این عسک کتابخونه ی ما که از قبل به دنیا اومدن من اینو خریده بودنقدمتش زیاده
کتابی که میگم این کتابه
خیلی جالب بود یک داستانایی توش بوددددددددددد که حال ندارم بگم چه داستانایی
خلاصه اینطوریاس که من یه شب اینو خوندم .بعد دیگه حرف زیاد نزنم دو سه تا پیامه بجوابم.خیلی پیاما رو نشستم تایید کردم خیلیا رو هم حذفیدم یعنی خصوصیا و فحشا رواز 1090 تا تقریبا تونستم برسونم به 870.
خب آّجی ماهی سیا خوفی آیا؟عزیزدلم اینجا واسه سبزیکاری و کلا کاشتن همه چی توی همه نوع جایی نوشتم دلیل سبز نشدن رو هم نوشتم.فصل کاشت بعضی چیزا رو هم نوشتم عزیزم
http://wizardry.blogfa.com/post-2044.aspx
ان شائ الله که باغچتون سرسبز میشه و عسکشم نشون من میدید
آبجی همای عزیزم در مورد اینکه توی کودکی چه فکرایی داشتم و چقد بهشون رسیدم.اااااااااااا هر چی فکر میکنما میبینم کلا من چقد توی کودکی کم فکر میکردم من کلا هیچ وقت آینده نگر نبودم در مورد زندگی آیندم حتی الانمم نیستم یعنی هیچ وقت برنامه خاصی نداشتم که حتما به هدفم برسممن بچه بودم همش میگفتم دوس دارم دانشمند بشم چون میکروسکوپ دوس داشتم خیلییییییییییی فقط به خاطر میکروسکوپش میخواستم دانشمند بشم کلاس اول که رفته بودم روز اول معلممون از همه پرسید واسه شغل اینده بعد من که گفتم دانشمند میخوام بشم کلی خندیدهمه میخواستن دکتر بشن کلا یه دانشمند کم داشتن که من اومدم
بچگیم کلا وقت فکر کردن نداشتمبیش از حد شلوغ بودم و همش پی بازی و دردسرمامانم همیشه اینطوری بود از دستم ولی جلو غیر خونوادم خیلیییییییییییی مظلوم بودمپیش مامانم مینشستم و تکون نمیخورم.همچین بچه ی وارسته ای بودم
تا دبیرستانمم اینطوری بودم اصن آینده نگری نداشتمکلا دوران بچگیه من تموم نمیشه
من اخه مثلا نمیتونم بشینم درس بخونم اعصابم خورد میشه چون میخوام کلی کارای مختلف بکنم بعد همین فکر اینکه درس دارم اعصابم خورد میشه خیلی.واسه همین هیچ وقت با درس خوندن واسه آیندم برنامه ریزی نکردمکه مثلا با درس خوندن یه هدفی رو پیش بگیرم
اصن یادم نمیاد من برنامه ای داشتم واسه ایندم یا نه خب میگفتم فوقش درسم تموم میشه بعدش فک میکردم پسرا آدمن بعدش آدم شوهر میکنه و زندگی آروم و ساده و عخشولانه ای در پیش میگیره .توهمات فانتزی که دیدم آدم کجا بود مامانم راست میگه.کلا هم دیدید وقتی آدم خودش بدش نیاد از طرف، خونواده میگن نه بعد وقتی اونا خوششون بیاد ما میگیم نه .و اینطوری میشه که الان در خدمت هم هستیم
البته توی بحر قضیه که برید بدم نشده ها .تصور کنید مثلا یکی از اون طرفا میگرفت. الان یه چند سالی بود که شب جمعه ها با دو سه تا بچه داریم میریم خونه باباهامونو و میایم خب الانم که گفتما به مجرد بودن خودم غبطه خوردم چه تصورات وحشتناکی
یه فکرای دیگه ی بچگیم این بود که کاشکی مدرسه نبود روزا توی خونه بودم چه کارا میکردم.الان چند سالیه که به آرزوم رسیدماهان واقعا یکی از فکرام این بود که خونمون یه جوری باشه که از حیاط تا توی ساختمون کلی پله برم بالا تا برسم به حال جدی از آرزوهای بزرگ من بود.همیشه از حیاط مستقیم میرفتیم توی حال یا فوقش دوتا پله بوداینجا به ارزوم رسیدم
