امروز دشمنان اسلام، چیزی به طرف ما انداخته اند که هیچکدامشان شبیه موشک و بمب و ... نیست،بلکه چیزی ویران تر از آن است و به مراتب ضرباتش سنگین تر و خساراتش بیشتر است.
وبلاگ جنگ نرم نوشت
امروز دشمنان اسلام، چیزی به طرف ما انداخته اند که هیچکدامشان شبیه موشک و بمب و ... نیست،بلکه چیزی ویران تر از آن است و به مراتب ضرباتش سنگین تر و خساراتش بیشتر است.مراقب باشیم.
امروز دشمنان اسلام، چیزی به طرف ما انداخته اند که هیچکدامشان شبیه موشک و بمب و ... نیست،بلکه چیزی ویران تر از آن است و به مراتب ضرباتش سنگین تر و خساراتش بیشتر است.
وبلاگ جنگ نرم نوشت
امروز دشمنان اسلام، چیزی به طرف ما انداخته اند که هیچکدامشان شبیه موشک و بمب و ... نیست،بلکه چیزی ویران تر از آن است و به مراتب ضرباتش سنگین تر و خساراتش بیشتر است.مراقب باشیم.
شعر میلاد پیامبر
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر
تعالى الله از این نعمت کز او اسباب آسایش
براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر
ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد
ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر
به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل
رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر
بشارت ده به مشتاقان که ز امر قادر منّان
دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر
ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا
سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر
بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارک
جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر
دوصد اعجاز شد ظاهر که در عرش عُلى حیران
دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر
بشد دریاچه ساوه تهى از آب و برعکسش
سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر
بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشکده خاموش
جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر
ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق کسرى شد
که حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر
بناى ظلم شد ویران ولى در سایه ایمان
بناى عدل محکم گشت از میلاد پیغمبر
قدم در ملک هستى زد چو ختم الانبیاء احمد
مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر
نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل
نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر
ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق
مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر
من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش
که شرّ دشمنان کم گشت از میلاد پیغمبر
تعدادی از عناصر داعش در حال تعریف و تمجید از آنچه که پیروزی های خود می خواندند بودند که این نوجوان سخن آنان را قطع کرد و با شجاعت خاصی آنان را مشتی قاتل و خوک خواند.منابع محلی با بیان این که شجاعت این نوجوان و صراحت و شیوایی کلامش سبب شگفتی شاهدان شده بود، افزودند: این نوجوان خطاب به داعشی های مسلح گفت: شما کشور را ویران کردید، عرب را نابود کردید، هر کسی راکه با شما مخالفت کرد، کشتید، شما همانند خوک هستید، چه کسانی غیر از شما مساجد را ویران می کنند، جوانان را می کشند، زنان را می فروشند، اموال مردم را غارت، خانواده ها را آواره و شبانه روز مردم را تهدید می کنند؟"
دستهایم را به هم میسایم
دنیا از چشمانم آویزان میشود
و همهچیزها و کسانی که در من راه رفتهاند و میروند
در تظاهراتی به تاراجم میبرند.
به باروی بیپاسبانی میمانم که تنها خشتهای روی هم مانده شهری ویران است.
آری تو گفتی، نباید
من گفتم، نمیتوان از خود فرار کرد
اما تاکی چُنین خود را کُشت و هرروز بر مصیبت ازدستدادن خود مویه سر داد
خودِ من شهری است که هرروز در آن انتحار میکنم
دستهایم را به هم میسایم
قربانیانم از سقف تن و روانم آویزان میشوند
خودِ من چرنوبیلی است که گلهسگهای گرسنه بیشماری در آن، بینایی برای پارسیدن حتا، سرگردانند
خودِ من شهر مسمومی است که هیچ خزنده و پرنده و رویندهای در امکان بودن و شدن نمییابد
آه مهتاب! تو را چه سود که پرچم فتح بر آوارهای این شهر ویران برافرازی
خودِ من تویی که ممکن بود مادر، خواهر، همسر یا دوست دخترم باشی
تویی که سالهاست لب و دهانی برای بوسیدن و دلی برای دوست داشتن ندارد.
تو که گلهای اطلسی را از یاد بردهای
تو که ترانه و باران را فراموشیدهای
تو که بزرگترین آرزویت، شبانهروزی بیگزندی بر تن و روان سپردن است.
خود من سالها پیش دلش را در شیشهای بر اقیانوسی رها کرده است
برای معشوق ناشناسی
برای او که کرگدن بدمست حاکم بر جان و جهانم را نمیشناسد.
دستهای مجرمم را به هم میسایم و
خودم را در تابوتی در بلندترین جای زمین میگذارم و منتظر میمانم تا کرکسهای مهربان فرارسند.