ارزیابی تامین کنندگان و کنترل موجودی انبار 2 سال کارشناس خرید و تدارکات پزشک عمومی/پرستار،مسلط به زبان انگلیسی یا عربی ** کارمند واحد سلامت *** 2 سال نیروی خدماتی روابط عمومی قوی 4 سال کارشناس امور تبلیغات دارای خودروی پرشیا،سمند،405 از مدل 9 به بعد ** راننده،کارپرداز فارغ التحصیل از دانشگاههای تراز اول کشور،منظم،پیگیر و مسئولیت پذیر 2 سال مهندس صنایع متقاضیان جهت ثبت درخواست استخدام به بخش«دعوت به همکاری» به سایت زیر مراجعه فرمایند. www.ptes.ir تلفن تماس: 37040 داخلی 206

اجل خوشرو

 پیرمرد زیر بارش برف عصا زنون یواش یواش سر به پائین سرفه کنون می رفت به طرف خونه اش خونه که چه عرض کنم یه اطاق تاریک با در و دیوار سیاه و دوده گرفته در یه حیاط قدیمی تو محله امامزاده یحیی  بازنشته راه آهن بود تقریبا" سی سال در یه تقاطع جاده و راه آهن نزدیک ایستگاه ورامین داخل اطاق نگهبانی زندگی کرده بود سی سال تموم از اون اطاق نگهبانی هیچ کجا نرفته بود کارش این بود که قبل از رسیدن قطار به تقاطع مانع رو پائین بیاره و بعد از اینکه قطار رد شد دوباره مانع رو ببره بالا یکسال قبل از اینکه در راه آهن استخدام بشه زن و بچه اش در اثر ابتلا به آبله از دنیا رفته بودن  ده سال قبل بود که بعد از سی سال خدمت یکروز از طرف اداره اومدن و یه نامه بهش دادن به نامه رسون گفت این چیه؟ نامه رسون گفت حکم بازنشستگیته  گفت خوب یعنی چی؟ نامه رسون جواب داد یعنی که خدمتت تموم شده باید بری دنبال زندگیت  اینو گفت و رفت و پیرمرد رو نامه بدست در حالی که زل زده بود به جاده ایی که نامه رسون توش با موتورش داشت می رفت تنها گذاشت  یکی دو ساعت بعد یه جوونی با زن و بچه اش با نامه ایی تو دستش اومد و به پیرمرد گفت اداره بهش حکم داده که بیاد اونجا و اطاق نگهبانی رو ازش تحویل بگیره و اون باید وسائلشو جمع کنه و از اونجا بره  پیرمرد حرفی نزد هیچی نگفت فقط به جوون و زن بچه اش نگاه کرد  جوون که دید اون حال طبیعی نداره خودش شروع کرد به جمع کردن وسائل پیرمرد  بنده خدا قبل از اینکه به استخدام راه آهن در بیاد سلمونی سیار بود و کیف رنگ و رو رفته اش با وسائل سلمونی توش رو تا اون موقع یادگاری نگه داشته بود بغیر از اون کیف یه زیلوی رنگ و رو رفته  یه کتری روحی سیاه  دوتا پتو و یه بالش مندرس  چند تا تیکه ظرف روحی کج و کوله یه کوزه و یه فانوس کل دارایی پیرمرد رو تشکیل می دادن که جوونک همه رو بقچه کرد و داد زیر بغلش  پیر مرد چند قدمی از اطاق نگهبانی دور شد و رفت کنار همون جاده که سی سال نگهبانیش رو داده بود نشست  حیرون و سرگردون بود که کجا بره  عینک ته استکانیش غبار گرفته بود و اشک هم پر شده بود تو چشمهاش به اطاق نگهبانی نگاه کرد انگار همون بچه اش بود که که تو سال آبله مرد  چه بیرحمانه از اونجا بیرونش کرده بودن کم نبود سی سال از عمرش رو تو اون اطاق گذرونده بود اونطرفها کسی نبود که پیر مرد رو نشناسه  غذای پیر مرد رو معمولا"دهاتی هایی که همون اطراف زندگی می کردن براش می آوردن چند تا دوست و رفیق همسن و سال خودش هم از همون ها داشت که گاهی رخت و لباسی براش می آوردن تقریبا" زندگی براش هزینه مالی نداشت مدّتها بود که  حتّی حقوقش رو هم نگرفته بود از دور گرد و خاک یه وانت بار دیده شد که داشت به پیرمرد نزدیک می شد جلوی پیرمرد که رسید ایستاد  راننده اش از پیرمرد پرسید مشدی چه خبر پس چرا اینجا نشستی؟ پیرمرد جریان بازنشستگی و آوارگیش رو براش تعریف کرد راننده گفت ناراحت نباش فعلا" بیا بالا امشبو مهمون ما باش تا ببینیم فردا چی میشه و خدا چی می خواد  پیرمرد نگاهی بهش کرد و بدون اینکه تعارف کنه سوار شد  جوون راننده هم وسائلشو گذاشت پشت وانت و بردش خونه خودش  پیرمرد نخواست زیاد برای اونها مزاحمت ایجاد کنه به جوون میزبانش گفت که تو تهرون یه اطاقی چیزی براش پیدا کنه و بالاخره تو محله امامزاده یحیی یه اطاق براش پیدا شد و اثاثیه مختصرشو کشید و برد اونجا  مدّتی که اونجا بود با همسایه ها که هر کدوم اطاقی تو اون خونه کرایه کرده بودن دوست شد یکروز سری به بانکی که در زمان قبل از بازنشستگیش از اونجا حقوق می گرفت زد و کارمند بانک بهش گفت مشدی چرا این همه مدّت نیومدی حقوقتو بگیری؟ پیرمرد چیزی نگفت  کارمند بانک بهش گفت می خوای همش رو بهت بدم؟ پیرمرد هم گفت بده  بعد کارمند بانک یه کیسه پر پول بهش داد  پیرمرد پولها رو آورد خونه و همه رو همون موقع یکجا بخشید به یکی از همسایه ها که مدّتها بود برای خرج دوا و درمون بچه اش معطل مونده بود بعد از اونهم با همون حقوق ماهیونه بازنشستگیش سر می کرد تازه ازش بذل و بخشش هم می کرد به هر حال وارث که نداشت برای کی می خواست جمع کنه؟ کم کم پیر و پیرتر میشد و مریض احوالتر یکشب که رفته بود مجلس روضه موقع برگشتن حالش خیلی بد شد بزحمت خودشو به اطاقش رسوند و رفت زیر پتو  یکدفعه صدای در زدن اومد  یکنفر با صدای آرومی گفت مشدی مهمون نمی خوای ؟پیرمرد جواب داد مهمون حبیب خداست بفرما  صاحب صدا اومد داخل  جوانی خوش سیما و خوش پوش بود با ادب سلام کرد پیرمرد گفت علیکم السلام  شما؟جوان گفت مگه نگفتی مهمون حبیب خداست من هم فرستاده خدا هستم  پیرمردگفت البته بفرما بالا  جوان مهمان نشست و باهاش احوالپرسی کرد پیرمرد جواب داد که تمام بدنش درد می کنه مخصوصا" پاهاش جوان دستش رو گذاشت روی پای پیرمرد و گفت مشدی اینجا درد می کنه؟ پیرمرد گفت الان که شما دستتو گذاشتی روش دردش خوب شد  دوباره جوان دستشو بالاتر برد و پرسید اینجا چی اینجا هم درد می کنه؟پیرمرد گفت نه اونجا هم خوب شد جوان همینجور بمرور دستشو می آورد بالاتر و دردهای پیرمرد از بین می رفت... فردای اونشب صدای لااله الاالله از تو حیاطی که پیرمرد توش ساکن بود بلند شد و همسایه ها پیرمرد رو می بردن برای کفن و دفن./.

آگهی استخدامی بازاریاب در شرکت امداد خودرو سراسری ارس واقع استان آذربایجان شرقی {آخرین مهلت:3 دی 1393 }

شرکت امداد خودرو سراسری ارس جهت تامین کادر اداری مورد نیاز خود ، اقدام به استخدام تعدادی کارمند خانم کرده است. استخدام فوری کارمند جنسیت: خانم با روابط عمومی بالا تماس با: 09147857751 شرکت: چهار رقمی 0412125

آگهی استخدامی کارمند فروش در یک شرکت معتبر تولیدی واقع در تهران {آخرین مهلت:21 آذر 1393 }

یک شرکت تولیدی واقع در شهر قدس برای تامین نیروی فروش خود ، اقدام به استخدام یک نفر کارمند فروش با تجربه و آشنا با نرم افزار office کرده است. استخدام کارمند فروش با تجربه و آشنا با نرم افزار office با روابط عمومی بالا، فن بیان قوی و روحیه کار تیمی آدرس : کیلومتر 19 جاده مخصوص ؛ شهر قدس ارسال رزومه به ایمیل:ariafloor@yahoo.com تلفن :3-02146802402