کلا نتیجه میگیریم که من اصن از بچگی تا الانم اصن آینده نگری نداشته و الان خودمم این موضوع رو فهمیدم
کلا هم 99 درصد این قانون صحت داره که:
وقتی به چیزی که برات آرزو بوده میرسی ، تازه میفهمی که آرزوش از داشتنش قشنگتره
پس زیاد غصه آرزوهامونو نخوریم
در مورد اینکه آدم یا ازدواج کنه یا مستقل بشه من اصن موافق نیستم نباید یه جوون هیچ وقت تنها زندگی کنه چه پسر چه دختر. از تمام جوانبشم که بگذریم هر چقدر محیط خونه اعصاب خورد کن باشه و آرامش نداشته باشه بازم بهترین جا واسه زندگیه.همیشه توی هر شرایطی چیزایی هس که آدمو توی همون شرایط هم راضی و خوشحال کنه
بعد آجی من اون قانون جذب رو نیدونم چیه؟
بعد اینکه امیدوارم عزیزم لیسانستو هم ان شائ الله به سلامتی و راحتی بگیری و تموم بشه راحت بشی مطمئن باش عزیزم توی همه ی زندگیا مشکلات و بساطایی هس که فقط خودشون خبر دارن دیگه آدم دلش به خدا خوشه و آدم اینطوری شاده نه به گذشته فکر کن نه به آینده من یه حدیثم دیده بودم که میگفت همیشه در حال زندگی کنید واقعا هم اینطوری خوبه وگرنه که آدم سرسام میگیرهموفق باشی عزیزم
خب دیگه فعلا برم بچه ها.یا علی تا بعد
شش آدمی که باید آنها را از زندگی خود حذف کنید!
کد خبر: ۲۱۹۸۴۹
۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۷
فرارو- در جایی نقل قولی از جیم ران، روانشناس، خوانده بودم به این مضمون: "شما میانگین پنج فردی هستید که بیشترین وقتتان را با آنها میگذرانید: سوالی که برای من پیش آمد این بود: آیا نباید به جای اینکه مجموع اطرافیانتان باشید، خودتان باشید؟
به گزارش فرارو به نقل از هافینگتون پست، با این حال اگر به نقل قولی که گفتم فکر کنید میبینید که چندان هم بیراه نیست. ما از محیطمان تاثیر میگیریم، و محیط شامل افراد حاضر در آن هم میشود. اگر "یکی از آن پنج نفر" بخواهد پنجشنبه شب بیرون برود، به احتمال زیاد ما هم با او خواهیم رفت. اگر آنها روش خاصی را برای برخورد با یک مشکل در پیش بگیرد، به احتمال زیاد ما هم همان روش را در پیش خواهیم گرفت.
اما زمانی که یکی از این "پنج" نفر واقعاً به درد زندگی شما نخورد چه؟
هری ریس، محقق تعامل اجتماعی و استاد روانشناسی در دانشگاه روچستر در این زمینه میگوید: "این گونه روابط میتوانند ویرانگر باشند. برخی روابط هستند که میتوانند حتی سلامت شما را تهدید کنند. این گونه روابط موجب پریشانی احساسی و بعضاً جسمی میکنند."
در زیر شش نوع رابطۀ اضطرابزایی که ما در طول زندگیمان امکان برخورد با آنها را داریم و چگونگی تاثیر این روابط بر سلامت روانی ما و راه مقابلۀ با آن آورده شده است:
کسی که شما را دوست ندارد
بیش از هفت میلیارد نفر در جهان زندگی میکنند، و بعید است که ما بتوانیم با همۀ این آدمها کنار بیاییم. مارسیا رینولدز، روانشناس میگوید که کنار نیامدن با همگان در واقع به شما کمک میکند تا بر چیزهایی که واقعاً اهمیت دارند تمرکز کنید.
او میگوید: "هر چه بیشتر دیگران را همان شکلی که هستند بپذیرید، و برای تغییر دادن افکار و شخصیت آنها تلاش نکنید، و با آرامش و دقت گوش دهید، بیشتر میتوانید بدون توجه به اینکه آیا فلان کس شما را دوست دارد یا نه به سمت اهدافتان حرکت کنید."
ریس توصیه میکند که در برخورد با کسانی که تنها کاستیهایتان به چشمشان میآید، روی ویژگیهای مثبت خود تمرکز کنید. برای اینکار میتوانید یک دفتر تهیه کرده و ارزشهای فردی خودتان و اینکه چگونه برای حفظشان تلاش میکنید را در آن یادداشت کنید.
شخصی که از چشمتان افتاده است
پایان دادن به یک دوستی میتواند به اندازۀ پایان دادن به یک رابطۀ عاشقانه دردناک باشد. شخصی که زمانی محرم رازهایتان بود، حالا شبیه غریبهها شده است. اما مواظب باشید که برای ترمیم چیزی که از دست رفته، کمر خودتان را نشکنید.
طبیعت انسان اینگونه است که تلاش دارد شرایطی را که در آن احساس راحتی میکند را حفظ کند، و این نکته شامل طولانیترین روابط زندگیمان هم میشود. حقیقت غمانگیز اما این است که قسمت نیست بعضی از دوستیها ادامه یابند، به خصوص وقتهایی که تلاش برای ترمیم آن به قیمت قربانی کردن سلامتی عاطفیتان باشد. دکتر ریس توصیه میکند: "به دنبال افرادی باشید که مثبتتر هستند و احساس بهتری به شما میدهند."
این به این معنی نیست که اوقات خوش که با دوستتان داشتهاید را فراموش کنید. بعضی اوقات بهتر است تنها خاطرات را نزد خود نگاه داریم و قید آن فرد را بزنیم.
کسی که همیشه استرس دارد
اگر دوستتان هر از گاهی دچار اضطراب شود مشکلی نیست، اما اگر طرفتان همیشه در برخورد با شما مسائل اضطرابزا را مطرح میکند، این دوست میتواند به سلامتی شما آسیب بزند. تحقیقات نشان میدهد که استرس مسری است. وقتی که با کسی هستید که همیشه استرس دارد، این رابطه میتواند واکنش استرسی بدن خودتان را هم برانگیزد.
دوستانتان باید به شما کمک کنند تا از نگرانیهای خود رهایی پیدا کنید، نه اینکه برایتان نگرانیهای بیشتری درست کنند. دفعۀ بعد سعی کنید تا موضوع بحث را عوض کنید و نیمۀ پر لیوان را به دوستتان گوشزد کنید.
کسی که همیشه با شما جر و بحث میکند
همۀ ما با آدمهایی روبهرو شدهایم که جوری رفتار میکنند که گویی عمداً قصد دارند با شما مخالفت کنند. نظرتان راجع اقتصاد؟ چرت است. پیشنهادتان راجع به اینکه کدام رستوران بروید؟ مزخرف است.
هیچ کس دوست ندارد که همواره در وضعیت مناقشه باشد. حتی تحقیقات نشان دادهاند که جر و بحث مرتب با شریک زندگی یا دوستان میتواند به سلامتیتان آسیب برساند.
ریس در این زمینه میگوید: "به جای اینکه تنها به بازخوردهایی که از دیگران میگیرید توجه کنید، پیش خودتان مشخص کنید که چه چیزی برای خودتان مهم است. چیزهایی که خوب است را در خودتان تقویت کنید." این بدان معنی است که بدون توجه به این که دیگران چه میگویند، به عقاید خود پایبند باشید.
کسی که از شما استفاده میکند
ریس میگوید: "کسی نمیتواند بدون اینکه به او اجازه دهید از شما بیگاری بکشد. اگر فکر میکند که کسی با شما بد رفتار میکند، شما قدرت تغییر اوضاع را دارید."
زندگی ما برای کسانی که از ما سواستفاده میکنند جایی ندارد. کمک کردن به همدیگر یک چیز است، سواستفاده چیز دیگری است. وقتی که کمکها همیشه یکسویه باشد، وقت رسیدگی به موضوع است. ریس پیشنهاد میکند که "بدون اینکه دچار پیشقضاوتی شوید چیزی که ناراحتتان میکند را توضیح دهید. سعی کنید موضوع را با طرف مقابل در میان بگذارید. نگویید فلان کار را بکن یا خودت را تغییر بده، بلکه آنچه که ناراحتتان میکند را به او بگویید. سپس تلاش کنید تا بدون اینکه خواستههای غیرواقعگرایانه از طرفتان داشته باشید، راهی برای بهبود وضعیت پیدا کنید،."
کسی که بر شما تاثیرات مخرب میگذارد
خلاص شدن از شر یک عادت بد شجاعت زیادی میخواهد. دکتر ریس میگوید که روابط مثبت نفع شما را در دل دارد، در حالیکه روابط اضطرابزا عکس این موضوع را به همراه دارد. او توضیح میدهد: "اگر رابطهای مسموم باشد، چیزهایی را که میدانیم برای ما مفیدند را زیر سوال میبرد. ممکن است فرد از رابطه آسیب ببیند، یا او را ناراحت کند، یا با حرکت او به سمت هدفهای شخصیش تداخل کند."
اجازه ندهید این نوع روابط شما را به ورطۀ انتخابهای منفی بیاندازند. ریس میگوید که اگر طرفتان واقعا دوستانی بامعنا باشند، تصمیمات مثبت شما را درک خواهند کرد و خواهند پذیرفت.
تیم فوتبال رئال مادرید همیشه در فصل نقل و انتقالات به دنبال بازیکنان جدید است و احتمال می رود در این پنجره نقل و انتقالات پیشرو هم حضوری پررنگ خواهد داشت. برخی از رسانه های اسپانیا و به خصوص رسانه های مادریدی به تازگی لیستی از خرید های احتمالی رئال در ژانویه را منتشر کرده اند.
در این لیست می توان به ریکاردو رودریگز سوئیسی باشگاه وولفسبورگ اشاره کرد که در فصل جدید بوندسلیگا عملکرد بسیار خوبی داشته و بسیاری از باشگاه های اروپایی در پی جذب این ستاره وولفسبورگ هستند.
یکی دیگر از بازیکنانی که رئال درپی جذب آن هست، داوید دخیا می باشد. مسئولان رئال در این چند ساله همیشه به دنبال جانشینی مناسب برای ایکر کاسیاس بودند و به نظر می رسد دخیا گزنیه مناسب برای کهکشانی ها به حساب بیاید.
هاکان شالهاناوغلو بازیکن ترکیه ای بایرلورکوزن هم در راه مادرید است. این بازیکن 20 ساله مد نظر کارلو آنجلوتی قرار گرفته و احتمال می رود وی به جمع مادریدی ها اضافه شود.
اما مهم ترین گزینه خرید رئال ها در این لیست دیوید آلابا است. آلابا اتریشی در بایرن مهره کیلیدی به حساب می آید و می تواند به خط دفاعی رئال قدرت ببخشد.
ویلفرد بونی، لوکاس سیلوا و رادامل فالکائو دیگر بازیکنانی هستند که در این لیست وجود دارند.
رخصت
امروز تصمیم گرفتم برم تو شهر و یه چرخی بزنم ولی خیلی زود پشیمون شدم،پشیمون شدم که برم میون آدمهایی که با چهره های بی تفاوت از کنار یکدیگر میگذرند و سرمای نگاهشان تا یاخته های قلبم رسوخ میکند و منجمد،همون بهتر که تو خونه بشینم و غرق تفکرات خودم میشم،و گاهی هم فیلم و تدریس،همون بهتر که منزوی باشم تااجتماعی امشبم غمگینم مث شبهای دراز دیگه...
بچه که بودم همیشه سعی میکردم گریه نکنم و مثلایه مرد واقعی باشم ولی متاسفانه یا خوشبختانه هر چه بزرگ تر شدم بیشتر با اشک ریختن عجین شدم اشک هایی که همیشه تو خلوتم بهترین همدمم بودند.میگن مرد گریه نمیکنه! اگه قراره با دیدن این همه بدبختی همنوعانم،معتاد شدن دوستانم،زندان رفتن دوستانم بخاطر نداشتن،مرگ دوستانم و و و هزارون بدبختی دیگه که خودتون بهتر میدونید خم به ابروم نیارم!بشینم یه گوشه تو اشکام و تفکراتم غرقه شم بهتر تا بخوام همه چیز رو به مسخره بگیرم.همون بهتر که منم برم لا دست همین دوستانم.میدونم چرا این حرفا رو میزنم ،وقتی که یکی از دوستان که زخم خورده درد کشیده و در عزلت تموم میکنه و برای دیگران که با شنیدنِ خبر مرگشون تنها حرفی که می زنند: "(ول کن! ما که زنده ایم")... سکوت فریادی در خاموشی و درد
درپناه مهر